نویسنده: نیکلاس کار
مترجم: محمود حبیبی
نشر گمان
کتاب هایی که برای چالش این ماه انتخاب کرده بودم همگی عنواینی جذاب و چالش برانگیز بودند اما در نهایت کتابی رو که برای نوشتن ازش انتخاب کردم، کتاب "اینترنت با مغز ما چه میکند؟" بود که اگر نشر گمان و مجموعه ی تجربه ی و زندگی را نمیشناختم و قبلا از این مجموعه نخوانده بودم و صد البته ترجمه که زیر نظر مترجم ارزشمدن آقای دیهمی انجام شده، نبود عنوان کتاب به عناوین زردی می ماند که درایستگاه های مترو با ۷۰ درصد تخفیف می فروشند!
عنوان اصلی این کتاب در نسخه انگلیسی The Shallows است. اما آیا واقعا گشت و گذار در اینترنت منجر به کمعمق شدن ما میشود؟ اینترنت و نفوذش در سرتاسر زندگی ما غیرقابل انکار و پدیده ای اجتناب ناپذیر است اما واقعا تاثیرش بر مغز و روش تفکر ما چه بوده؟
کتاب نتیجه ی تحقیقات و مطالعات فراوان نویسنده در این حوزه است و رفرنس هایی زیادی از مطالعات انجام شده در کتاب آمده است که حتی اگر با حرف و نقطه نظر نویسنده هم موافق نباشید، چیزی از ارزشمندی و قابل اتکا بودن این نظرات کم نمیکند.
بخش ابتدایی از کتاب به توضیحات و نقل قول ها و اشاراتی از عصب شناسان در رابطه با ساختار مغز ما و کارکرد نورون ها و ظریفیتشان برای ورودی های متغییر و تجربه و رویداد ها اختصاص یافته که من به شخصه این قسمت از کتاب را بسیار دوست داشتم، چرا که علاقه ی زیادی به نوروساینس و موضاعات بین رشته ای که می سازد، دارم.
نویسنده بحث ها و تحلیل هایی هم در رابطه با کاهش قدرت توجه حاصله از اینترنت می آورد که به نوبه ی خود قابل توجه و تفکر است. بخش های دیگری هم در رابطه با تبعات فرهنگی اینترنت است. در کل نویسنده سعی خود را کرده که صرفا به عنوان یک ناظر و محقق بی طرف باشد، اما از همان نام کتاب می فهمیم که نظرش در نهایت چیست و کجا ایستاده است؛ بدبین ها. در کل تحلیل گران حوزه ی اینترنت را اگر به دو دسته ی کلی خوشبین ها و بدبین ها تقسیم کنیم، این کتاب را کسی نوشته که فکر میکند قدرت تفکر و مغز ما در عصر اینترنت ضعیف تر شده.
من کتاب را برای تمام کسانی که می خواهدن هر دو نقطه نظر را بدانند توصیه میکنم چرا که نوشته ی نیکلاس کار از نظر رفرنس هایی که برای تحلیل ها و حرف هایش می آورد، معتبر و قابل اعتماد است.
بخش های کوتاهی از کتاب را که قابل تامل بود و دوست داشتم در انتها می آورم:
- بیشترین هزینه در میان هزینههایی که ما هنگام صرف زمانمان پای اینترنت به عنوان رسانهای جهانی میپردازیم، احتمالاً از دست رفتن انبوه اتصالاتی است که پیش از این در مغز ما وجود داشتند.
- چند کلیک و بعد متن روی صفحهی نمایش رایانهی من ظاهر میشود. مشغول خواندن میشوم، اما با اینکه کتاب بسیار خوب نوشته شده و حاوی اطلاعات خوبی است، به نظرم تمرکز کردن روی آن برایم سخت است. من در صفحات، به عقب و جلو میروم، دنبال کلیدواژهها میگردم و حتی گاهی از پای دستگاه بلند میشوم و فنجان قهوهام را پر میکنم، ایمیلم را چک میکنم، اخبار را مرور میکنم و بالاخره پروندههای توی کشوی میزم را مرتب میکنم. خواندن کتاب را تمام میکنم، خوشحال از اینکه موفق به این کار شدهام، اما یک هفته بعد، به یاد آوردن اینکه چه چیزی خواندهام برایم بینهایت سخت میشود.
- به مرور که شیرهی «ذخایر درونی میراث فرهنگی متراکممان» از جان ما کشیده میشود، خطر تبدیل شدن به «آدمهای پنکیکی» را به جان میخریم. «با اتصال به شبکهی وسیع اطلاعات که با لمس صرفاً یک دکمه در دسترس است، پهن یا باریک میشویم.»
- فرهنگ فراتر از مجموع چیزهایی است که گوگل «اطلاعات جهانی» مینامد. فرهنگ فراتر از چیزی است که بتوان آن را به کدهای دودویی تقلیل داد و روی وب آپلود کرد.
کتاب را می توانید از لینک زیر در طاقچه دریافت کنید: