ما افتخارات بسیاری در تاریخ خود داریم [آقا دارم جدی صحبت میکنم، گوش بده] و همواره با این افتخارات در تنگناهای تاریخی، مصائب، سختیها و مرارتهای بسیاری را از سر گذارنیدهایم. از یادآوری شایستگی و بزرگمنشی بزرگانمان، همچنین توانمندیهای نژادی و قومی سترگمان، و «اولین» بودنهایمان در ایجاد و کشف و اختراع بسیاری از داشتههای امروزین بشری که بگذریم، یکی از برترینِ افتخارات ما داشتن ویژگیای است که در اینجا «تولرانس خودمانی» اش مینامیم. این تولرانس امّا، همانطور که هر ویژگی دیگرمان منحصر به خود ماست، مشخصاتی دارد که آنرا از سایر انواع الکی و غیرخودمانی آن متمایز میکند.
پس در این مجال ما بر آن هستیم که به منظور اشاعهی فرهنگ ناب و اصیل خودمانی [مگه با شما نیستم؟ داره تولرانسم سر میره کم کم!] و همچنین آموزش نوباوگانی که بدلیل قرارگیری زودهنگام و بیمورد در شاهراه اطلاعاتی امکان غفلت آنها از ویژگیها و مواریث فرهنگیشان پدید آمده است و همینطور برای یادآوری به آن دسته از عزیزان که بنا به هر دلیل، امروزه در معرض اختلاط فرهنگی با غیرخودمانیها قرار گرفتهاند، «تولرانس خودمانی» را به عنوان یک «فن زندگی» بصورت مختصر و مکفی آموزش داده و مثالهایی را نیز جهت هرچه بهتر جایگیری و نهادینه شدن آن در باطن این مخاطبان ارائه دهیم. باشد که مورد استفاده و بهرهگیری همگی عزیزان واقع شود. [آخر جلسه خدمتتون میرسم. بله شما!]
لازم به ذکر است/نیست که در تمام این گفتار تا انتها، مگر جایی که خلاف آن تصریح شده باشد، منظور از «تولرانس» همان «تولرانس خودمانی» خواهد بود.
درس اول (پیشنیاز)
هجو و لودگی
هجو و لودگی پیشنیاز اساسی «تولرانس» است، چرا که معمولاً برای بکار بستن تولرانس در مقابل هر آنچه که به مذاق خوش نمیآید، خصوصاً مواردی که از لحاظ عقلی و منطقی درست و مفید و در عین حال پاسخگویی به و یا قبول آنها پر زحمت و مشقتزا است (مانند عمل به قانون، رعایت حقوق دیگران و از این قبیل)، استفاده از ابزاری چون «عقل» یا «منطق» بسیار بسیار دشوار و معمولاً ناشدنی است. لذا الزامیست که بتوانیم به سلاح «هجو» و «لودگی» مجهز باشیم تا بتوانیم از سد خشک و قاطع و بیرحم استدلال و منطق عبور کنیم.
برای مثال چنانچه در بحثی گرفتار شده باشیم که طرف مقابل در حال اثبات اشتباه ما در خصوص انجام عملی نادرست (نظیر زدن یک حیوان با سنگ، یا ریختن زباله در نهر) از طریق دلایل عقلی و منطقی است، کافیاست در همان لحظه با لحنی استهزاء آمیز بگوییم «بابا مهربون، بابا چیز فهم، بابا حقوق حیوانات، بابا محیط زیست،...» و به این صورت وی را به مهمل بودن و مسخره بودن گفتارش آگاه کرده و از شرش خلاص شویم.
درس دوم (امالدروس)
فضیلتِ جهالت (با شعار «الجهلی فخری»)
در اعمال تولرانس خودمانی «هرچه کمتر فکر کنیم موفقتریم» (قرار بود دیگر قید نکنیم «خودمانی» ولی ترسیدیم بعداً در نقل قولها گرفتار تولرانس شود). داشتن شعور و بکار گیری قوهی تحلیل در موقع مواجهه با امری که بر خلاف رویکرد و عملکرد فعلی ما است (ولی در عین حال منطقی و درست مینماید)، ممکن است ما را دچار شک در کردار و گفتار و اندیشهی خود، درک روش درست و از این طریق دچار زحمتِ تجدیدنظر در رفتار و تفکرات خودمان کند. به همین دلیل، از آنجا که فکر کردن ممکن است موجب پدید آمدن آگاهی، تقویت شعور و ورزیده شدن قوهی تحلیل در ما شود، باید همواره از روشهای گوناگون، برتری و فضیلتِ جهالت (یعنی همان دوری و پرهیز از فکر کردن) را در وجود خود نهادینه کنیم.
