سلام دوستان
روزگارانی در میر 🏚️
گفتمش ای پاییز قدری آهسته بیا
که به انجام رسد آخر قصه ما
باغ از ریزش گلبرگ شکایت دارد
سال هم از گذر فصل حکایت دارد
درفضایی رنگین در سکوتی سنگین
زیر لب بلبل غمگین غزلی میخواند
گفتمش ای پاییز قدری آهسته بیا
که به انجام رسد آخر قصه ما
برگها باسفر باد کنند همراهی
لحظه تلخ جداییست برارند آهی
زیرپا مانده ودلخسته میان راهی
زیر لب بادل غمگین غزلی می خواند
گفتمش ای پاییز قدری آهسته بیا
که با انجام رسد آخر قصه ما
رجب کاظمیان فرد ✍️
آبان ماه 1403🗓️