ویرگول
ورودثبت نام
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

گذشته ها

سلام دوستان

روزگارانی در میر 🏚️

خاطراتم مانده در اون سالهای دورِدور

هرچه داشتیم ونداشتیم آن زمانها کیف داشت

آسمان آبی زمین پر برف تمام کوه برف

برف بازی سر سره بانردبانها کیف داشت

گاهگاهی ابرو باران گاهگاهی آفتاب

دیدن رنگین کمان در آسمانها کیف داشت

جیفمان پر میشد از آب نبات وتوت خشک

یک نگاه صد تا دعا از پیر زنها کیف داشت

رادیو جانی دالر با قصه هائ نیمه شب

خنده های پیر مردان داستانها کیف

داشت

صبح زود آواز چوپان زنگ گوسفندان ده

گله راهی می شود باز آمدنها کیف داشت

دسته جمعی طالقان با ماشین آذولفقار

جاده هاخاکی گذر از پیچ وخمها کیف داشت

رفتن حمام گرم تنگ غروب با دوستان

اخم های مش نیاز آن غر زدنها کیف داشت

تیم ما فوتبال ما در طالقان آوازه بود

بردن تیم رقیبان گل زدنها کیف داشت

بوی اسپند وصدای ساز وآواز دهل

بردن داماد حمام کف زدنها کیف داشت

خنده های دختران در کوچه های روستا

برق آن چشمان زیبا عاشقی هاکیف داشت

رود خونه ماهیگیری رقص شاد بندری

در خروش شاهرود شعر وغزلها کیف داشت

کوه بود و ماه بود و آسمان نقره فام

در سکوت کوهساران نیمه شبها کیف داشت

سفره ای ساده دلی آرام زانوی پدر

هم دعا بود ومناجات اون سحرها کیف داشت

زندگی اسانترو اما دلان غمگین ترند

شادمانی های ما همراه غمها کیف داشت

رجب کاظمیان فرد ✍️

دی ماه 1403🗓️

کیف
۰
۰
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید