Mad Roodgoli (Jeff)
Mad Roodgoli (Jeff)
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

چه‌گونه قدرت گزنده قدرت نرم را تهدید می‌کند

نوشته‌ی جوزف اس. نای منتشرشده در نشریه‌ی فارن افرز ۲۰۱۸

ترجمه‌ی محمد رودگلی

[امیدوارم ضعف‌های ترجمه رو به خوبی خودتون ببخشید و البته با ذهنی باز مقاله رو مطالعه بفرمایید. اتهام‌هایی که نای به قدرت نرم کشورهای دیگر می‌زند و آن را مسموم و گزنده جلوه می‌دهد، همان کارهایی‌ست که قدرت‌های غربی سال‌هاست به انجام آن‌ها مشغول هستند و نمونه‌ی اقدامات‌شان را می‌توانید در مقاله‌ی قبلی که این‌جا گذاشته‌ام از زبان مدیرکل یکی از ابربنیادهای به اصطلاح خیریه‌ی آمریکایی یعنی فورد بخوانید]

Jan 24, 2018 How Sharp Power Threatens Soft Power

The Right and Wrong Ways to Respond to Authoritarian Influence

شیوه‌های درست و غلط پاسخ‌دهی به نفوذ خودکامه‌گان

By Joseph S. Nye Jr.

واشینگتن با اصطلاح جدیدی که تهدیدی قدیمی را توضیح می‌دهد، در حال کشتی‌گرفتن است. «قدرت گزنده Sharp power» که توسط کریستوفر واکر و جسیکا لودویگ از بنیاد ملی برای دموکراسی (در مقاله‌ای که برای سایت ForeignAffairs و در گزارش طولانی نوشته شده،) ابداع شده است، به جنگ اطلاعاتی‌ای ارجاع دارد، که توسط قدرت‌های استبدادی امروز، به ویژه چین و روسیه انجام می‌گیرد. طی دهه‌ی گذشته، پکن و مسکو ده‌ها میلیارد دلار صرف کرده‌اند تا به مشاهدات و رفتار عمومی در سراسر جهان با استفاده از ابزار‌های جدید و قدیمی، که از عدم تقارن گشوده‌گی و آزادی میان نظام‌های محدودساز آن‌ها و جوامع دموکراتیک سوءاستفاده می‌کند، شکل دهند. اثرات جهانی هستند، اما در ایالات متحده، نگرانی روی دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ و تلاش چینی‌ها برای کنترل بحث موضوعات حساس در نشریات، فیلم‌ها و کلاس‌های آمریکایی متمرکز شده است.

واکر و لودویگ در گزارش خود برای مؤسسه‌ی ملی دموکراسی استدلال می‌کنند که بسط و پالایش قدرت گزنده چین و روسیه باید سیاست‌گذاران ایالات متحده و دیگر کشورهای دموکراتیک را به بازنگری ابزارهایی که آن‌ها استفاده می‌کنند وادارد. آن‌ها قدرت گزنده را متمایز می‌کنند که «سوراخ می‌کند، به داخل سرایت می‌کند یا به محیط های سیاسی و اطلاعاتی در کشورهای مورد هدف قرارگرفته نفوذ می‌کند» با «قدرت نرم»ای که طمع‌اندازی فرهنگی و ارزشی برای تقویت قدرت کشور را افسار می‌زند. و دموکراسی‌ها، آن‌ها [واکر و لودویگ] استدلال می‌کنند، که نه تنها باید خودشان را در برابر اثرگذاری استبدادی بدخیم واکسینه کنند، بل‌که باید «در اصول خودشان، موضع‌گیری قدرتمندتری اتخاذ کنند».

امروز، این چالش ترسیم‌شده از جنگ اطلاعاتی چین و روسیه حقیقت دارد. هرچند علی‌رغم این چالش، دولت‌ها و جوامع دموکراتیک باید از هر وسوسه‌ای برای تقلید روش‌های دشمنان خود اجتناب کنند. این یعنی مراقب باشید طوری به قدرت گزنده واکنش نشان ندهید که مزیت واقعی‌اش را تحت تاثیر قرار دهد. این مزیت حتا امروز ریشه در قدرت نرم دارد.


قدرت باقی‌مانده از قدرت نرم

در سیاست‌شناسی بین‌الملل، قدرت نرم (اصطلاحی که اولین بار در کتابی در سال ۱۹۹۰ استفاده شد) قابلیت تاثیرگذاری روی دیگران به وسیله‌ی جذابیت و متقاعدسازی است، نه از طریق قدرت سخت تهدید و اجبار و غرامت‌ستانی. قدرت نرم به ندرت خودبسنده است. اما هنگامی که با قدرت سخت جفت می‌شود، نیرویی تکثیرشونده و چندبرابرکننده است. این ترکیب، هرچند کاملا جدید است (امپراطوری روم بر هر دو قدرت سپاهیان رم و جاذبه‌های تمدن روم تکیه داشت)، به طور خاص در رهبری ایالات متحده، مركز ثقل بوده است. قدرت به این بسته‌گی دارد که کدام ارتش برنده شود، اما [این که کدام ارتش برنده شود] منوط به این است که داستان کدام طرف نیز برنده می‌شود. روایت قدرتمند منبع قدرت است.

قدرت نرم به خودی خودش خوب یا بد نیست. لزوما این بهتر نیست که نظرات را به جای اسلحه‌ها بگردانیم. اسامه بن لادن نه به مردانی که هواپیما را به سوی مرکز تجارت جهانی هدایت کردند پولی پرداخت نه آن‌ها را تهدید کرد- آن‌ها را با ایده‌هایش جذب کرده بود. اما اگرچه می‌شود از قدرت نرم برای نیات شرورانه استفاده کرد، وسایل‌اش اختیارداری است، که از زاویه‌ی دید خودمختاری بشر قابل تشخیص و تمیزدادن است.

در عوض، قدرت سخت بر مشوق‌های پرداختی یا اجبار به وسیله‌ی تهدید تکیه دارد. اگر کسی اسلحه را به سر شما نشانه برود و از شما کیف پول‌تان را بخواهد، دیگر اهمیتی ندارد شما چه خواستی دارید یا چه فکری می‌کنید. این قدرت سخت است. اگر این شخص در تلاش است تا شما را ترغیب کند که کیف پول‌تان را به اراده‌ی خودتان تسلیم کنید، همه چیز به این بسته‌گی دارد که شما چه می‌خواهید یا چه فکری می‌کنید. این قدرت نرم است.

قدرت گزنده، استفاده‌ی گم‌راه‌کننده از اطلاعات با نیات خصمانه، نوعی از قدرت سخت است. دست‌کاری ایده‌ها، دریافت‌های سیاسی و فرآیندهای انتخاباتی، تاریخی طولانی دارد. هم ایالات متحده و هم اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد به چنین شیوه‌هایی متوسل شدند. حکومت‌های خودکامه مدت‌های مدید تلاش کرده‌اند از اخبار جعلی و اختلال اجتماعی در جهت کاهش جذابیت دموکراسی استفاده کنند. در دهه‌ی ۱۹۸۰، کا گ ب KGB بذر شایعه‌ای را کاشت، مبنی بر این که ایدز محصول آزمایش‌های دولتی ایالات متحده برای سلاح‌های بیولوژیک است؛ این شایعه با نامه‌ای ناشناس به روزنامه‌ای کوچک در دهلی‌نو آغاز شد و سپس در سطح جهانی با بازتولید گسترده و بازگویی مداوم تکثیر یافت. در سال ۲۰۱۶، نسخه‌ی به‌روزشده‌ای از همان تکنیک برای ایجاد رسوایی موسوم به پیتزاگِیْت «Pizzagate» مورد استفاده قرار گرفت، شایعه‌ی ساخته‌گی‌ای که می‌گوید مدیر کمپین هیلاری کلینتون کودکان را در رستورانی در واشینگتن مورد سوءاستفاده قرار داده است.

آن‌چه جدید است، مدل پایه‌ای نیست؛ بلکه سرعت و هزینه‌ی ناچیزی است که چنین اطلاعات نادرستی می‌تواند گسترش و انتشار یابند. الکترون‌ها ارزان‌تر، سریع‌تر، ایمن‌تر و بسیار تکذیب‌پذیرتر از جاسوسان هستند. اطلاعات روسیه با ارتشی از ترول‌های مزدور و ربات‌های شبکه‌ای، با رسانه‌هایی مانند راشا تودی (RT) و اسپوتنیک Sputnik، پس از هک‌کردن و رسوخ به ایمیل‌های کمیته‌ی ملی دموکرات و مقامات ارشد مبارزات انتخاباتی کلینتون، می‌توانست هفته‌های متوالی چرخه‌های خبری را منحرف و مختل کند.

اما اگر قدرت گزنده فرآیندهای دموکراتیک غربی را مختل کرده و برند کشورهای دموکراتیک را لکه‌دار، این کار انجام شده است تا اندکی قدرت نرم عاملانش را ارتقا دهد و در برخی موارد وارنه انجام شده است.

برای روسیه، که روی ایفای نقش اسپویلر [ضدحال] در سیاست بین‌المللی تمرکز کرده است، می‌تواند هزینه‌ی قابل قبولی باشد. چین، اما، دارای اهداف دیگری است که نیاز به قدرت نرم جذاب و همچنین قدرت گزنده قهری اختلال و سانسور دارد. این دو هدف سخت است که ترکیب شوند. برای مثال، در استرالیا، تح عمومی از چین در حال رشد بود، تا زمانی که گزارش‌های فزاینده هشداردهنده‌ای از استفاده از ابزار قدرت گزنده، از جمله دخالت در سیاست استرالیا، به طور قابل توجهی آن را کاهش داد. بنا به گفته‌ی دیوید شمبو از دانشگاه جرج واشینگتن، چین به طور کلی سالانه ۱۰ میلیارد دلار برای ابزارهای قدرت نرم‌اش هزینه می‌کند، اما بازده سرمایه‌گذاری‌اش کم‌ترین میزان بوده است. در رتبه‌بندی شاخص «قدرت نرم ۳۰» رتبه‌ی چین ۲۵ (و روسیه ۲۶) در میان ۳۰ کشور ارزیابی شده است.

وضعیت پیچیده‌ی دموکراسی‌ها

اگرچه قدرت گزنده و قدرت نرم به شیوه‌های بسیار متفاوتی عمل می‌کنند، مرزبندی آن‌ها از هم می‌تواند سخت قابل تشخیص باشد- و این بخشی از چیزی است که واکنش به قدرت گزنده را دشوار می‌کند. کل کار متقاعدسازی مربوط به انتخاب‌هایی است در مورد نحوه‌ی قاب‌بندی اطلاعات. تنها زمانی که قاب‌بندی منجر به فریب‌کاری می‌شود، که این امر انتخاب‌های آزادانه‌ی این موضوع را محدود می‌کند، از این خط تمایز با اجبار و تهدید عبور می‌کند. این- گشوده‌گی و محدودسازی‌ها به فریبی عامدانه- آن کیفیتی است که قدرت نرم را از قدرت گزنده متمایز می‌کند. متأسفانه، همیشه رویت و تشخیص آن آسان نیست.

در دیپلماسی عمومی، زمانی که RT [راشاتودی] ِمسکو یا Xinhua [شینهوآ]ی پکن به طور آشکار در کشورهای دیگر پخش می‌شود، قدرت نرم به کار گرفته شده است، که حتی اگر پیامش ناخواسته باشد، [باز] پذیرفته می‌شود. هنگامی که رادیو بین‌المللی چین [China Radio International] مخفیانه از ایستگاه‌های رادیویی در کشورهای دیگر پشتیبانی می‌کند، وارد مرز قدرت گزنده می‌شود که باید افشا و آشکار شود. بدون آشکارسازی مناسب، اصل آزادی اختیارداری نقض شده است. (این مرزبندی برای دیپلماسی ایالات متحده نیز اعمال می‌شود: در طول جنگ سرد، تامین مالی مخفی احزاب ضد کمونیست در انتخابات سال ۱۹۴۸ ایتالیا و حمایت مخفیانه‌ی سیا از کنگره برای آزادی فرهنگی نمونه‌هایی از قدرت گزنده و نه قدرت نرم بودند.

محیط اطلاعاتی امروز، [عواقب ناخواسته و] عوارض اضافی‌ای را به بار می‌آورد. در دهه‌ی ۱۹۶۰، ادوارد آر. مارو Edward R. Murrowی گوینده اشاره کرد که مهم‌ترین بخش ارتباطات بین‌المللی نه آن ده هزار مایل [کابل‌های] الکترونیک، که آن سه فوت نهایی مربوط به تماس شخصی [و مواجهه‌ی چشم در چشم] است. اما این چه معنایی در دنیای رسانه‌های اجتماعی دارد؟ «دوستی‌ها» تنها با یک کلیک امکان‌پذیرند، و دوستان جعلی، خیلی راحت می‌شود ساخت‌شان؛ آن‌ها می‌توانند اخبار جعلی تولیدشده توسط ترول‌های مزدور و ربات‌های مکانیکی را منتشر کنند. شناخت مرز جداکننده میان قدرت نرم و قدرتمند گزنده تبدیل به وظیفه‌ای نه تنها برای دولت‌ها و مطبوعات، که برای بخش خصوصی نیز شده است.

از آن‌جا که دموکراسی‌ها به قدرت گزنده واکنش نشان می‌دهند، باید مراقب باشند این واکنش به اندازه باشد، بنابراین نباید قدرت نرم‌شان را با پیروی از توصیه‌های کسانی که از رقابت با قدرت گزنده مدل خودکامه‌ها طرف‌داری می‌کنند به بهای ناچیزی تخریب کنند. بخش اعظم قدرت نرم از اجتماعات مدنی می‌آید- در مورد واشینگتن، هالیوود، دانشگاه‌ها و بنیادها بیش از تلاش‌های رسمی دیپلماسی عمومی- و بسته‌شدن دسترسی و یا پایان‌دادن به گشوده‌گی، این دارایی حیاتی را تلف خواهد کرد. کشورهای خودکامه مانند چين و روسيه دقیقا به دليل عدم تمایل به آزادسازی استعدادهای فراوان جوامع مدنی‌شان، از خلق قدرت نرم خود عاجزند.

به علاوه، تعطیلی ابزارهای قدرت نرم مشروع چین و روسیه می‌تواند نامولد باشد. مانند هر نوع دیگر قدرت، قدرت نرم اغلب برای مقاصد رقابتی مجموع-صفر استفاده می‌شود، اما همچنین می‌تواند اثرات مجموع-مثبت داشته باشد. برای مثال، اگر چین و ایالات متحده خواستار اجتناب از درگیری باشند، برنامه‌های مبادله‌ای که جذابیت آمریکا را برای چین و برعکس جذابیت چین را برای آمریکا افزایش می‌دهد، می‌تواند برای هر دو کشور مفید باشد. و در چالش‌های فراملی مانند تغییرات اقلیمی، قدرت نرم می‌تواند به ایجاد اعتماد و شبکه‌هایی که همکاری را امکانپذیر می‌سازند، کمک کند. با این حال، به همان اندازه که ممکن است منع تلاش‌های قدرت نرم چین، خیلی ساده به این دلیل که گاهی به سمت قدرت گزنده لغزش می‌کنند، اشتباه باشد، مهم است که مرز جداساز این‌ها از هم با دقت رصد شود. به ۵۰۰ موسسه‌ی کنفوسیوس و ۱۰۰۰ اتاق درس کنفوسیوسی که چین در دانشگاه‌ها و مدارس سراسر جهان برای تدریس زبان و فرهنگ چینی حمایت می‌کند، را در نظر بگیرید. حمایت دولت به این معنا نیست که آن‌ها لزوما تهدید قدرت گزنده هستند. بی‌بی‌سی BBC هم از حمایت دولتی برخوردار است، اما به قدر کافی مستقل است، که به عنوان ابزار قدرتمند قدرت نرم باقی بماند. :) تنها زمانی که یک موسسه‌ی کنفوسیوس از مرز عبور و از خط قرمز ِآزادی آکادمیک تخطی کند (همانطور که در برخی موارد این اتفاق افتاده است)، باید آن را به عنوان قدرت گزنده تلقی کرد و در نظر گرفت.

برای پاسخ به تهدید، دموکراسی‌ها باید در مورد اقدامات متجاوزانه مراقب باشند. جنگ اطلاعاتی می‌تواند نقش تاکتیکی ِمفیدی در میدان جنگ، مانند جنگ علیه دولت اسلامی ISIS داشته باشد. اما این می‌تواند برای آن‌هایی که از ایده‌ها و رفتارهایی را از دشمنان کنند تبدیل به اشتباه و منجر به راه‌اندازی برنامه‌های عظیم جنگ پنهانی اطلاعاتی شود. چنین اقداماتی طولانی مدت پنهان نخواهند ماند و زمانی که آشکار شوند، روی قدرت نرم اثر معکوس می‌گذارند.

در همین اثنا، در حوزه‌ی اقدامات دفاعی، گام‌هایی وجود دارد که دولت‌های دموکراتیک می‌توانند برای مقابله با تکنیک‌های جنگ اطلاعاتی متجاوزانه مانند حمله‌ی سایبری به فرآیندهای سیاسی و انتخابات، بردارند. دموکراسی‌ها هنوز راهبردهای متناسبی برای بازدارنده‌گی و انعطاف‌پذیری توسعه نداده‌اند. آن‌ها همچنین باید بیش‌تر ملتفت باشند برای کسب اطمینان خاطر از این که برنامه‌های قدرت نرم روسی و چینی مانند موسسات کنفوسیوس، به سمت تبدیل‌شدن به قدرت گزنده نغلتند. اما گشوده‌گی و بازبودن بهترین دفاع باقی می‌ماند: در مواجهه با این چالش، مطبوعات، دانشگاهیان، سازمان‌های مدنی، دولت و بخش خصوصی باید بر افشای تکنیک‌های جنگ اطلاعاتی و واکسینه‌ی عمومی به وسیله‌ی آشکارسازی متمرکز شوند.

خوش‌بختانه این یکی دیگر از مزایایی است که دموکراسی‌ها نسبت به دیکتاتوری‌ها از آن برخوردارند. درست است که بازبودن جوامع دموکراتیک فرصت‌هایی برای دولت‌های خودکامه فراهم می‌کند تا از تکنیک‌های عهدبوقی برای جنگ‌های اطلاعاتی استفاده کنند، اما بازبودن همچنین منبع اصلی قابلیت‌های دموکراتیک برای جذب و متقاعدسازی است. حتی با بالاگرفتن استفاده از قدرت گزنده، آن‌ها در رقابت باز و آزاد با قدرت‌های استبدادی بر سر قدرت نرم، ترس کمی دارند. با پایین‌آوردن و تقلیل خودشان به سطح دشمنان‌شان، دموکراسی‌ها تنها مزیت کلیدی خودشان را از دست می‌دهند.


Sharp PowerSoft PowerJoseph S. Nye Jrجوزف نایقدرت نرم و قدرت گزنده
استفاده از مطالب و ترجمه‌ها تنها با لینک به این صفحه یا با اجازه از مترجم برای بازنشر در سایت‌ها مجاز است. لطفن به این درخواست احترام بگذارید. محمد رودگلی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید