رضا آشفته
رضا آشفته
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

باغ را دوست دارم هنوز هم...

باغ را دوست دارم

میوه ها را هنوز هم...

این پریشانی نیست در باد خزیدن چون مار

یک خواب بلند است که به رد تو می آید

آدم و حوا میهمان دل خدا هستند

می خورند و می آشامند و اسراف هم نمی کنند

ولوله جان است

یا وسوسه های دل انگیز

بخور از سیب

این هم مزه ای دارد بی مانند

بخوریم آدم؟

حوا گفته اند این نه!

بخوریم و بچشیم مزه نه گفتن را

بی پروا می شویم حوا

مرا تو کشتی آدم با این همه ترس و لرزت

خدا هراسی دارد

بگذر از این عشق

سیب را خوش باش

خوردن همان و هبوط بر زمین همین

یک عمر بلا و درد

جان را می خراشد

مار وسوسه ها هنوز هم می خرامد

دل ها را به سیاهی می کشاند

و هنوز هم گاهی هراسی نیست

و ما رنجوری زمان ایم حوا

بپاخیز برای رستاخیز دوباره ات آدم


شعر رمان نمایشنامه تئاتر و سینما زبان کرمانجی و انگلیسی تاریخ روان شناسی محیط زیست سنگ خاک آب آتش باد و نوشتن از چالش های همیشگی ام بوده اند، برای همین در ویرگول به دنبال مکث هستم که خودم را بیابم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید