سلام دوستان
روزگارانی در میر
دارم نگاه بردشت زرد است وارغوانی
فصل بهار بگذشت با مهر ومهربانی
برگهای رنگ وارنگ سوی زمین شتابان
دریک سقوط شیرین پرواز آسمانی
افتادگی بیاموز این است درس پاییز
درخاک ماندگار است گنج های جاودانی
عید وبهار روزی از راه خواهد آمد
هردانه ای بگیرد در زیر خاک جانی
دررنگ وروی پاییز عطر بهار پیداست
بستند عهدو پیمان عشاق آسمانی
هرجای باغ دیدم حسرت شده پدیدار
گفتند بخند وخوش باش هرچند در خزانی
قوی سپید وزیبا باجفت خود روان شد
رسم است پای معشوق تا پای جان بمانی
باز هم صدای تیشه از بیستون برآمد
دل گفت صدای عشق است درحین بی زبانی
رجب کاظمیان فرد ✍️
مهر ماه 1403🗓️