ویرگول
ورودثبت نام
رضا توکلی
رضا توکلینویسنده علاقه‌مند به داستان | سازنده فوربو | https://RezaTavakoli.com
رضا توکلی
رضا توکلی
خواندن ۱۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

تجربه شش ماه تولید محتوا در یوتوب | یوتوب یعنی عشق، لطفا رفع فیلتر کنید!

بعد از پنج سال تولید محتوا به صورت صوتی روی پادکست فوربو، داشتم برای یک فصل جدیدی توی حوزه تولید محتوا آماده میشدم. بارها توی یک سال گذشته تست‌هایی برای بررسی وضعیت رنگ و نور و قاب انجام داده بودم. میکروفون گرد کوچولو بلو اسنوبالم (Blue Snowball) رو بدون اینکه سیمی بهش وصل باشه دستم میگرفتم و جلوی اون صحبت می‌کردم. هدفون روی گوشم گذاشته بودم و بدون اینکه چیزی توش پخش بشه ادای مانیتورینگ صدا موقع ضبط رو درمیوردم.

تست‌های مختلف صرفا برای دیدن خودم توی قاب یک ویدیو بود نه چیز بیشتر. در مدت زمانی که در حال انجام «تست» برای ضبط ویدیو بودم عملا برنامه مشخصی نداشتم و فقط جلوی دوربین ظاهر میشدم و بعد از دراوردن ادای حرف زدن، چندتا اسکرین شات از ویدیو میگرفتم و آماده «تست‌» بعدی میشدم.

تست‌های اولیه ویدیو
تست‌های اولیه ویدیو

یکی از چالش‌های اولیه برای تولید محتوا به صورت ویدیویی این بود که چرا باید کسی من رو ببینه؟ چرا وقتی میتونه به صورت صوتی با تمرکز بیشتر به چیزی که من دارم میگم گوش کنه، چرا باید از روی صفحه گوشی و سیستمش من رو هم نگاه کنه. تا فردا میتونم درمورد اهمیت ویدیو و اینکه چقدر خوبه که با مخاطب چشم تو چشم صحبت کنیم براتون بنویسم. دلیل به صورت کلی برای ویدیو ساختن زیاده ولی برای من قانع‌کننده نیست. اما تصمیم گرفتم که این موضوع رو کنار بذارم و بهش فکر نکنم.

دلیلش این نیست که به نظرم ویدیو فرمت مناسب‌تری برای انتقال محتواست، دلیلش چیزیه که بعد از شروع کار به خوبی لمسش کردم که جلوتر درموردش توضیح میدم.

یکی دیگه از چالش‌هایی که برای ویدیو گرفتن وجود داره مربوط به دکور میشه. فضایی که قراره توش ضبط انجام بشه. جدا اینکه چرا کسی باید بشینه من رو ببینه، چالش جدیدی برای دیدن محیط خونه و اتاق هم وسط میاد. آیا چیزهایی که توی قاب ما قرار میگیرن حتما باید باشن؟ اگر نباشن چی میشه؟ بودنش چه ارزشی رو به تصویری که داریم ثبت می‌کنیم اضافه می‌کنه؟ هم راستا با موضوع و محتوای ما هستن یا بیشتر باعث حواسش پرتی میشن؟

این‌ها سوالاتیه که داره مدام داره درمورد ویدیو توی سرم مرور میشه. تصمیم گرفتم که با ساده‌ترین حالت شروع کنم. یعنی نشستن پشت یک میز و نگاه مستقیم به دوربین و گذاشتن دست‌ها روی میز. توی این حالت خیلی نیاز نیست چیز خاصی هم به عنوان دکور داشته باشی. میتونی روی دیوار معمولا سفید پشت سرت یک تصویر و نوشته توی ادیت بیاری که نداشتن دکور خاص رو هم کاور کنه.

همه اینا به نظر درست می‌رسید. میزم رو جا‌به‌جا کردم و نشستم پشت اون و دوربین رو جلوی خودم قرار دادم. این یک «تست» دیگه بود. تستی که قرار نیست توش چیزی گفته بشه فقط قراره کادر و قاب تصویر دوربین آنالیز بشه. توی زمستون 1402 به تصویر خودم پشت میز نگاه می‌کردم. دستام رو روی میز گذاشتم و بعضی وقتا رو به دوربین تکونشون میدم.

