رمانی که با خوندن هر صفحه ازش، تکامل قلم سروناز برای منی که خواننده قدیمی رمان هاش هستم ، به طرز کاملا واضحی قابل مشاهده بود. رمانی که شاید سوژه اصلیش خیلی هم بکر و خاص نباشه اما این روزها دیگه تو دنیای متفاوت و جذاب رمان، سوژه خیلی هم اولویت نداره، مهم قدرت پردازش نویسنده ست که بتونه به دل اون سوژه سفر کنه و ازش یه داستان مخاطب پسند بسازه!
ارثیه ابدی ماجرای های خاندان پاکزاد رو روایت میکنه... الیاسی که در دل گرو دختر دایی چشم آبی و پزشکش داره و به اعتقاد پریچهر، در یک دنیای متفاوت با اون زندگی میکنه و به هیچ عنوان مکمل خوبی برای ایجاد یک رابطه عاطفی نیست... پریچهری که به خاطر عدم عشق و علاقه ش نسبت الیاس، در روز مقرر برای عقد کنون، با پارتنرش که یکی از همکاران اون در بیمارستانه به کیش میره و همین آغازی میشه برای ایجاد حواشی ریز و درشت در بین خاندان پاکزاد!!!!
_قضاوت آدم ها ستمیه که ما نه در حق بقیه، بلکه در حق خودمون می کنیم!
_اجبار برای ایجاد یک رابطه، میتونه ثمره های مخربی مثل کینه و بی آبرویی ( فرار پرچهر) رو به دنبال داشته باشه!
_تفاوت های شخصیتی، تداوم رابطه ها رو با چالش مواجه می کنه... پس باید بهش به چشم یک آیتم خیلی مهم توی راهبرد رابطه عاطفی نگاه کرد!
به نظر من یه جاهایی امکان داره که اتفاقات رخ داده توی رمان شما رو به شدت متاثر کنه :
_سقط جنین پریچهر...
_خداحافظی جانا و امیر علی...
_سکانسی که الیاس، فرار پریچهر رو متوجه شد..
و این باز هم برمیگرده به توانایی و قدرت پردازش نویسنده!!!
_فضا سازی رمان بی نظیر بود... به طوری که شما به راحتی می تونستی فضای مورد نظر نویسنده رو توی ذهنت تجسم کنی و حتی ذهنت به طور اتوماتیک نظرشو هم در رابطه با اون فضا بیان کنه!!!!
_شخصیت سازی نقطه قوت این رمان بود... الیاسی که در عین جذابیت های ظاهری اما باز هم شخصیت دختر پسندی نداشت... الیاس تحصیل کرده نبود و یه شغل واحد نداشت و همین برای پریچهر به عنوان یه پوئن منفی تلقی میشد... الیاسی که توی خانواده هم متهم به دزدی شد و به دلیل پیشینه نه چندان جالبش، انگشت اتهام خیلی ها به سمت اون نشانه رفت!!!!
امیر علی مظلوم و دوست داشتنی داستان که، تلاشش برای خارج کردن الیاس از باتلاقی که در اون دست و پا میزد، به شدت قابل تحسین بود!
جانایی که شخصیت جالب و مستقلی داشت... جانایی که برای شخصیت بکر امیر علی احترام قائل شد و به خواسته اون مبنی بر ایجاد یک رابطه ( با وجود احساسی که داشت) دل نداد...
( شخصیت ها زیادن و در صورت معرفی داستان اسپویل میشه دوستان)
_نام رمان تناسب جالبی با محتوای اون داشت و به امتیاز مثبت برای نویسنده و ذهن خلاقش بود!
_توصیفات رمان و به خصوص دیالوگ ها واقعا جالب بود... دیالوگ هایی که با اون معرفی ارائه شده توسط نویسنده، تناسب داشت و شما هیچ تناقضی رو مشاهده نمی کردین... به هر حال تعداد شخصیت ها زیاد بود و همین هم دقت زیاد نویسنده رو می طلبید!!!!
_پایان رمان منطق پسند و به جا بود... هر چند اگر ادامه پیدا می کرد، می تونست به خواننده، کلی حس خوب تزریق کنه. اما مهم این بود که پایان غیر منتظره که شما رو از خوندن داستان منصرف بکنه نداشت!
جهت خواندن نقد و بررسی رمان های ایرانی و خارجی انجمن رمان نویسی ستارگان رمان را در سایت ویرگول دنبال کنید.لطفا نظرات ، انتقادات و پیشنهاد خود را در مورد مطالب قرار گرفته برروی سایت ویرگول در بخش نظرات ذکر کنید.