قبل از سلام احوال پرسی بگم اگه با خودتون دارید میگید «عجب آدم گستاخی! به نوشته های خودش میگه طلا و گنج و الماس و فلان!» باید بگم این حرف شما نشونه هوشمندی شماست ولی ابدا قصدم شکسته نفسی نکردن نبوده!
چن سالی میشد که من توی ویرگول اکانت داشتم و نظاره گر صرف بودم و چیزی برای نوشتن و ارائه از من کسی نمیدید. توی این مدت یه مشکل بزرگ رو حس کردم و اون اینه که ما(یعنی بقیه و اگه خودمم رعایت نکنم میشم جزوشون) فقط مینویسن و مینویسن و بعضا نوشته های با استاندارد بالا و قوی هم مینویسن ولی شاهد این نیستیم که یه جمع بندی از نوشته های اخیرشون بدن بیرون..
در واقع گنج اصلی کاریه که من توی این نوشته دارم انجام میدم و نه لزوما خود نوشته ها.
با من همراه باشید تا مثه یه غواص دلفی، اقیانوس گنج حقیقت ماجرا رو بشکافیم.
من به این کار، توی اصطلاح خودم! میگم پردازش؛ پردازش جایی که «بیشتر و بیشتر انجام دادن» رو رها میکنم و میشینم راجب اونچه که کردم تفکر عمیق کردن. چه اینکه وایسم فکر کنم چه بشینم بنویسم، جفتشون!
امروز از قضا اولین روزیه که دارم بلند بلند فکر میکنم! و اونچه که پردازش میکنم به صورت برخط و آنلاین به اشتراک میگذارم. پس بپرید بخش بعد تا بررسی و کند و کاو کنیم.
پردازش برای خودم (پردازش برای شما، بخش بعدی این نوشته هست و اگه براتون مهم نیس میتونید مستقیم برید پردازش واسه شخص خودتو بخونید)
24م آبان 1401 اولین نوشته ام ساعت 11 دادم بیرون و تا 30م آبان، یعنی یک هفته تمام، 3462 کلمه براتون نوشتم (میانگین هر پست 494 کلمه)؛ در مجموع از 12 عکس و 30 لینک استفاده کردم و تا امروز اول آذر ماه 1401، ساعت 11، مجموعا 86 بازدید داشتم با 2 کامنت و 6 لایک. خوندنشون هم اگه با سرعت 200 کلمه در دقیقه بخونید کلا یه ربع بیشتر وقت نمیبره، عالی نیس؟
مأموریت من اینجا نوشتن برای شما بوده و چشم انداز من اینه که وقتی شما به عقب نگاه میکنید ببینید «چیزی از من به شما اضافه شده». من همونطور که در بالا مستند کردم مأموریتم به خوبی انجام دادم اما میخوام بگم چرا اگه نوشتن از من باشه و خوندن از شما! ارزش افزوده، شما رو در بر میگیره و چیزی بهتون اضافه میشه. من توی نوشته های اخیرم چند تا کتاب که حتما دست کم یکیش به دردتون میخوره معرفی کردم، اشتباهم با شما در میون گذاشتم تا تجربه رو تجربه نکنید چون شما نمیتونید و نباید «اشتباه های بزرگ» زیادی در زندگی بکنید، براتون از نحوه حفظ امنیت در سرمایه گذاری گفتم و چیزی که هر روز باهاش در ارتباط هستید یعنی محتوا رو به چالش کشیدم تا نگاه متفاوت و ارزنده تری داشته باشید بهش، بهتون کمک کردم پس انداز بیشتر و حساب کتاب قوی تری داشته باشید (یا اگه سیستم حساب کتاب ندارید چطور داشته باشیدش) و دوباره سوخت جت پیشرفت شما رو با مفهوم دستاورد پر کردم.
برای تو
اگه کامل نوشته هام میخوندید چی میشد: با سخنرانی بینظیر استیو جابز توی استنفورد آشنا میشدید، ابزار خیلی مفید دیوار تحقیقاتی رو درمیافتید، تجاری بودن بعضی محتوا ها رو متوجه میشدید و این امر به دانایی شما اضافه میکرد و روی عملتون تاثیر مثبت میذاشت، توی رادیو راه قسمت روزمردگی با مفاهیم علمی و کابردی خوبی آشنا میشدید، دیده بان کلاهبرداری شما رو به عبرت وا میداشت، به مفهوم های مفید ارزش افزوده و چرخ زندگی مجهز میشدید و مروری هم بر کلمات خیلی مهم فومو(سرمایه گذاری) و زرد(در مورد محتوا) میکردید.
چرخ زندگی تو، با فرض خوندن و عمل کردن به محتوایی که تولید کردم، در معنویت(راهی برای کمک گرفتن: دیوار تحقیقاتی)، ذهن(تشویق به هدف گذاری و مدیریت رضایت) و وضعیت مالی(هزینه و بدهی کمتر و دارایی خالص بیشتر) دچار تغییرات مثبتی میشد.
نکته پایانی اینه که پردازش کردن، فلسفه اش اینه: «چیزی بهتر از هیچ چیزی»
راستی پردازش دوست برنامه ریزیه و ضمنا هدف توی پردازش این نیس که یه بررسی کامل و مفصل انجام بدیم و همین که پردازش ای هر چند جزئی، کوتاه و مختصر اتفاق افتاده باشه و چیزی بهتر از هیچ چیزی رخ داده باشه دقیقا جایی که رضایت و دستاورد هم هست :)
عاشقتونم، یه دنیا ممنون که متنم رو خوندید و امیدوارم از آسمون برات ثروت و موفقیت بباره.