چالش اولی که گفتم اینجا دوباره راه خودش رو توی سرم پیدا کرد. چرا باید یه نفر بشینه من رو به تیپیکال‌ترین حالت ممکن جلوی دوربین نگاه کنه! تست‌ها راضی‌کننده نبودن. بعد از دیدن تصویر اینطوری نبودم که چه ویدیو خوبی شد حتما همینطوری ادامه بدم و برم سراغ ضبط‌ اصلی.

قبل از اینکه به فکر ویدیو گرفتن باشم و حتی همین الان دوست داشتم و دارم که ویدیوهام یه تفاوتی با بقیه ویدیوهای یوتوب بکنه. تکنیکالی دقیقا همون چیزی نباشه که بشه توی بقیه کانال‌ها هم دید. این مورد هم باعث میشد که خیلی تست‌های ویدیو برام جذاب نباشه، چون یه ورژن بی‌کیفیت‌تر و بدون امکانات به‌نسبت به بقیه ویدیوهایی بود که داشت توی یوتوب منتشر میشد.

تجیهزات نورپردازی و دکور خاصی نداشتم و ندارم. نمی‌خواستم تمرکزم رو برای شروع روی اونا بذارم و پروسه تولید رو عقب بندازم. ولی یه اتفاقی توی زمستون پارسال افتاد که تقریبا عامل خیلی مهمی توی شروع ویدیو گرفتن بود. یه لنز جدید!

Sony a6400/Sony 16-50mm
Sony a6400/Sony 16-50mm

این رو باید اشاره کنم که من دوربین از قبل داشتم. عکاسی تفریح من بود و یک دوربین بدون آینه سونی کوچولو از نوع alpha 6400 با لنز 16-50mm داشتم که البته هنوز هم دارمشون. تست‌هایی هم که میگرفتم با همین لنز و دوربین بود. لنز کیت دوربین من دیافراگم بازی نداره و در بازترین حالت f3.5 رو در اختیار من قرار میداد.

اف 3.5 لنز برای عکاسی در شرایط نوری خوب و محیط بیرون از خونه کاملا مناسبه اما برای فیلم‌برداری در شرایط نوری بد و محیط داخل خونه اصلا. اصلا هم که میگم با توجه به استانداردهایی هست که من داشتم وگرنه در شرایطی که نور خورشید تو خونه باشه با همون گشودگی دیافراگم هم به خوبی میشه ویدیو گرفت.

اما برسیم به لنز جدید. لنز جدیدی که باز هم طبیعتا با هدف عکاسی گرفته بودم، سیگما 56mm f1.4 بود. تفاوت f3.5 با f1.4 خیلی خیلی زیاده. اگر تجربه عکاسی و ور رفتن با Aperture دوربین رو داشته باشید کاملا این موضوع رو درک می‌کنید ولی خیلی خلاصه باید اینطوری بگم که وقتی دهانه لنز شما نور بیشتری رو وارد دوربین کنه، مشکلی از بابت روشنایی تصویر ندارید. میتونید ISO کمتر کار کنید که مساویه با نویز بسیار کم تصویر، و همینطور با Shutter Speed بالاتر میتونید Sharpness بیشتری رو هم روی تصویر داشته باشید.

همه اینا رو بذارید کنار. چیزی که f1.4 سیگما به من داد که لنز سونی f3.5 نمیداد، عمق میدان فوق‌العاده بود. با این میزان گشودگی دیافراگم، نزدیک‌ترین سوژه به لنز توی حالت Focus قرار میگره و محیط و المان‌های پشت سرش به‌خوبی Blur و محو میشه. این یعنی دیگه نیازی به دکور نداری! سوژه خودتی که جلوی دوربین قرار گرفتی در شفاف‌ترین حالت و بقیه چیزهای پشت سرت خیلی نرم به صورت محو دیده میشن.

یه سوراخ میخی روی دیوار بدجا قرار گرفته بود و یادمه که وقتی یه بار میز رو اوردم وسط سالن گذاشتم، حواسم بود که خودم جایی بشینم که اون سوراخ میخ روی دیوار پیدا نشه و کاورش بکنم. اما با وجود این لنز جذاب سیگما، دیگه خبری از این داستان‌ها نبود. حتی زمانی که جلوی کتابخونه قرار میگرفتم، دیگه حتی عنوان کتاب‌های توی کتابخونه هم توی Focus نبودن.

بعد از اینکه این لنز رو برای دوربین گرفتم، تست‌ها به اون چیزی که میخواستم نزدیک‌تر شدن. اولین بار با نور لامپ عادی توی خونه در شرایط کاملا نامناسب از لحاظ نور و دکور و شرایط تست گرفتم و خروجی عالی بود. درواقع اینقدر خوب لنز میتونست من رو تشخیص بده و فوکس کنه که دیگه چیز دیگه‌ای در تصویر مهم نبود. با وجود f1.4 هم شرایط نوری هم خیلی مسئله مهمی نبود.

ولی با این حال بالاخره اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت 1403 اولین تست‌های اصلی من انجام شد. یعنی متن اپیزود آماده شده بود و قرار بود برای ارائه‌شون جلوی دوربین برم.

توی سالن خونه یک دیواری رو دارم که دیوار نیست عملا و از بالا تا پایین و از چپ و راست کاملا پنجره‌ست و روزها نور خیلی خوب و اتفاقا زیادی رو به داخل خونه میاره. این نور طبیعی ترکیبش با لنز جدیدم فوق‌العاده شد. تصویر همون چیزی شد که دوست داشتم.

خیلی دوست داشتم یه خروجی تصویر سینمایی داشته باشم. به همین خاطر اول نسبت تصویر ویدیو رو به جای حالت عادی 16:9 به صورت 21:9 کردم که مثل فیلم‌های سینمایی بالا و پایین تصویر توی مانیتورهای استاندارد سیاه دیده بشه.

دوم رفتم سراغ رنگ‌ها و کنتراست. کنتراست ویدیوها رو کمتر از حالت عادی کردم و رنگ‌ها هم طبقه سلیقه‌م گرم. چه برای عکاسی چه فیلمبرداری سعی می‌کنم White Balance رو از حالت استاندارد خارج کنم و رنگ سفید رو به سمت زرد متمایل کنم. برای ویدیو هم با همون پروفایل تصویری که عکس می‌گرفتم ویدیو رو رکورد کردم.

اولین ویدیو رو ضبط کردم و ادیت کردم و کاملا از خروجی ویدیو از لحاظ تکنیکیش راضی بودم. وقتش بود که روی متن و ارائه جلوی دوربین کار کنم.

ویدیو اول درمورد تعریف استراتژی بود که متنش رو روی کاغذ پرینت کرده بودم و سعی کرده بودم حفظش کنم و تقریبا همینطور هم شد. هی نگاه کاغذهای جلوم میکردم و یه پاراگراف رو میخونم و حفظ میکردم و دوباره به لنز نگاه می‌کردم. اما این روشی نبود که برای ضبط کلی ویدیو ایده‌آل باشه.

به دوست و همکارم احسان طریقت پیام دادم و ازش پرسیدم که چطوری داره ویدیوهاشو ضبط میکنه. اپ تله‌پرامپتر Elegant Teleprompter رو بهم معرفی کرد و متن ویدیومو توش وارد کردم. متن رو روی موبایل گذاشتم و اول دنبال این بودم که روی یه سه پایه‌ دیگه موبایل رو کنار دوربین بذارم تا اینکه یه روش جالب به ذهنم رسید.

نحوه قرارگیری موبایل روی دوربین برای خوندن متن
نحوه قرارگیری موبایل روی دوربین برای خوندن متن

دوربین سونی a6400 من صفحه‌نمایشش به سمت بالا میچرخه، طوری که اصلا میشه باهاش سلفی گرفت! اون صفحه نمایش رو، رو به بالا چرخوندم و گوشی‌مو روش گذاشتم تا درواقع بالا لنز متنم قرار بگیره و آروم بالا بره.

