شروین رمضانی
شروین رمضانی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

به احترام عشق کودکی، نوجوانی و جوانی: علی انصاریان

برای پسربچه های دهه هفتاد، پرسپولیس مساوی بود با علی پروین و هر کس که سرباز پروین بود، سمبل تعصب می شد.

20 تا 30 تا ...تعداد بخیه ها سمبل تعصب بود، پزش را می دادیم.

پروین که از پرسپولیسِ غمخوار رانده شد، انصاریان هم رفت. 6 ماه سایپا و کمتر از 10 بازی تا آفتاب غمخوار و وینگو غروب کند و با سلطان به خانه برگردد.

لیگ چهارم، پرسپولیسِ سوبل دربی برگشت را باخت. غوغای انصاریان حسابی هم تیمی ها را شاکی کرد. علی انصاریان گفت برخی بازیکنان تعصب ندارند.

همین کافی بود تا رهبری فرد، باقری، گل محمدی و مهدوی شاکی شوند. گلایه از انصاریان را بزرگترها به استیلی رساندند اما فایده ای نداشت. علی انصار سوگلی سلطان بود. شاگرد وفادار حق داد و فریاد داشت، امتیازی که بقیه نداشتند.

لیگ چهارم برای پرسپولیس فصل تلخی شد، هم جام حذفی از دست رفت، هم لیگ. لیگ پنجم سلطان خودش لخت شد و سوت به دست گرفت.

دور، دورِ علی انصاریان بود. چشم ما پروینی ها به یک چیز بود. علیزاده اوت های معروفش را بیاندازد و علی انصاریان با قدو بالای خوبش، بلند شود و سر آخر را بزند.

شاید الان به آن روزها بخندید و بگویید از کجا به کجا رسیدیم، اما آن روزها رویایمان را روی بلند شدن انصاریان روی سر دفاع حریف تصویر می کردیم. بازی پیش فصل با شهیدقندی یزد، وقتی علیزاده پرتاب کرد و انصاریان زد، گفتیم جام مال ماست؛ کار تمام است این فصل ما قهرمانیم و انصاریان هم لابد آقای گل. کی می تواند روی سرش توپ را رد کند؟ چند تا پنالتی هم که گل کند، آقای گلی انصاریان هم تضمین!

آقای بخیه از همان هفته اول شروع کرد. نباید سلطان نابود می شد، نباید سمبل پرسپولیس طرد می شد. پرسپولیسِ سلطان اما ناامیدکننده بود. روز شروع لیگ، استقلالِ قلعه نویی صباباطری را 4 گله کرد و پرسپولیسِ پروین اگر علی انصاریان نبود، در شیراز به فجر 2 بر 1 می باخت. این عکسی که برای مطلبم انتخاب کرده ام شادی بعد گل علی انصاریان در همان بازی ست. دقیقه 94 5 در حافظیه شیراز.

هفته های بعد، ناامیدکننده تر از قبل. باخت به شموشک در نوشهر، برد ناپلئونی در برابر شهیدقندی تازه وارد و در نهایت دربی و تک گل رضا عنایتی.

ما پروینی ها نمی خواستیم باور کنیم.

فرمانروایی سلطان بر پرسپولیس باید تا ابد می بود. سلطان برای پرسپولیس، بکن باوئر بود برای بایرن. حتی از بکن باوئر هم بالاتر. سلطان نباید فقط مدیر باشد، باید همه کاره باشد. اصرار داشتیم در دهه شصت و هفتاد بمانیم. صندوق عقب ماشین علی آقا باید تا ابد برای تمام رویاهای ما جا می داشت.

پرسپولیسِ پروین انقدر باخت و سریال استعفاهای سلطان انقدر تکراری شد که همه پذیرفتیم باید راه پرسپولیس و پروین جدا شود.

تنها عایدی آن سال ما پروینی های پرسپولیسی، گلزنی علی انصاریان از روی نقطه پنالتی به اولیور کان در بازی دوستانه خداحافظی عابدزاده در آزادی به بایرن مونیخ بود.

انصاریفرد با ورود آری هان کاملا موفق بود. پروین حذف شد، یارانش هم باید می رفتند. تابستان 85، سیاه ترین روزهای ما...

آقای بخیه در استقلال!

انصاریان 6 سال بعد عذرخواهی کرد، گفت پرسپولیسیِ تیر است، گفت اشتباه کرده اما مگر می شد؟ شاگرد خلف سلطان، سرباز پروین، سرباز پرسپولیس ... با لباس استقلال؟

هنوز هم خیلی ها معتقدند رفتن انصاریان به استقلال با توصیه پروین بود. انصاریان بدون اجازه سلطان آب هم نمی خورد چه برسد پیوستن به استقلال.

گلزن پرسپولیس مقابل بایرن در آن «سال بد» در استقلال هم ندرخشید، سکوهای استقلال هم باور نمی کردند که او لباس آبی بپوشد. 1 فصل بود و شکست خورد و رفت.چند سالی تیم های مختلف را امتحان کرد و در نهایت با مستطیل سبز خداحافظی کرد. خودش می گفت خدا را شکر که بازی دوستانه با پیشکسوتان آث میلان برگزار شد تا با لباس پرسپولیس در آخرین بازی زندگی اش به میدان برود.

حالا سال ها گذشته، 14 سال؟ 15 سال؟ از آن «سالِ بد» و ما شوکه‌ایم علی انصاریان. شوکه تر از قبل...

باور کن کرونای لعنتی از اولیور کان قوی تر نیست. باور کن متعصب‌تر از تو به پرسپولیس نیست، باور کن استقلالی شدنت را فراموش کردیم، فقط بلند شو ... بلند شو....


علی انصاریانپرسپولیس تهرانپرسپولیسکرونا
قبل‌تر می‌نوشتم مهندس عمرانی که نمی‌دونه چرا خبرنگاره، اما الان دیگه این جمله به ویرایش نیاز داره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید