همین امروز که دارم این یادداشت رو مینویسم، یه مقاله جدید در مورد تاثیر ماسک بر ابتلا به ویروس کرونا توی دانمارک منتشر شد.
روی یه گروه ۶ هزار نفری تحقیق کردن. اونا رو دو دسته کردن به نصفی گفتن ماسک نزنید و چیزی رو هم رعایت نکنید و به نصف دیگه گفتن ماسک بزنید و همهچیز رو رعایت کنید. توی سه ماه رفتار و شرایط این گروه رو بررسی کردن و امروز در ۵ ژانویه ۲۰۲۱ گزارش و نتیجه رو منتشر کردن.
از اون گروهی که ماسک نزده بودن و رعایت نکرده بودن ۸۸۳ نفر مبتلا شدن ولی اون گروهی که ماسک زده بودن و رعایت کرده بودن فقط ۶ نفر مبتلا شدن.
این گزارش رو رسانهی علمی معتبر Last Scientist منتشر کرده و سایت سازمان بهداشت جهانی هم توی صفحهی مربوط به مزایا ماسک بهش لینک داده.
متن بالا رو خوندید؟ نظرتون چیه؟
اونو باور کنید یا نه؟ چیز عجیبی میگفت یا نه؟ با دونستههای قبلیتون یکی بود یا در تضاد بود؟
خبر رو باور کردید؟
این خبر واقعی نیست. امروز یه گزارش از آزمایش روی ۶ هزار نفر توی دانمارک دیدم که اتفاقا میخواست بگه خیلی عدد ابتلا به ویروس بین کسایی که ماسک زدن و ماسک نزدن فرق نداشته.
اما من این خبر رو الکی برای خودم ساختم. یه بخشهایی از اون واقعیه و یه بخشهایی جعلی. توش عدد و آمار اوردم که اونا هم الکی هستن. از یه رسانههای علمی اسم بردم که اصلا وجود خارجی نداره. و در آخر اسم یه جایی رو که شما هم میشناسیدش رو گفتم که اونم بهنوعی تایید کرده خبر رو. اما آیا کسی میره چک کنه آیا سازمان بهداشت جهانی همچنین چیزی رو بهش لینک داده؟ البته که نه.
چرا باور میکنید؟
وقتی یه خبری همینطوری توی گروههای مختلف براتون ارسال میشه یا یه دوستی/آشنایی/فامیلی چیزی براتون میفرسته، یا یه پوستر گرافیکی توی شبکههای اجتماعی، چرا اون رو باور میکنید؟
از خودتون چرا نمیپرسید که من چرا دارم این خبر رو باور میکنم؟
فقط خبر هم نه، هر نوعی از اطلاعات. چرا باید مستند باشه؟
چرا باید برای یکی دیگه اون رو بفرستم، بدون اینکه مطمئن باشم اطلاعات درستیه؟
ما خبرها رو همینطور برای هم دیگه میفرستیم و همینطوری باعث میشیم خبرهای جعلی و کاملا غلط در خصوص هر موضوعی پخش بشن.
خبر، اطلاعات علمی، نقلقولها و حتی شعرها و حکایتهایی از آدمهای معروف!
اولین و شاید مهمترین عاملی که باعث میشه ما اطلاعات رو باور کنیم، مطابق بودن اون اطلاعات با اطلاعات قبلی ما هست.
این مورد رو بهعنوان یکی از خطاهای شناختی مغز معرفی کردن و میگن که مغز آدم به چیزهایی ارزش میده و اونا رو نگه میداره که دانستههای قبلی خودش رو تایید کنه. اگر چیزی پیدا کنه که خیلی به دانستههای قبلیش ربط نداره و مهم از اون، در تضاد با اونا قرار داده، اونا رو رد میکنه و خیلی ساده از کنارشون میگذره.
خب این درسته، همه ما این کار رو میکنیم. ولی یک سری افراد از همین خطای شناختی مغر استفاده میکنن. یک سری اطلاعات جعلی رو در خصوص موضوعاتی که ما یک پیشزمینه نسبت بهشون داریم، منتشر میکنن. کاملا ساختی و غلط. و کمکم و بهمرور ما رو یه یک سمتی هدایت میکنن.
حالا اصلا کاری به این موضوع ندارم که کسایی هدف دارن یا نه. هم بعضیا دارن هم بعضیها نه.
من الان از سمت مخاطب و خوانندهها میخوام نکاتی رو بگم.
توی یه کتاب که مربوط به کسب و کار بود، توی مقدمهش داشتم میخوندم نوشته بود که مثلا از اول مدرسه تا دانشگاه چیا رو یاد گرفتیم و این حرفا.
نویسنده آمریکایی، آنت سیمونز، داشت از آموزشها و چیزهایی که آدمهایی مثل خودش یاد گرفتن میگفت.
«…بعد یاد گرفتید هیچ چیزی تا نتوانید آزمایشاش کنید و تا نتوانستید درستیاش را با آزمایشهای مکرر ثابت کنید، درست نیست. تفکر انتقادی، تحلیل عقلانی و تفکر عینی شما را آماده کرد تا احساسات را کنار بگذارید و تصمیمهای بهتری بگیرید…»
(از کتاب بهترین قصهگو برنده است)
این کتاب اصلا کاری به این نکاتی که دارم توی این یادداشت بهشون اشاره میکنم نداره ولی اون چیزی که بقیه میگفتن در مورد اینکه بقیه کشورها تفکر انتقادی و… رو توی سیستم آموزشی به آدما یاد میدن، رو خودم توی تجربهای که توی مقدمه کتاب اورده بود دیدم.
واقعا شاید بخش مهمی از اینکه چرا باور میکنیم، همین مسئله است که انگار یاد نگرفتیم نگاه انتقادی نسبت به موضوعات داشته باشیم.
انگار همیشه یک سری اطلاعات و داده رو به ما تحویل دارن و ما بدون اینکه بررسی کنیم که چی هستن، اونا رو قبول کردیم.
فکر میکنم همه این رو قبول داشته باشن که آره باید در مورد چیزایی که برامون ارسال میشه یا توی اینترنت میبینیم شک کنیم، ولی در عمل انگار اصلا اینطور نیست. هنوز هر خبری هر اطلاعاتی که منتشر میشه و به نظر خودشون درسته رو افراد میپذیرن. و دیدگاههای مختلف رو رد میکنن (تازه اگر دیدگاه مخالف رو اصلا دریافت کنن!)
اینجا کاری به این موضوع ندارم که خارج از فضای پیامرسانها و رسانههای اجتماعی هم، توی سایتهای مختلف کلی خبر و اطلاعات غیر واقعی هست.
توی وب هم زیاد پیدا میشه ولی نکتهای که وجود داره اینه که محتوای رسانههای اجتماعی به قدری ساختگی هستن که خیلی ساده میشه درصد بالایی از اونا رو با یک سرچ تو گوگل متوجه شد که اصلا وجود ندارن.
سرچ کنید.
اطلاعاتی که فقط توی پیامرسانها و رسانههای اجتماعی هست ۹۹ درصد دروغه
توی این مورد منظورم بیشتر اطلاعات علمی/پژشکی و خبرهای به ظاهر خیلی مهم هستن.
وقتی در مورد یک اطلاعات توی هیچ منبعی، توی هیچ خبرگزاری و سایتی مطلبی منتشر نشده و فقط توی شبکههای اجتماعی داره دست به دست میشه مشخصه که توی همون فضا ساخته شده و غیر واقعی هست.
هیچ رسانهی درستحسابی خبر و اطلاعات خودش رو نمیاد توی واتساپ برای شما بنویسه، دو تا ایموجی هم بذاره اول و آخرش و بگه این رو برای بقیه هم بفرستید تا بدونن!
امیرحسن موسوی (دانشجو دکتری فلسفه علم) توی یک مقاله از عبارت «چرندیات» برای این دست مطالب استفاده کرد. حسین فروتن در برنامهی کتابباز به نقل از کتابی برای این موضوعات عبارت «حرف مُفت» رو بهکار برد. محمدرضا شعبانعلی (مدیر متمم) هم جایی گفته بود که ما «زباله»گردهای فضای مجازی هستیم. این اطلاعات غیر واقعی اسمهای مختلفی دارن و همهشون یکی هستن.
من از کلمهی «مزخرف» و «مهمل» دوست دارم استفاده کنم.
پیامرسانها و شبکههای اجتماعی پر از این مزخرفات هستن که دارن هر روز تولید و دست به دست میشن.
این اولین یادداشت من در این موضوع هست و قطعا یادداشتهای دقیقتری رو از تجربیات خودم در خصوص شناسایی و مقابله با مزخرفات آنلاین منتشر میکنم. خیلی مشتاقم.
نظرات شما هم حتما به من کمک میکنه، خوشحال میشم برام بنویسید.
هم توی نظرات همین وبلاگ هم از طریق توییتر | اینستاگرام | ایمیل.
مرسی که وقت گذاشتید و خوندید.
بازنشر یادداشت چرا باور میکنید؟ | دربارهی اطلاعات غیر واقعی اینترنت از وبلاگ شخصیم