من ایمان دارم کتابها چشم دارند. کتابها خوب می فهمند که همسایه کدام کتابند و تا چه حد با موضوع کتاب بغل دستی زاویه یا تفاهم دارند.
تصور کنید استالین مخوف و آشپزی منتظمی کنار هم باشند. منطقا هر دو کلافه از اینکه چقدر از هم دورند، مثل زن و شوهری که نادیده پای سفره عقد نشستهاند، بدون اینکه در وصلت تاثیری داشته باشند یا ذره ای احساس تفاهم کنند.
کتابهای قفسه باید از یک جنس باشند، باید هم را درک کنند. آنها هم مثل ما، باید با همجنس و همفکرشان اختلاط کنند، مثل ما آدمها که اگر حرفی برای زدن نداشتهباشیم، حوصلهمان سرمیرود.