اما توی قسمت سوم معرفی کتابهای به درد بخور برای برنامه نویس جماعت، این دفعه سراغ سه تا کتاب تازه تر رفتم. این 3 تا کتاب، فارغ از stack ها و زبان برنامه نویسی ای که دارید باهاش کار میکنید، میتونه به شما یه دید تازه نسبت به مشتریا و کار روزانه تون بده.
چیزی که به شخصه برای خودم خیلی حیاتی بود و بعد از یه مدت زیادی درجا زدن، احساس کردم که مشکلات کاریم ریشه از یه جای دیگه داره و با هرروز کد زدن و اعصاب خورد کردن نمیتونم حلشون کنم.
حالا، برای اینکه بیشتر از این سربسته نگم، بزارید یه راست برم سراغ معرفی این 3 تا کتاب محبوب :
لابد همه مون زیاد دیدیدیم برنامه نویسای خفنی رو که با وجود مهارتها، تخصص و دانش بالاشون توی کار، به اون جایگاهی که میخواستن نرسیدن یا از جایگاه فعلی شون راضی نباشن. کسایی که لزوماً بی دست و پا و بی تجره نیستن و اتفاقا تجربه خوبی هم دارن و چه بسا خودمون هم جزوشون باشیم.
در این حالت ما توی 2 تا دسته جا میگیریم :
- یه دسته که بعد سالها کار هنوز حاضر نیست انتقادی رو بپذیره و فکر میکنه خودش همیشه درست میگه و بقیه باید به حرفش گوش کنن (حالا چون براش دلایل تکنیکال داره و ...) که یه جورایی اصلاح ناپذیره،
+ یه دسته هم کسایی که فهمیدن ای بابا، چرا با این همه تجربه، هنوز نمیتونن دستمزدی که حقشون هست رو بگیرن، بلد نیستن حرفشون رو خوب منتقل کنن و احساس میکنن یه جای کارشون میلنگه اما نمیدونن چطوری حلش کن! که خوشبختانه اصلاح پذیرن و مشکلشون یه چیزه : ضعف در soft skills
درمورد soft skills کلا خیلی حرفا زده شده و اتفاقا منم همیشه دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستم (من جمله توی خود ویرگول) اما این کتاب با سرفصلهای آشناش نشون میده که این ضعف توی برنامه نویسا یه چیز جهانیه و فقط مربوط به یه فرهنگ یا کشور نیست.
اگرچه اینجا درمورد تمام راهکارها صحبت نشده، اما توی بخش ارتباط با مدیر و مشتری خیلی تکنیکهای خوبی رو یاد میده.
Programming isn’t just about syntax and assembling code—it’s about problem solving, and all good programmers must think creatively to solve problems
V. Anton Spraul
کتاب دوم ، چطور مثل یه برنامه نویس فکر کنیم، به شکل جالبی ما رو با راهکارهایی برای تغییر شیوه فکر کردن و حل مسئله مون روبرو میکنه. ازین لحاظ میشه گفت کتاب برای خیلی از رشته های دیگه هم جوابگوئه و همونطور که توی عنوانش هم مشخصه، کلاً قراره درمورد شیوه حل مسئله به ما بگه.
یه جمله معروفی از لینکن هست که میگه :
اگه شیش ساعت برای قطع کردن یه درخت وقت داشته باشم، چار ساعت اولشو صرف تیز کردن تبرم میکنم.
این تیز کردن تبر، برای ما، دقیقاً حکم همون فکر کردن به مسئله و درک مشکل رو داره. اگه به این جمله دقیق بشیم، این آقای لینکن میگه به جای اینکه زرتی بپری و کد زدنتو شروع کنی، چقد بهتره که قبلش خوب فکر کنی و بتونی به یه راه حل مناسب برسی تا هم احتمال بروز خطا کم شه، هم اینکه کار توی زمان کمتری به نتیجه برسه. و خب چه ابزاری میتونه به ما توی تیز کردن تبر کمک کنه؟ مهارت حل مسئله.
این کتاب دقیقاً دست گذاشته روی این نقطه و چقد خوبه که بعد از فهمیدن ضرورتش، یه سر هم به سرفصلهاش بزنیم :
کتاب محبوب من، از انتشارات درجه یک oreilly یه راهنمای درجه یک از تمام چیزاییه که لازمه تا آخر مسیر کاریمون به عنوان یه برنامه نویس به یاد داشته باشیم. این کتاب انقد صمیمانه و روون مسائل مختلف فنی و کاری رو بهمون یاد میده که میتونیم مثل یه راهنما یا Mentor همیشه کنار دستمون بگیریم و طی سالهای مختلف، هربار به یه گوشه ش سر بزنیم و مرورش کنیم.
کتاب اساساً با مسائل مرتبط با کدنویسی و الگوهایی برای کدهای بهینه و تمیز حرف میزنه اما لا به لاش نکته هایی هست که حاصل تجربه بیست و چندساله نویسنده ایه که سالها توی بزرگترین شرکتهای دنیا کار کرده و حالا اومده چکیده دانشش رو از طریق ااین درسها به ما رسونده.
من از تصویرهای این کتاب هم خیلی خوشم میاد. خیلی خلاقانه و بامزه ن و خیلی از مفاهیم رو به شکل ساده تری منتقل کردن که به نظرم یکی از حُسن های بزرگ این کتابه.
اما این سری به جای معرفی سرفصلا، بزارید چندتا از عکسهای کتاب رو اینجا بزارم که با حس و حالش آشنا شید و زودتر برید سراغش: