نویسنده: نینا سنکویچ
مترجم: لیلا کرد
نشر کوله پشتی
کتاب " تولستوی و مبل بنفش" اولین بار در سال ۲۰۱۴ انتشار یافت. نینا در سال ۲۰۰۸ وبسایت «هر روز کتاب بخوان» را راهاندازی میکند که در آن نظرات و دریافتهای خود را درباره ی کتابهایی که خوانده با کتابدوستان جهان به اشتراک میگذارد. کتاب تولستوی و مبل بنفش یادداشتهای او از خاطرات «یک سال هر روز یک کتاب» اوست. کتاب تولستوی و مبل بنفش در سال ۲۰۱۱ از طرف سایت گودریدز نامزد بهترین کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی شد.
نینا اولین بار بعد از مرگ خواهرش خودش را در تلاشی برای فرار از اندوهش می یابد. در روز تولد چهل و شش سالگیش تصمیم می گیرد که فرار را کنار بگذار و اجازه دهد که کتاب ها و دنیاییشان مرهمی برایش شوند. او تصمیم می گیرد که برای یک سال هر روز یک کتاب بخواند، چیزی که بین اون و خواهرش مشترک بوده است.
کتاب ناداستانی ست در رابطه با دنیای کتاب ها و اثر عمیق و ارزشمندی که بر ما می گذارند. کتاب به نظر من ادای احترامی به سالها همدم بودن و همراه بودن کتاب ها در رنج ها و اندوه ها، با ماست.
کتاب در عین دلنشینی برای کسی که عزیزی را از دست داده داده است، می تواند بسیار دردناک و قابل لمس باشد، به ویژه در نیمه ی اول. نویسنده احساساتش را به زیبایی در کتاب آورده و ما را با خود همراه می کند. این کتاب برای من امید داشت، امید به اینکه در رنج هایمان تنها نیستیم. و صد البته کلی کتاب خوب معرفی می کند که مرجع خوبی برای انتخاب کتاب های بعدیم شد.
ترجمه ی کتاب بسیار خوب و دلنشین است. کتاب روان پیش می رود و می توان در زمان کوتاهی آن را خواند.
بخش هایی از کتاب که دوست داشتم:
- کتابها هر کسی که آنها را بگشاید دوست دارند. آنها به تو امنیت و دوستی میبخشند و درمقابل، هیچ توقعی از تو ندارند. آنها هرگز تو را ترک نمیکنند، هرگز؛ حتی وقتی که با آنها بد کرده باشی. عشق، حقیقت، زیبایی، خرد و تسلی در برابر مرگ. چه کسی این را گفته یکی دیگر که عاشق کتابها بوده.
- سال های سال کتاب ها برایم مانند دریچه ای بودند که از آن به چگونگی رویارویی آدم های دیگر با زندگی نگاه می کردم؛ به غم ها و شادی هایشان و به ملال و سرخوردگی هایشان. حالا بار دیگر برای دریافت همدلی، راهنمایی، رفاقت و کسب تجربه از آن دریچه نگاه خواهم کرد. کتاب ها این ها را و حتی بیشتر از این ها را به من خواهند بخشید
- ما به کتابهایی نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخزده ی درونمان.
- آیا تا به حال قلبت به خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده اش همچنان در گوشت نجوا کند.
کتاب را می توانید از لینک زیر در طاقچه دریافت کنید: