روح الله طالبی توتی
روح الله طالبی توتی
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

وَرای مادری: آرمان‌شهر فمینیستی در «زن در لبه‌ی زمان»

🌅 آرمان‌شهرهای زنان
قسمت نخست

🔻نخستین تاملات فمینیستی که از درون اندیشه‌های لیبرالی سر بر آورده بودند، باور داشتند فرودستی زنان به دلیل  «نابرابری»‌هایی است که جامعه، فرهنگ و قانون بر آنان روا داشته و اگر زنان نیز چون مردان  «امکان دست‌یابی به فرصت‌های برابر» را داشته باشند، تبعیض میان دو جنس نیز خود به خود رفع می‌شود؛ چون زنان و مردان، فارغ از اندک تفاوت‌های زیستی، برابراَند و باید امکان تحقق این برابری را داشته باشند.

🔻پس از آن که موج نخست فمینیسم در رهایی زنان از فرودستی کام‌یاب نبود، گروهی دیگر از اندیشمندان، علل ستم‌دیدگی زنان را نه در جامعه که در خود زنان یافتند. شولامیت فایرستون در دیالکتیک جنس (١٩٧٠) پرسشی محوری مطرح کرد: اگر زنان در طول تاریخ و حتی زمانی که امکان دست‌یابی به فرصت‌های برابر با مردان در اختیارشان است، فرودست هستند، پس شاید مشکل از دیگران نیست، بلکه از خودشان است!

🔻اما زن بودن چه ویژگی‌هایی دارد که ممکن است منجر به فرودستی زنان شود؟ فایرستون چنین تحلیل می‌کند که در یک جامعه‌ی مردسالار، مردان این افسانه را ساخته‌اند که زنان چون می‌توانند بزایند پس باید بزایند و زنان نیز مجاب شده‌اند با تن دادن به بیولوژی خود، در سطح نقش‌های مرتبط با توانایی‌های زیستی جنس مونث باقی بمانند.

🔻مادری در یک جامعه‌ی مردسالار یعنی درگیر شدن زنان در روابط تولید مثل، بارداری و زایمان با آن همه مشقت‌ و آلام، دو سالِ تمام شیردادن به یک نوزاد و چندین سال اختصاص زمان و فرصت و توانایی برای بزرگ کردن او که حقیقتاً جان‌فرساست و زنان نباید انتظار داشته باشند با این همه محدودیت، به آزادی و برابری دست یابند.

🔻از نگاه فایرستون، آرمان برابری جنسی محقق نمی‌شود مگر آن‌که زنان خود را از این محدودیت‌های زیستی و در رأس آن، مادریِ طبیعی برهانند. رشد ابزارهای جلوگیری از بارداری و آزادی سقط جنین، این امکان را به فایرستون و هم‌نظرانش می‌داد تا درباره‌ی جهانی عاری از افسانه‌ی مادری تخیل کنند. با این حال، تصور ملموسی از این وضعیت وجود نداشت و بسیاری این رویا را بسیار آرمانی می‌دانستند.

🔻کمی بعد، مارج پیرسی در رُمان «زن در لبه‌ی زمان» (١٩٧۶) تصویر روشنی از تحقق آرمان‌شهری وَرای مادری ترسیم کرد. این کتاب، روایت سرگذشت زنی به نام کانی راموس است که در دادگاه، حضانت کودکش را به دلیل عدم ثبات روانی از دست داده است. کانی در مسیر درمان، تحت آزمایش‌های مغزی قرار می‌گیرد و به شهری در آینده به نام ماتاپوی‌ست هدایت می‌شود. شهری که در آن بارداری دیگر امری زنانه نیست و تولید مثل در کپسول‌هایی مشابه هم به نام   «بچه‌ساز» انجام می‌گیرد. هیچ کودکی متعلق به یک پدر و مادر نیست و هر کودک، توسط سه «مادر» که لزوما زن نیستند، بزرگ می‌شود. کانی در مواجهه با این جهان دچار شگفتی می‌شود چراکه نمی‌تواند درک کند چرا زنان حاضر شده‌اند لذت «مادری» برای کودکی که ماه‌ها در بدن‌شان پرورشش داده‌اند را از خود دریغ کنند. در طول داستان او به این آگاهی می‌رسد که برابری جنسیتی که در ماتاپوی‌ست تحقق یافته، به این دلیل است که دیگر هیچ زنی به دلیل بیولوژی خود تحت ستم نیست و مردان نیز در مادری کردن سهیم‌اَند. پس دیگر تفاوتی اساسی در میان نیست که توجیهی برای فرودستی زنان باشد. به بیان پیرسی،  «انقلاب زنان بدون رهایی از طبیعت ممکن نبود... ما از تنها قدرتی که داشتیم دست کشیدیم، به بهای این‌که دیگر هیچ‌کس قدرتی نداشته باشد!»


ادامه دارد ...

https://t.me/tadaeeat🖋️
🆔 https://t.me/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/

زنانبرابری جنسیتیمادر کودکپدر مادرفمینیسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید