ویرگول
ورودثبت نام
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

همراه

سلام دوستان

روزگارانی در میر 🏚️

چندیست به میخانه مرا راه ندادند

آواز مرا ارزش یک کاه ندادند

رنجورم وبیمار من از درد خماری

دیدند ولی مرهم جانکاه ندادند

رفتم به خرابات کنم بلکه لبی تر

آن می که کنم مست بدلخواه ندادند

روزی بنشتم در یک مسجدو مردم

درصحن وسرا جای به گمراه ندادند

جمعی به سوی کعبه روانند به شادی

رفتند ولی میل به همراه ندادند

یک شهر جوان گر بشوند عاشق لیلی

مجنون نشوی لیلی چون ماه ندادند

ساقی تو مرا پیش کسان خار نمودی

خندیدن ودیدن خبر از چاه ندادند

فردا که خدا هست یکی دفتر وقاضی

جز پاکدلان راه به درگاه ندادند

رجب کاظمیان فرد ✍️

دیماه 1403 🗓️

۰
۰
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید