رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

سفر به طالقان

سلام دوستان

روزگارانی در میر 🏚️

سیاحت میکنم در جاده ها من

مسیر طالقان با صفامن

نشستم پشت فرمان با قیافه

کشیدم بادبان چون ناخدا من

شدم راهی وگاهی از سر شوق

زدم چون طفل خندان دست پا من

تمام پیچ وخمها اشنایند

همان راهی که رفتم هفته ها من

فضای دره ها را مه گرفته

کنم سیری میان ابر ها من

شکوه طالقان بالای البرز

بدیدم خرمی نشو ونما من

صدای بلبلان را می شنیدم

کنار رود و جوی و چشمه ها من

نشسته عطر گل در دشت وصحرا

خرامان در میان عطرها من

بساط شادمانی برقرار است

بخندم از ته دل بی ریا من

شده قسمت ولایت را ببینم

ندارم فرصتی بی انتها من

هزاران سال اینجا ریشه دارم

چو میگشتم میان ریشه ها من

درخت توت پانصد ساله ایجاست

پدر می گفت دیدم سالهامن

سلام بر کوچه ها بر مهربانان

سلامت میکنم ای آشنا من

رسیدیم خستگی از تن بدر شد

همیشه شکر دارم از خدا من

همین چند بیت را قابل بدانید

کنم تقدیم دوست باوفا من

رجب کاظمیان فرد ✍️

خرداد ماه 1403🗓️

طالقان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید