ویرگول
ورودثبت نام
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

گلایه

سلام دوستان

روزگارانی در میر 🏚️

خزانی شد بهارِمن

غمین شد روزگار من

صدای بلبلان مست

نمی آید بکارِمن

سکوتی سردو سنگین است

فضای کوچه غمگین است

نمی روید گلی چون تو

میان گلعزارِ. من

همیشه خنده رو بودی

امین با آبرو بودی

بزرگی در تو پیدا بود

شکوه وافتخاره من

بدان من عاشقت بودم

گمانم لایقت بودم

ندارم همدمی دیگر

عزیز. من نگاره من

منو این رنج بی پایان

منواین حسرت دوران

تو رفتی سایه ها رفتند

کجایی سایه ساره من

امان از حسرت و دوری

ازاین غمها و رنجوری

خدایا طاقتی مارا

تو ای پروردگارِمن

رجب کاظمیان فرد

اردیبهشت ماه 1404

۰
۱
رجب کاظمیان‌فرد
رجب کاظمیان‌فرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید