به نظرم اینکه میگن تو سفر موبایلتون رو کنار بذارید و از لحظه لذت ببرید حرف کاملا غلطیه. این حرفا مال چارتا آدم فرهیخته و اروپا گشتهست نه مایی که کل سال پول جمع کردیم تا بتونیم بلیط لحظه آخری یه تور ارزون ۳ شب و ۴ روز کوش آداسی رو بخریم و معلوم نیست تا سالها بعد بتونیم دوباره بریم یا نه.
اگه موبایل رو بذاریم کنار کی عکس بگیره؟ کی پست و استوری بذاره؟ عکس و فیلم نگیریم چجوری فک و فامیل و دوست و آشنا میخوان از سطح زندگی لاکچری ما با خبر بشن؟؟
حالا اومدیم و موبایل هم کنار گذاشتیم، آدم از زل زدن به مناظر و در کنار خانواده بودن چقدر میخواد لذت ببره!؟ خو همین کارو تو پارک شهر میکردیم چرا بریم مملکت غریب؛ بالاخره اون چند میلیون هزینهی بلیط و هتل و تفریحات لاکچری باید یه جوری به چشم بیاد یا نه.
حالا هستن یه سریا هم که اهل تو چشم کشیدن نباشن ولی خدایی اگه این عکس و فیلما نبود که آدم یادش نمیموند کجاها رفته، چی خورده، چی دیده، چی بوده داستان. اومدیم و دو نفر پرسیدن اونجا رفتی چه خبر بود و خواستیم تعریف کنیم و دو تا پیشنهاد بدیم، باید یه چیزی داشته باشیم یا نه!!
شما یه نگاه به آلبومای قدیمی بنداز، ژست رخ عقاب و عکس با بنای تاریخی و نشستن رو دو پا روی تخته سنگ مصداق صحبتای منه، اصن سفر به عکسای یادگاریشه. باز اینجا دوستان میفرمایند عکس یادگاری یکی دوتا نهایتا سه تا دیگه موضوع رو حیثیتی نکنیم، حرفشون متین منتهی به نظرم تو دو سه تا عکس حق مطلب ادا نمیشه، تا بیای زاویهی خوبتو پیدا کنی و نور و تصویر رو هماهنگ کنی و دستت گرم شه بیستایی گرفتی.
خلاصه که اگه از اون دسته آدمایی هستی که اطرافیان رو سر چارتا دونه عکس عاجز میکنی اصلا موذب نشو، تو در واقع داری حین سفر تولید محتوا میکنی همون کاری که بلاگرای سفر انجام میدن اگرم کسی گفت داری توجیح میکنی و حالا مگه تو بلاگری و اصن مگه چندتا فالوور داری و کی براش مهمه تو کجا رفتی و این حرفا با این جوابی که بهت میدم پاسخ دندان شکنی بهش بده.
دیدی تو اینستا بلاگره چیتان پیتان کرده تو یه کافهی دنج با دیزاین خاص نشسته و تو فکر کردی بَه چه عکسی، چه فضایی، چه رنگ و لعابی و بدون اتلاف وقت چک کردی لوکیشن کجاست، آیدی اینستاگرام کافه چیه و قرارش رو هم ست کردی که تا دیر نشده و عکاسی تو اون کافه رو خز نکردن خودتو برسونی و عکساتو بگیری؟
یا مثلا میبینی عه! فلانی رفته مالدیو، یکم که دقت میکنی سوال برات پیش میاد که اونقدرا هم معتقد نبود پس چرا اونجا مانتو و روسری پوشیده؟؟ لوکیشن رو چک میکنی میبینی بابا اینجا که کیش خودمونه مالدیو کدومه.
خیلیا از این ترفند برای گمراه کردن من و شما استفاده کردن، همین میشد که تا یه مدتی هر کسی میرفت کیش باید حداقل یه عکس با لوکیشن هتل ترنج میگرفت حتی اگه پاشو از پذیرش هتل اونطرفتر نذاشته بود.
خب اینا که گفتم یعنی چی!؟ یعنی شما با دو تا دونه عکس که دیدی جذب کافه شدی و اونجا رو برای وقت گذروندن با دوستات و عصرونه خوردن و عکس گرفتن انتخاب کردی یا مثلا هر زمان که بری کیش، هتل ترنج یکی از گزینهها برای اقامتت میشه. حالا فک کن همون طور که این عکسا روی انتخاب تو تاثیر گذاشته، عکسایی هم که تو میگیری و منتشر میکنی میتونه افراد دیگهای رو تشویق به کافهگردی و سفر رفتن کنه. نتیجهی همهی اینا چیه؟؟ اون کافه شلوغتر و درآمدشون بیشتر میشه، سفر به کیش جذابتر به نظر میاد و یه تکون هر چند کوچیک به گردشگری اونجا میده و کلی اتفاقای خوب دیگه. پس میبینی که اصلا بد نیست اگه عادت به عکس گرفتن از هر چیزی رو داری و ارور حافظه پر است همیشه توی نوتیفیکیشنهات خودشو نشون میده.
یه خورده تخصصیتره همین داستان میشه کاری که بلاگرا انجام میدن. اونا با تولید محتوای خوب و عکسای حرفهای از تجربههاشون برای ما میگن. وقتی از اقامت درهتل یا شام توی رستوران خاصی صحبت میکنن یا فیلمای قدم زدن تو دل بازار سنتی یه شهر رو نشون میدن، در واقع ما رو با خودشون همسفر کردن. خیلی وقتا خودمون رو تو اون لحظه تصور میکنیم یا اگه بتونیم تصمیم میگیریم از نزدیک و شخصا تجربهش کنیم.
اصلا دلیل اینکه اون قدیما جهانگردا وقت میذاشتن با هزار دنگ و فنگ جزییات سفرشون رو مینوشتن همین بود که خب سفر رفتن برای همه راحت نبود خصوصا دیدن شهرها و کشورایی که چندین ماه یا حتی سال رسیدن به اونجا طول میکشید، اینجوری اگه کسی علاقهمند بود اما امکانش رو نداشت هم میتونست بدونه اونور دنیا چه خبره. توصیفات و توضیحات سفرنامه نویسا، اینکه چطور از عظمت و شکوه یه عمارت حیرت زده بودن یا رسم و رسوم قبیلهی خاصی به نظرشون عجیب اومده یا رخت و لباس مردمی رو خیلی پسندیدن و هزار تا مورد دیگه دلیلی بوده که خوانندههاشون رو متقاعد کرده سفر کنن و زندگی رو جور دیگهای ببینن.
این همه آسمون ریسمون بهم بافتم که بگم سفر کن زیاد هم سفر کن و بدون نگرانی عکس بگیر و همه رو هم منتشر کن اگه با این عکس و فیلما حالت خوبه. بذار این حال خوب، اون قشنگیایی که دیدی، خوشمزههایی که خوردی، مهربونیایی که حس کردی مثل ویروس پخش شه، اگه مردمی رو به خونگرمی شناختی یا شهری رو اصیل دیدی برای همه تعریف کن. آدما بهش نیاز دارن هم اونایی که میتونن با سفر حال و نگاه و شاید زندگیشون رو عوض کنن هم اونایی که کار و عشق و علاقهشون وابسته به سفر بقیهست.