نویسنده علاقهمند به داستان | سازنده فوربو | https://RezaTavakoli.com
چرا به داستان و نوشتن داستان علاقه دارم
داستان مهمترین علاقهمندی من هست. به این دلیل که به ما امکان تجربه یک زندگی جدید رو میده. داستان توی هر مدیومی که باشه بالاخره یک تجربه جدید برای ما ایجاد میکنه. حالا بسته بهنوع مدیومی که داستان داره توش تعریف میشه میزان اثرگذاری اون و گرفتن تجربه ازش فرق میکنه.

تجربه و داستان
به عقیده خیلی از کتابخوانهای حرفهای، رمان بهترین چارچوب برای روایت کردن یک داستان هست. و داستانها از طریق رمان -خوب- میتونن به ما تزریق بشن! زندگی و تجربه شخصیتها میتونه تبدیل به زندگی و تجربه خود ما بشه. این اهمیت داستان در رمان هست. چیزی که در سینما/شعر/موسیقی/بازی ویدیویی شاید سطحیتر باشه. از قول مسعود فراستی (منتقد) دوست دارم اشاره کنم که: رمان لایهلایه روی ما رسوب میکنه و ذرهذره اون تجربه شخصیت داستان، تجربه ما میشه. در حالی که سینما سطحیتر هست و بهاندازهی رمان نمیتونه تاثیر بزاره.
البته خب طبیعتا هر داستانی نمیتونه این تاثیر رو بزاره. احتمالا مهمترین عامل در تاثیرگذاری یک داستان، نویسنده اون و بهطور کلی جهانبینی اون هست. و بعد هم فکر میکنم تکنیکهای نوشتن و قصهگویی اهمیت داشته باشه.
خیلی زیاد از تاثیر تجربه زیست نویسنده روی داستان شنیدم. اینکه نویسنده باید خودش بهنوعی تجربههای مختلفی رو داشته باشه تا بتونه اونا رو در قالب یک داستان به هم پیوند بزنه. این مورد یکم من رو نگران میکنه! چون بهتازگی بیست سال اول زندگیم رو تموم کردم و تجربههای خیلی زیادی ندارم، این احساس نگرانی رو از بابت اینکه شاید نتونم خوب داستان بنویسم دارم ولی خب احتمالا زمان زیاد هست برای تجربه کردن.
بهشخصه داستاننویسی رو بیشتر خود داستان -خوندن- دوست دارم. و یکی از اهداف جدی زندگی من این هست که روزی بتونم بهعنوان نویسندهی داستان/رمان شناخته بشم.
داستاننویسی > داستان
من به داستاننویسی بیشتر علاقه دارم. اینکه بتونم قصه تعریف کنم و شخصیت بسازم.
یه بار توییت کرده بودم که: بیچاره قهرمانهایی که در مغز شما مشغول تماشای صفحه موبایلتان هستند.
واقعا معتقدم که مغز و ذهن همه ما کلی داستان و شخصیت و قهرمان تو خودش داره. فقط کافیه که ما بهشون فکر کنیم، تمرین کنیم و شروع کنیم به نوشتن. شخصیتهای ما کمکم خودشون رو روی کاغذ نشون میدن.
من زیاد برای خودم طرح داستان مینویسم. بهاصطلاح جان تروبی (نویسنده)، پیشفرض داستانی مینویسم. یعنی روایت کامل یک داستان در یک خط. توی پیشفرض نوشتن باید مسیر شخصیت و کاری که میخواد انجام بده رو مشخص کرد. با همین داستانهای یک خطی آدم کلی ایده برای چیزهای دیگه میگیره. ایده داستانهای جدید و شخصیتهای جدید.
وقتی روی یکیشون وقت بزاره اون رو میتونه تبدیل به داستان بکنه. داستانی که زنده میشه! شخصیتهایی که جون میگیرن و حرف میزنن. برام زیاد پیش اومده که وقتی میخوام ادامه رمانی رو که قبلا شروع کردم رو بخونم، بهخودم میگم: برم ببینم بقیه داستان قراره قهرمان قراره چکار کنه و چی نشونم بده! انگار که اون شخصیت ثابت توی اون صفحه میایسته و منتظر میمونه تا ما دوباره با خوندن اجازه بدیم به حرکتش ادامه بده.
این حسی که شخصیتهای جدید رو خلق کنی و اجازه بدی وارد این دنیا بشن رو خیلی دوست دارم. و همچنین دوست دارم این حس رو برای بقیه تعریف کنم و اشتراک بزارم تا اونا هم به نوشتن داستان ترغیب بشن. داستانهای خیلی دنیای جذابی دارن.
خوشحال میشم ادامه این یادداشت رو در بلاگ شخصی من در این لینک مطالعه کنید و برام نظرتون رو کامنت بزارید.
این جمله عالی بود
ممنونم :)
خوشحال میشم یادداشت رو کامل توی وبلاگم بخونید.
https://rezatavakoli.com/why-am-i-interested-in-story/