برای کنترل اپ تله‌پرامپتر از دسته پلی‌استشن استفاده کردم. دسته رو با بلوتوث به موبایل وصل کردم تا بتونم متن رو بدون اینکه به گوشی دست بزنم بالا و پایین کنم یا سرعتش رو تغییر بدم. دسته رو زیر پام گذاشتم و با پا کنترلش میکردم چون دستام رو برای اجرا لازم داشتم.

یه نکته خیلی مهم توی این حالت وجود داشت. اگر میخواستم به بالای دوربین نگاه کنم و متن رو بخونم و بعد به لنز هم نگاه کنم کاملا مشخص میشد که مردمک چشم من داره بالا و پایین میشه. به همین خاطر تصمیم گرفتم که اصلا نگاه لنز نکنم! از ویدیو دوم تا الان من موقع ضبط ویدیو اصلا به لنز نگاه نمیکنم و چون از اول نگاه نمیکنم و چشمم بالا و پایین نمیشه، کسی که داره ویدیو رو میبینه اصلا متوجه این نمیشه که من دارم توی لنز رو نگاه نمی‌کنم. فاصله لنز با متن روی گوشی شاید یکی دو سانتی‌متر باشه و این توی حالتی که چشم بالا و پایین نشه قابل تشخیص نیست برای مخاطب. اینطوری شد که مشکل متن رو هم حل کردم و به راحتی از روی متن میخوندم و ویدیوها رو ضبط می‌کردم.

چند ویدیو با همین فرمت ضبط کردم و بعد از ضبط چهارم پنجم بود که یه نکته تکنیکی دیگه رو متوجه شدم و اونم این بود که باید ویدیو با رزولوشن 4K ضبط کنم. برنامه‌ای برای انتشار ویدیو با این کیفیت توی یوتوب رو نداشتم ولی توی تست‌ها متوجه شدم که وقتی کیفیت ضبط رو روی 4K تنظیم می‌کنی، دوربین و سنسورش با تمام قدرت ویدیو رو ضبط می‌کنن و اگر پشت سر هم یه ویدیو Full HD و یک ویدیو 4K در شرایط یکسان بگیری، متوجه تفاوت کیفیتشون میشی.

کیفیت 4K خیلی ویدیوها رو بهتر از قبل کرد. برای ادیت ویدیو هم دست آدم رو باز میذاره و میتونی بیشتر با رنگ‌ها و نور بازی کنی. تغییرات روی کیفیت فنی تصویر کمتر اثر میذارن. نکته بعدی هم اینه که اگر لازم باشه که تصویر رو کراپ کنی تا 4 برابر هم زوم کنی، افت کیفیتی ایجاد نمیشه. حالا من از کراپ کردن خیلی کم استفاده می‌کنم ولی به صورت کلی خیلی از یوتوبرها برای تغییر دادن نماشون مدام تصویر رو جلو و عقب می‌کنن.

تصویر که طبیعتا با دوربین رکورد می‌شد ولی صدا رو جداگونه با همون میکروفون بلو اسنوبال خودم رکورد می‌کردم. یک پایه هم زیرش داشت که اون رو دراوردم و فقط یه توپ کوچولو گرفتم دستم و ضبط شروع شد.

دیگه به این صورت کار ضبط ویدیوها انجام می‌شد و فقط سعی می‌کردم که هر بار بتونم با تسلط بیشتری متن رو بخونم و مکث‌های کمتری داشته باشم.

از بابت اینکه جلوی دوربین بیام مشکلی نداشتم و اتفاقا از اولین تجربه‌های ضبط صدا جلوی میکروفون برام ساده‌تر بود و باهاش راحت‌تر بودم. احتمالا داشتن تجربه ضبط پادکست بهم کمک کرده ولی به صورت کلی مشکلی از بابت صحبت کردن با دوربین نداشتم.

اما بریم سراغ دلیلی که باعث شد ضبط ویدیو ادامه پیدا کنه.

مهم‌ترین دلیل اینکه تصمیم گرفتم که ویدیو گرفتن رو برای یوتوب رو ادامه بدم اینه که یوتوب یک کانال توزیع (Distribution Channel) و یک کانال بازاریابی (Marketing Channel) خیلی خوب برای محتوای ماست.

یادمه زمانی که ساخت پادکست رو شروع کرده بودم، بعد از پخش شدن هر قسمت، لینک‌ها اون رو از توی اپ‌های مختلف پخش پادکست کپی می‌کردم و توی توییتر و اینستاگرام میذاشتم. مدام از آدم‌ها و کاربرهای اون پلتفرم‌های اجتماعی میخواستم که به پادکست من گوش بدن و اون رو دنبال کنن.

خود کست باکس، خود اپل پادکست و خود اسپاتیفای ابزاری برای معرفی کردن پادکست من نداشتن و توی سال 97 من خودم باید انگار هدفونی که توش پادکستم داره پخش میشه رو دستم میگرفتم و اون رو توی گوش آدم‌هایی که میدیدم می‌کردم.

ولی یوتوب اصلا اینطوری نیست. یوتوب میتونه محتوای شما رو تشخیص بده و خودش برای شما مخاطب پیدا کنه. درواقع رفتار کاربرهای میلیاردی یوتوب، به الگوریتم‌های اون درکی از شخصیت کاربرها دادن و خود اون الگوریتم‌ها میتونن برای ما کار بازاریابی رو انجام بدن.

هر یوتوبری رو که دیدید ازش بپرسید که بیشترین تعداد مخاطبین و بیننده‌هاشو داره از کجا پیدا می‌کنه؟ بدون شک جواب میده که خود یوتوب داره براش اون بازدید رو میاره.

یوتوب توی صفحه اصلی، توی پلی‌لیست‌ها، پیشنهاد ویدیو بعدی و... (Browse features) ویدیوهای شما رو به بقیه معرفی می‌کنه. کارش اینه که ببینه ویدیو شما چقدر میتونه مخاطبی که ویدیو رو بهش نشون داده رو جذب کنه. اگر بتونید مخاطب اولیه رو جذب کنید، باز هم ویدیو شما رو در معرض دید آدم‌های بیشتری قرار میده و همینطوری برای شما بازدیدکننده و بیننده بیشتر میاره.

جدا از این مورد، یوتوب بعد از گوگل بزرگ‌ترین سرچ انجین یا موتور جستجو توی دنیا هم هست. بخش YouTube Search هم یه کانال بازاریابی خیلی جذاب برای ویدیوها شماست.

با کمتر از ده تا ویدیو، متوجه شدم که چطوری یوتوب داره ویدیوهای من رو خودش پخش می‌کنه و براشون بازدید و در نتیجه‌ی اون دنبال‌کننده (Subscriber) میاره. اول اینطوری بودم که باید لینک ویدیو خودم رو خیلی سریع توی توییتر پست کنم تا بتونم بازدیدکننده‌های اول رو سریع پیدا کنم ولی بعد متوجه شدم که تعداد بازدیدی که خودی سیستم پیشنهاد دهنده یوتوب داره برای من میاره، اصلا با بازدیدهای خارجی (External) که من خودم به سختی از این ور و اون ور پیدا می‌کنم قابل مقایسه نیست.

به همین خاطر یوتوب رو الان به عنوان پلتفرمی می‌بینم که میتونه خیلی به دیده شدن کمک کنه. شما تمام توان خودتون رو برای تولید محتوای ویدیویی به کار بگیرید، یوتوب بقیه کار رو برای شما انجام میده.

مخاطب درست و اون کسی که دنبال محتوای شما هست رو به خوبی براتون پیدا می‌کنه. یه چیزی که توی این مدت اعتقاد من به الگوریتم‌های پیشنهاد دهنده یوتوب رو بیشتر کرد، تجربه‌ای بود که توی پروژه راف داشتم.

توی کانال سیاوش صفاریان‌پور برنامه‌ای رو تحت عنوان «راف» پخش کردیم که من نقش تصویربردار اون رو برعهده داشتم. دو قسمت اول این برنامه که شامل گفت‌و‌گوهایی به قصد تاریخ‌نگاری شفاهی هست، در منزل آقای اسماعیل میرفخرایی ضبط شد و برای پخش توی یوتوب آماده شد.

اسماعیل میرفخرایی مجری رادیو و تلویزیون و برنامه‌ساز قدیمی‌ای هستن که از قبل از انقلاب در دهه 50 مجری برنامه علمی «رهاورد» بودن. آقای میرفخرایی برای نسل جدید خیلی شناخته شده نیست و طبیعیه که آدم‌هایی که ایشون رو میشناسن و کارهاشو دنبال می‌کردن، سنشون بالا باشه. یعنی احتمالا بازه سنی 25 تا 32 سال که با 21.5% بیشترین تعداد کاربرهای یوتوب رو تشکیل میدن، کمتر ایشون رو بشناسن.

فرض اولیه می‌تونه این باشه که احتمالا مخاطب جوون و تیک‌تاکی که فقط 3 ثانیه میتونه تمرکز کنه بعد از پلی شدن چند ثانیه از ویدیو، سریع ویدیو رو می‌بنده و آمار Retention رو خراب می‌کنه و الگوریتم‌های یوتوب فکر میکنن این ویدیو محتوای مناسبی نداره پس دیگه به کسی پیشنهادش نمیده.

اما دقیقا برعکس این سناریو اتفاق افتاد، وقتی به آمار بازه سنی بیننده‌های ویدیو نگاه می‌کردم دیدم که بازه سنی بالای 65 سال با 27.3% بیشترین بازه سنی بین بیننده‌های ویدیو بودن! پس اون مخاطب کم سن و سال کجاست؟ GenZها کجان؟ یوتوب ویدیو رو خیلی شیک و تمیز برده تو Community افرادی احتمالا آقای میرفخرایی رو میشناسن. یه نکته‌ رو هم درنظر داشته باشید که این ویدیو بیشتر از 25هزار بازدید در یوتوب داشته و این آماری که می‌بینید درمورد بازه سنی، آمار قابل توجهیه.

فکر می‌کنم اگر شش سالی که مشغول ساخت پادکست بودم، روی یوتوب فعالیت کرده بودم حداقل 5 برابر مخاطبی که الان با پادکست داشتم رو فقط روی یوتوب داشتم. به یوتوب امیدوارم و دوست دارم که تمرکز اصلی تولید محتوای فوربو رو به سمت اون ببرم. من همچنان پادکسترم و همچنان فرمت متنی که می‌نویسم برای پادکسته ولی تبدیل فرمت اصلی محتوا فوربو به ویدیو فکر می‌کنم از هدف‌های اصلی من توی سال 1404 باشه.

یکی از مشکلاتی که الان یوتوب داره اینه که فیلتره! خیلی از سابسکرایبرها و ویوها و بازدیدها و کامنت‌ها داره از بین میره. آی‌پی مشترکی که روی وی‌پی‌ان‌های مختلف استفاده میشه باعث میشه که توی بعضی از موارد عددهایی که توی یوتوب میبینیم نصف اون عدد واقعی باشن.

امیدوارم که یوتوب رفع فیلتر بشه. اگر فیلتر یوتوب برداشته بشه میزان آمار کانال‌های فارسی به‌شدت رشد می‌کنه و خود یوتوب هم متوجه این استقبال میشه و بیشتر به پروموت کردن و معرفی کردنش کمک می‌کنه. برداشتن فیلتر یوتوب یکی از اون چیزهایی که خیلی میتونه به من برای تولید محتوا ویدویی انگیزه بده و امیدوارم که تا اون روزی که من میخوام فرمت اصلی تولید محتوای خودم رو تصویری کنم، برای آپلود و انتشار ویدیو توی یوتوب نیازی به تغییر آی‌پی نداشته باشم.

من خودم توی یوتوب تازه کارم ولی اگر سوالی داشتید که فکر می‌کردید شاید من بتونم بهش جواب بدم حتما بهم بگید. ویدیوهای یوتوب فوربو رو هم از اینجا میتونید ببینید: YouTube.com/@furbodm

تولید محتوایوتوبپادکستیوتیوبویدیو
۴۰
۱۱
رضا توکلی
رضا توکلی
نویسنده علاقه‌مند به داستان | سازنده فوربو | https://RezaTavakoli.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید