ویرگول
ورودثبت نام
Draco
DracoIfnp/Isfp فقط حرفای دلمه عزیزانم🌑💫
Draco
Draco
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

𝘈𝘳𝘢𝘮𝘦𝘴𝘩

.•♫•♬• ʏᴏᴜ² •♬•♫•.

دستم که اغشته به خونش بود را در اب جاری قرار دادم ، گمان کردم که اب او را با خود در حفره فرو میبرد..
حس گذرای اب میان انگشتانم مرا ارام میکرد ، گویا اب گناه مرا میشست و در حفره خود پنهان میکرد.
نوازش دستی را بر شانه ام احساس کردم ، همزمان با از جابرخواستنم در اغوش او پنهان و خود را در در وجودش حک کردم.
اشک می ریخت، چنان که او قاتل من باشد. مگر من او را نکشتم؟ مگر با چاقوی دستی ام لبانش را سرخ نکردم؟ لبانش به رنگ دندان‌هایش و صورتش کم از رنگ دیوار نداشت!...
چنگی به پارچه بینمان زدم و خود را بیشتر در اغوشش فرو بردم، گاه و بی گاه دستی بر سرم می کشید و بوسه‌ای رویش برجا میگذاشت.
او از احساساتی با من صحبت کرد که حالا درکی از انها نداشت. انگشتانش سرما را به بدن نحیفم وارد میکردند و باعث لرز در وجودم میشدند. همان سرمایی را گفت که پس از مصعوف کردنش به او هدیه داده بودم، همان خونی را بر لبانم ریخت که از لبانش دزدیده بودم.
لذت بخش بود، طمع گس خون مرا وادار به لذت بردن میکرد.
چطور بعد از مرگ هم شیرین بودی ، عزیزکرده؟

۴
۱
Draco
Draco
Ifnp/Isfp فقط حرفای دلمه عزیزانم🌑💫
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید