اینکه سفرنامه نویسا و جهانگردهای قدیم، همونا که کشور به کشور و قاره به قاره رو میگشتن، همه به تنهایی سفر میکردن نشون میده با جمع پلن چیدن فقط واسه سفر نرفتنه. دیدین وقتی دور همیم و خیلی هم داره خوش میگذره، یهو همه پایه میشن و برنامهی سفر میچینن و خیلی خفن طور هر کی یه ایده میده؟ دقیقا همون موقعست که میتونی مطمئن باشی این سفر کنسل شدهست.
فک کن مارکوپولو میخواست صبر کنه همهی بچههای اکیپشون هماهنگ شن بعد تازه سفرهاشو شروع کنه، احتمالا هم هنوز جاده کمربندی رو رد نکرده دعواشون میشد برمیگشتن خونه یا اگه کریستوف کلمب میخواست منتظر بمونه پایهی سفرش اکی شه، قطعا قاره آمریکا کشف نمیشد.
اینکه میگن همسفر خوب جواهره کاملا درسته. یکی باشه بتونی با خیال راحت باهاش سفر بری و تفریح کنی، یا دوتا باشه یا سه تا یا حتی ده پونزده تا، فرقی نمیکنه اتفاقا هر چی آدمای اهل دل بیشتر عشق و حال بیشتر، منتهی اینکه همسفرات چجور اخلاقی داشته باشن و تا چه حد با چالشهای حین سفر سازگار باشن میتونه روی زهرمار یا خاطره شدن اون تاثیرگذار باشه.
مثلا بعد از مدتها یه فرصت خوب پیدا کردی و میخوای با یه سفر، حسابی به خودت حال بدی و روحتو تازه کنی، با اولین نفری که مشتاق به همراهی هست کوله برمیداری و میزنی به جاده. طبیعیه که سفر جادهای شباهتی به سفر با بلیط فرست کلاس و هتل پنج ستاره نداره، تو هم اینو میدونی و اتفاقا خیلی هم این مدلی دوست داری ولی اگه حین مسیر رفیقت هی غر بزنه و ادا بیاد که وای نه هوا بده، جامون تنگه، چقد دوره، من پیاز دوست ندارم، چرا اینجا نت نداره و خلاصه کل مسیر رو اعصابت اسکی بره و تو هم نتونی از ماشین پرتش کنی بیرون نه تنها روحت تازه نمیشه بلکه باید بلافاصله یه پلن دیگه بچینی که این سفر رو بشوره ببره.
اما اگه کسی همراهت باشه که تا دلت بخواد تجربهی این جور سفرا رو داره، سختیای مسیر رو دیده و حتی بهتر از اون، میدونه چجوری یه سفر ساده رو به یکی از بهترین خاطرههات تبدیل کنه، پیشنهادای خوب میده، خیلی ساده و صمیمی میتونی دنیا رو از نگاه اون ببینی، کلی چیز یاد میگیری کلی خوش میگذرونی و در آخر یه داستان خوب برای تعریف کردن داری.
واسه اینه که میگن همسفر خوب جواهره!
هر کدوم از ما تو بچگی یه همدست پایه ثابت برای آتیش سوزوندنا وخراب کاریامون داشتیم. حتی اگه بچهی ساکت و مودب و حرف گوش کنی بوده باشی بازم کافی بود برای ساعت یا حتی دقایقی با یکی از بچههای فامیل یا بچهی همسایه تنها میشدین، بلافاصله سیلی از ایدههای خونه خراب کن به ذهنتون میرسید که کوچکترین نگرانی برای عملی کردنش به دلتون راه نمیدادین. میدونی دلیلش چیه؟؟
چون کنار یه نفر دوم احساس خطر کمتری میکنی، بیشتر از اون که فکر کنی اگه یهو مشکلی پیش بیاد چی؟ به فکر اینی که چی بیشتر خوشحالت میکنه، چی هیجان داره و چیکار کنی که بیشتر خوش بگذره. حتی تا یه ماجراجویی خفن هم پیش میری.
خب پیدا کردن یه همسفر خوب همیشه آسون نیست چون حتی صمیمیترین رفقا هم بلاخره کار و زندگی دارن و ممکنه نتونن با تو هماهنگ شن اما...
تصور کن تو یه کافه نشستی و همه دارن با هم معاشرت میکنن و میگن و میخندن و سفرهاشون رو تعریف میکنن و تو میتونی سر هر میزی که خواستی بشینی وبه خاطرههای عجیب و جذابشون گوش کنی، بعد هم به راحتی بهشون پیشنهاد همسفر شدن بدی، اونا هم قبول کنن و یکی از همون تجربههای ناب رو بسازی.
همچین چیزی اصلا دور از واقعیت نیست. رولایف دقیقا همین کارو میکنه، روی گوشیت نصبش کن.اونجا سفربروهایی که دنیا رو گشتن از خاطرهها و ماجراجوییهاشون میگن و تو میتونی با هر کی حال کردی معاشرت کنی و رفیق شی و سفر بری.
از سفرهای خودت بنویسی، از جاهایی که رفتی و دیدی و خوشت اومده. رولایف یه شبکه مجازی گردشگری برای تعامل بین آدمای اهل سفره، خبری از حال بد و کسلی زندگی روتین نیست چون اونایی که عشق سفرن آدمای کسل کنندهای نیستن.
یه چیز دیگه بگم!
دیدی خیلی وقتا ما ایرانیا یه خود سانسوری غیر منطقی تو وجودمون داریم، یعنی مثلا ترجیح میدیم اونی که هستیم رو قایم کنیم و به جاش شیک و مجلسی رفتار کنیم. تو رولایف بخوای هم نمیتونی اینجوری باشی بس که همه مَشتی و خودمونین و “بیخیال بابا راحت باش” طور زندگی میکنن، تو هم یاد میگیری به جای محدود کردن خودت با قضاوتهای دیگران، دنیا رو از زاویهی قشنگش ببینی.
میدونی نتیجهی هم صحبتی و معاشرت با این آدما چیه؟؟ تو بزرگ میشی، دیگه نمیتونی سطحی فکر کنی، هر چیزی نمیتونه بهت آسیب بزنه و هیچجوره نمیتونی از رویاهات بگذری، همون کاری که سفر کردن باهات میکنه. خلاصه که رولایف میخواد یه اکیپ بزرگ از کسایی که به کیفیت زندگیشون اهمیت میدن رو دور هم جمع کنه، تو هم یکی از اونایی و قراره حسابی خوش بگذرونیم.