اصل اولیه و اساسی برای نهادینه شدن جهالت این است که همواره به درستی آنچه که همالآن در ذهن ما است، بدون شک و صد در صد مطمئن باشیم و همواره از کاربرد عقل و منطق در تقابل با تمام چیزهایی که مغایر و متناقض با این دانستهها عنوان میشوند، پرهیز کنیم و افرادی که مروج تامل، تفکر و منطق هستند را به هر روش ممکن تحقیر کنیم. نا گفته نماند که این عمل تحقیر باید طوری باشد که بدیهی بودن فضیلتِ فکر نکردن و بیارزش بودن عقل را تداعی و تبلیغ کند. عبارتها، خطابها و واژههایی از قبیل:
«بینیم بابا حال نداری»، «یه ذره زیر دیپلم بگو مام بفهمیم دادا»، «بچه سوسول»، «بچه مثبت»، «پلفسور»، «عقل کل»، «ناناز»، «مموش»، «خیلی حالیته؟»، «تو خوبی!» و نظایر اینها در راستای نهادینه کردن این فضیلت کارآیی به سزایی دارند.
روش مبنا
روش مبنا یا پایه برای این منظور این است که به محض مواجه شدن با گفتهای از این قبیل که «این کار، کار درستی نیست» بدون اینکه دلیل گوینده را برای این اظهار نظرش بدانیم و بپرسیم، نشان دهیم که او و نظرش از نقطه نظر اجتماع و عامه جایگاه بسیار موهن ویا متزلزلی دارد و از این طریق نه تنها به سرعت احمقانه و بیارزش بودن کلامش را به خودش و همگان نشان دهیم بلکه خود او را در راستای تلاش برای کسب فضیلت جهالت و پیوستن به جرگهی جهل ترغیب و تهییج کنیم.
روشهایی که در پی میآیند همگی به نوعی بر روش مبنا استوار میشوند.
روش قاطع
در این روش کسی که تولرانس لازم را نشان نمیدهد و در عین حال غریبه است را باید به سرعت به داشتن تولرانس از طریق نمایش قاطع برتری نظری (و در صورت لزوم عملی) «جهالت»، ترغیب کرد.
مثال:
- آقا میشه آشغالاتونو نریزین تو جوب لطفاً!
(از همان ابتدا مشخص و مبرهن است که گوینده بچه سوسولی بیش نیست، پس بهتر است با یک واکنش خیلی قوی و مطمئن توی شکم طرف برویم تا «پررو» نشود.)
- هاه؟!
(این «هاه» یعنی همان تو شکم رفتن مزبور - با دهانی که پس از ادای صوت «هاه» تا لحظاتی باز میماند و یک گوشهی آن همراه با ابروی موافق به سمت بالا کج شده است)
- عرض میکنم آشغالاتونو تو جوب آب میریزین درست نیست ها!
(معلوم است که دستپاچه شده است! پس حرکت بعدی را با استفاده از «اصل هجو و لودگی» محکمتر و با قاطعیت بیشتر انجام میدهیم تا زمینه ساز حملهی نهایی و سقوط گوینده در ورطهی خود-دریوری-بینی مطلق باشد)
- تو رو سنه نه، مگه تو شبا تو این جوب میخوابی؟
(«هرهرهر» خندهی حضار در صورت وجود - و بدین صورت طرف متوجه میشود که جایی سفت شاشیده است)
- نه قربان بنده اینجا نمیخوابم ولی از نظر بهداشتی ...
(مهم است که در همین مقطع ضربهی کاری را وارد کنیم که طرف بفهمد توسل به دلایل منطقی و عقلی چه هزینهای میتواند داشته باشد و لذا چقدر احمقانه است)
- اوهو اوهو چیچـــــداشتی؟؟ نازتو برم خوشگل!
(طرف در این مقطع ناگزیر از سکوت است چون کلاً به بینتیجه بودن اظهار نظرش پی برده است و ممکن است حداکثر اصواتی از دهانش خارج شود که نشانهی ناتوانی و درماندگیاش باشد)
- اِ ...یعنی چه ... دِ ... بابا ... (همان اصوات مزبور)
(و هم اکنون موقع پاکسازی نهایی صحنه از شر مزاحم است.)
- اَ بَ اَ دَ بَ دَ نکن بینیم بابا! واسه مام اینجا ناناز بازی در نیار بچه سوسول! راتو بکش برو تا نریختمت تو جوب. هری!
(و ختم مشکل: طرف تولرانس لازم را پیدا میکند و از صحنه خارج میشود و احتمالاً آموخته باشد که چرا تولرانس چیز مفید و خوبی است.)
روش «تو دیگه چرا؟»
در پایان مثال فوق میبینیم که تولرانس لازم برای ریختن زباله در جوی آب به خوبی در محیط ایجاد میشود و دیگر کسی زگیل نمیشود، ولی همیشه کار به همین سادگی نیست و گاهی ممکن است «طرف مورد نظر» دوست نزدیک یا باجناقی، برادر زنی، شوهر خواهری، فامیلی باشد که نتوان به روش قاطع تولرانسش را فعال کرد پس در اینصورت میتوان به صورت مثال زیر عمل نمود:
- آقا آشغالو نریز تو جوب!
- ای بابا مجید جون بیخیال، آشغاله دیگه، من نریزم یکی دیگه میریزه. تو فک میکنی با آشغال نریختن من جوب بوی گُل میگیره؟
- نه نمیگیره ولی آخه کثیفه
- تو که سوسول نبودی رئیــس؟!؟
(و جملهی آخر را طوری کشیده و با نگاه و ایماء و اشاره به طرف میگوییم که انگار توی شلوارش ریده و ما میخواهیم جلوی بقیه به رویش نیاوریم. به این طریق مجید جان قانع میشود که تولرانس داشته باشد و البته گاهی این روش زودتر از روش قبل جواب میدهد، چون هم به شعار همه فهم «اگر من نه، بقیه بله» مجهز است و هم کسی نمیخواهد برای اینکه سوسول بماند، دوستی یا فامیلیاش به هم بخورد و یا جلوی بقیه دوستان و آشنایان خرفت و ابله و از همه بدتر «سوسول» بنظر برسد.
تذکر: این شیوه ممکن است پایداری روش قبل را نداشته باشد و دائم نیاز به یادآوری پیدا کند که «عزیز! اگر میخواهی سوسول نباشی، تولرانس داشته باش»
اما گاهی شرایط از دو مثال فوق پیچیدهتر میشود که این حالت را در روش بعدی بررسی میکنیم.
روش «داش، عشقی باش» یا روش تشویقی
ممکن است گاهی شخصِ نیازمند به فراگیری تولرانس، از نظر شرایط فیزیکی، اخلاقی ویا نسبی، به گونهای باشد که نتوان ازدو روش قبلی استفاده کرد یا نوعی از ابزار اعمال قدرت و اعتماد به نفس در اختیارش باشد که آموزش تولرانس به صورت «قاطع» یا «تو دیگه چرا؟» مقدور نباشد لذا باید از تکنیک «ایآقـــا» یا همان «عشقی باش» یا بقول برخی علما «تولرانسِ دوبل» استفاده کرد. (پاورقی: اطلاق «تولرانسِ دوبل» به این روش از آن جهت است که شخص مروج تولرانس (یا همان تولرانسنده) علاوه بر تشویق طرف مقابل به داشتن تولرانس، خود نیز با تمسک به تولرانس ولو بصورت مجازی و بصورت تسلیم و چس ناله، آن را ترویج میدهد.)
برای این منظور شخص تولرانسنده باید تا حدی به فلسفه و جهانبینی مخصوص تولرانس، عمیقتر پی برده باشد و از طریق فهماندن آن به طرف مقابل، وی را دعوت به تولرانس نماید.
سرفصلهای مهم این جهانبینی عبارتند از:
- تشویق دیگران به بیارزش بودن دنیا و به تبع آن بیارزش بودن هر چیزی که بخواهد تغییر مثبتی در آن بدهد. با عبارتهای کلیدی از قبیلِ «زندگیتو کن بابا»، «بیخیال»، «دنیا دو روزه»، «ای آقا» و ...
- فرهنگ تساهل در پذیرش ضدارزش و کار احمقانه ویا خلاف قانون. با عبارتهای کلیدی از قبیل «همهچیمون درسته فقط اینمون خرابه»، «عشقی باش»، «همه چیمون باید به همهچیمون بیاد»، «سخت نگیر حالا» و ...
مثال اول:
- سرکار ننویس جون مادرت، چیکار کردم مگه؟
- کمربند نبستی.
- بابا بیخیال! آخه این درشکه اصلاً قابل این حرفاس؟ کمربندش کجا بود؟
- طبق قانون شما باید وقتی با درشکه هم تو اتوبان میرونی کمربند ببندی.
- تیمسار جون، تو رو خدا سخت نگیر ببین اینهمه ملت دارن چجوری رانندگی میکنن؟ تو فقط من و این ابوقراضهم رو دیدی؟ آخه خدا رو خوش نمیاد. بجون بچهم اصن حواسم نبود. منم باید هی بدوم یه لقمه نون درآرم بکنم تو حلق زن و بچه، حواس برا آدم نمیمونه تو این اوضا! همه چیمون به همه چیمون باید بیاد دیگه! جون عزیزت ایندفه رو ببخش قول میدم بازم جبران کنم.
- دیگه تکرار نشه.
- قربون معرفت آقا. دمت گرم. نوکرتیم. چشم.
- برو وانستا دیگه.
- خیلی آقایـــــــی!
(البته ظرایفی در حین گفتگو اتفاق میافتد که به لحاظ حفظ شان و منزلت تولرانسیدهی محترم از ذکر آنها معذوریم ولی قطعاً تولرانسندگان محترم خودشان به این ظرایف عنداللزوم واقف خواهند بود/شد)
درس سوم
تولرانس به مثابهی معرفت و اخلاق اجتماعی
پس از آنکه اصل «فضیلتِ جهالت»، اثر خود را در جهت پیریزی فرهنگ «تولرانس» بر جای گذارد، باید راهکاری برای پایداری آن بصورت فراگیر اختیار شود. از آنجا که ممکن است همهی اقشار اجتماع با تخلق به اخلاق جاهلی یا بروز دادن آن در ملأ عام احساس راحتی نکنند (اگر چه همگان از پیر و جوان آن را از سنین کودکی آموختهاند و عنداللزوم میتوانند به طرفةالعینی به آموزههای خود در این زمینه رجوع کرده و از فواید آن بهرهمند شوند)، باید بستر بدیلی، قابل استفاده برای همگان، در نظر گرفت که ضمن نهادینه کردن هرچه بیشتر «تولرانس» به پایداری و ماندگاری آن در همهی اقشار نیز کمک کند. به همین منظور تولرانس باید در قالب یک رفتار و خصلت نیک اجتماعی معرفی و معیار سنجش «معرفت» افراد قرار گیرد. این «معرفت» به همان معنی متداول و آشنایی است که در فرهنگ عامه یا همان فرهنگ جاهلی به آن اشاره میشود و همانطور که قطعاً مطلع هستید نه تنها این «معرفت» با آن دیگری به معنی «شناخت و آگاهی» تفاوت فراوان دارد بلکه کاملاً معنایی معکوس میدهد. به بیان سادهتر، نشان دادن معرفت به کسی، یعنی «فارغ از هرگونه شناخت» نسبت به آن فرد، طوری با او رفتار کنیم که انگار از او بهتر سراغ نداریم و در کل صفت «با معرفت» به کسی اطلاق میشود که در کل حوزهی گفتگو دارای چنین ویژگیای باشد. برای مثال «رفیق با معرفت» شخصی است که صرفنظر از نحوهی عملکرد و شخصیت و شایستگی دوستانش، با آنها رفتار شایستهی بهترین و صالحترین انسانها را دارد؛ هر که باشند. این «رفتار» البته در جایگاه خود قابل بررسی است. در فرهنگ مورد بحث، رفتار خوب یعنی «حال دادن». «حال دادن» نیز مانند «معرفت» دارای معنی معین و سازگار با سایر واژگان این حوزه است. اجازه دهید در خصوص ریشه و معنی این اصطلاح در اینجا به همان درک عرفی خودمان (یا همان کامن سنس فرنگیها) بسنده کنیم و از اطالهی گفتگو در باب لغتمعنی اجتناب ورزیم و در ادامه به تدریج معنای آن را از میان گفتهها و مثالها بازیابی کنیم. البته مخاطب محترم نیز خود میتواند در صورت علاقه برود در این خصوص تحقیق کند (نعوذ بالله).
با توجه به موارد فوق اگر کسی تولرانس لازم را در اجتماع از خود بروز دهد فردی «بامعرفت» و در غیر اینصورت «بیمعرفت» قلمداد خواهد شد. توجه به این نکته ضروری است که بر مبنای همین مقدمات، میزان تولرانس بر مبنای میزان «حال»ی که به دیگران میدهیم مشخص میشود. برای روشنتر شدن مطلب به این مثالها توجه فرمایید:
«دمش گرم، افسره بازم با معرفت بود» (یحتمل اشاره به این نکته باشد که پلیس مورد نظر میزان جریمه را کمتر از آنچه در قانون مقرر شده تعیین کرده است یا کلاً از جریمه نمودن فرد متخلف صرفنظر نموده است. به عبارت دیگر با عمل نکردن به قانون به متخلف «حال» داده است)
«دمش گرم، دزد بامعرفتی بوده!» (یعنی همین که پولها و اجناس قیمتی را برده و به خودت و خانوادهات آسیبی نزده، شایستهی قدردانی است و دعای خیر همراه راهش باد)
«خیلی بیمعرفتی یه شب حالا سوئیچ ماشینتو خواستم، ناسلامتی به تو ام میگن رفیق؟ آخه ناسلامتی شیش ساله با هم رفیقیما! کی میخوای یه حالیم به ما بدی؟» (یعنی درست است که ماشین مال خودت است، ولی خیلی عن هستی که آنرا به من نمیدهی، حالا اگر در طول این شش سال کاری هم با هم داشتیه یا نداشتهایم، مهم نیست. این هم مهم نیست که ممکن است خیالت از بابت من و رانندگیام راحت نباشد و اصلاً غلط میکنی که تولرانس نداری و به من حال نمیدهی عنآقا)
«عجب مردمی پیدا میشنها، یه جو معرفت هم ندارن. خب یارو میگه عجله دارم؛ چرا نمیذاری بیاد جلوی صف زودتر کارشو انجام بده به کارش برسه؟» (معنیاش را خودتان به عنوان تمرین پیدا کنید)
«ایول! یه حالی به این پسر ما بده! پروندهش اون تهمهاس، سه ماه باید صبر کنه تا نوبتش برسه. یه لطفی بکن، بذارش رو. خیلی آقایی! ایشالا از خجالتت در بیام...» (این هم به هکذا معنیاش را بیابید من بابِ تمرین)
درس چهارم
تولرانس گفتمانی (تولرانس ارتباطی)
این تولرانس در واقع امتداد همان «تولرانس» و به نوعی پشتیبانِ نظری آن در حیطهی گفتاری و ارتباطی است و به همین دلیل همان قواعد و مشخصههای قبلی در اینجا نیز برقرار میمانند.
اصولاً اصل مهم در «تولرانس» (چه عملی، چه گفتمانی) این است که تجاوز به حریم دیگری/دیگران نادیده گرفته شود و شخص مورد تجاوز اگر هم به اندازهی متجاوز شادمان نیست، لااقل معترض نباشد، چه برسد که کسی بخواهد در این میان نقش مدعیالعموم را بازی کند یا پند و اندرز اخلاقی بدهد.
برای نمونه، لطیفهها و هجویههای قومیتی که معمولاً با «یه روز یه ترکه ...» «یه روز یه رشتیه» «یه روز یه لره ...» «یه روز یه عربه ...» «...» شروع میشوند، بهانهی خوبی برای سنجش تولرانس گفتمانی ما هستند چرا که قسمتی از هویت اشخاص را هدف میگیرند که خودشان در آن دخیل نبودهاند و لذا امکان تغییر دادن آن را هم ندارند، پس تجاوز وارده محرز و بشدت موجب تفریح همگان احتمالاً غیر از حوزهی اثر تجاوز خواهد بود.
همچنین امروزه که شبکههای اجتماعی نیز بصورت فراگیر مورد استفاده و در دسترس عموم قرار دارند، این نوع از تولرانس با زیرشاخههای «تولرانس خبررسانی/نشر اکاذیب»، «تولرانس تصویرسازی/جعل تصویر»، «تولرانس در عدم رعایت حقوق مولف»، «تولرانس رایگیری آنلاین بصورت هیئتی» و انواع بسیارِ دیگری، در خدمت فرهنگ تولرانس خودمانی و در بطن و ذیل آن، به شکلی پویا و روزآمد در جریان است.
از جذابیتهای تولرانس گفتمانی یا ارتباطی، هماهنگی میان موضوع تولرانس و روش تولرانساندنِ تولرانسنده و تولرانسیده شدن تولرانسٌ الیه میباشد، یعنی در صورتیکه هجو قومیتی ویا نژادی در جایی اتفاق بیافتد، ابزار تولرانساندن آن نیز خودبخود از همان جنس است و همزمان و به طریق اولی در اختیار گویندهی هجو (که در اینجا بلافاصله به تولرانسنده تغییر قالب میهد) و محیا میباشد.
بعنوان مثال: در صورتیکه شما در جایی هجویهای قومی یا نژادی را نقل کنید و کسی بگوید این کار، کار درستی نیست. شما میتوانید به راحتی از همان ابزار هجو مجدداً در پاسخ و تشویق به تولرانس استفاده ببرید و بگویید «هیچی دیگه ما اگه پس فردا بخوایم بگوزیمم، باید از شما اجازه بگیریم» و البته چه کسی میتواند در مقابل دادن چنین مجوزی مقاومت کند؟ بخصوص که سیل لایکها و کامنتهای تایید آمیز فضای تولرانسیدن را همواره تشویق میکند.
یا اگر عکس زلزلهی بم بجای زلزلهی ورزقان منتشر شد و کسی گفت چرا عکس را اشتباه منتشر کردهاید. به سرعت و به راحتی میتوان گفت: «چه فرقی میکنه؟ مهم اینه که مردم بدونن زلزله شده و احساساتشون انگولک بشه» و البته چه اهمیتی دارد که مردم همین موقعش هم میدانند زلزله شده و دلشان به قدر کافی دارد قل قل میزند، مهم لایک و کامنتی است که در تایید ما و ذیل عکس ما بیاید و باعث ارتقاء جایگاه ما در اجتماع مجازی شود ولو اینکه در حال خرج کردن از درد و بدبختی آسیبدیدگان دو زلزله بطور همزمان برای این تبلیغات باشیم.
یا اگر عکس یا مطلب شخص دیگری را بدون رضایت و حتی بدون ذکر نام مولف آن در صفحهی شخصی یا عمومی خود منتشر کردهایم و کسی معترض شود، میتوان به او گوشزد کرد که «به تو چه؟ مگه تو وکیل وصی مؤلفی؟» و نظر وی را حذف و در صورت امکان، ارتباطش با آن صفحه را قطع کرد تا متوجه باشد که باید تولرانس پیدا کند تا راحتتر و بدون دغدغه زندگی کند و اصولاً همگان متوجه باشند که بهتر است قید کار خلاقه را از بیخ بزنند (اینترنت است یک دنیا کار خلاقه زیر دست و پا) تا در فضای تولرانس رستگار شوند.
درس پنجم
موارد غیر قابل تولرانسیدن
با همهی آنچه گفته شد مواردی هست که داشتن تولرانس در مقابل آنها نه تنها جایز نیست، بلکه عمیقاً نادرست و بلکه خطرناک است. از جمله:
امور شخصی دیگران
امور شخصی یعنی اموری که در حیطهی زندگی فردی و خصوصی و نه در حیطهی اجتماعی، اثرگذار و معنی دار باشد، خواه اثرات ناشی از آن مثبت و خواه منفی باشد؛ نظیر طرز لباس پوشیدن، نوع خورد و خوراک و آشامیدن، آرایش کردن، مدل مو، طرز راه رفتن، دکوراسیون منزل و هرچه از این قبیل، مادامی که اثرات ناشی از آنها (خوب یا بد) تنها متوجه خود شخص و زندگی اوست و دخالت فاعلانه در زندگی عموم ندارد.
واضح و مبرهن است که در این قبیل موارد داشتن تولرانس به هیچ عنوان جایز نیست. یعنی در صورتی که کسی لباسی پوشیده که از نظر ما نامتعارف است یا بیشاز اندازه جلب توجه میکند، یا سبک زندگیای اختیار کرده که برای ما نامانوس است و نمیتوانیم آن را درک کنیم، موظفیم به هر شکل ممکن دخالت کرده و مانع از این عمل شخص شویم. خود این «مانع شدن» مراتبی دارد که در صورت امکان از دخالت مستقیم و فیزیکی در جهت رفع ناهنجاری آغاز میشود و در مراحل بعد بسته به امکانات به توهین مستقیم، تذکر، تمسخر، غیبت و بدگویی و طرد کردن تقلیل مییابد ولی آنچه مسلم است نادیده گرفتن آن غیرممکن و در فرهنگ تولرانس خودمانی از معاصی کبیره به شمار میآید.
نتیجه گیری و خلاصه
یک- اصولاً در این فرهنگ دخالت هرچه بیشتر در امور شخصی دیگران از یک سو و نادیده گرفتن موارد نقض حقوق اجتماعی و عمومی توسط هر کس از سوی دیگر، از اهم واجبات است.
دو- تمام تلاش ما در این فرهنگ باید بر مبنای نقض حقوق شهروندی و سوق دادن افراد به موجوداتی ترسو، لات، گوشهگیر، بددهان، دودرهباز، بیاعتماد، قانونشکن، فرافکن، لوده، بدون هویت فردی و ابنالوقت باشد.
تکمله
مصادیق تولرانس
اگرچه آنچه تا قبل از این درس گفته شد احتمال کمی باقی میگذارد تا مخاطب محترم از تشخیص مصادیق تولرانس ناتوان بماند ولی با این حال برای رفع ابهام لازم دیده شد بخش بعدی به عنوان مکمل به دروس قبل اضافه گردد. باشد که مورد استفاده قرار گیرد.
· برعکس رفتن رمپ اتوبان
· پرتاب کردن زباله در خیابان
· خالی کردن سطل زباله در جوی
· نبستن کمربند، زیگزاگ رفتن، حرکت با سرعت پنجاه و پنج کیلومتر بر ساعت در لاین سبقت،
· استفاده از پیادهرو بجای سواره رو
· ورود به جلوی صف با تراشیدن بهانههای مختلف
· شکستن و پاره کردن امکانات شهری از قبیل شیشه و صندلی اتوبوس، شیشه و سیم گوشی تلفن عمومی و نظایر اینها
· و بسیاری موارد دیگر که مطمئناً ذهن خلاق تولرانسیک قادر به کشف آنها است و همواره خواهد بود.
· رایدهی هیئتی برای یک نفر به توصیه رفقا و یا خود شخص و بدون توجه به شایستگیهای واقعی شرکتکنندگان
· فحاشی و حملهی هیئتی به یک مکان یا شخص آنلاین، بدون در نظر گرفتن واقعیت امور و درستی و نادرستی شایعات در مورد آن مکان یا آن شخص
· بازنشر و گسترش اخبار جعلی و بیپایه و اساس، بدون هرگونه تحقیق در مورد آنها
· بازنشر عکسهای دلخراش، جعلی، متعلق به زندگی خصوص دیگران برای کسب امتیاز و بازدید کنندهی بیشتر
· انتشار محتوای تولید شده توسط دیگران بدون ذکر منبع و مولف و تظاهر به مولف اثر بودن
· ...
· باز گذاشتن شیر آب
· ایجاد حرارت و برودت بیش از حد نیاز و جبران آن با اتلاف انرژی
· روشن گذاردن چراغها و وسایل برقی غیر لازم
· آلوده کردن محیط زیست و آزار حیوانات در هنگام پیکنیک و تفریح و تفرج و غیر آن
در مقابل، اموری که در قبال آنها نباید دچار تولرانس شویم:
[اونی که اول جلسه مزه میپروند، برو ایندفه رو حال دادم بهت]
در خاتمه آنچه بدیهی است آن است که تولیدات این فرهنگ گهربار محدود و مقید به مواردی که در این دروس به آنها اشاره شد، نبوده و نمیباشد و لذا اگر مخاطب گرامی روح مطالب را بخوبی دریافته باشد، با رجوع به خلاقیت و ابتکار شخصی خود میتواند به این گنجینهی پرافتخار یعنی همانا «تولرانس خودمانی» اضافه و آنرا پربارتر نماید.
خداوند به شما توفیق تولرانس عظیم عنایت فرماید.
والسلام.
اطلاعیه
کسانی که این رساله را با موفقیت مطالعه و بطور دقیق فرا بگیرند، میتوانند با افتخار به درجهی «زرنگی» نائل آیند.
افرادی که علاوه بر یادگیری مفاد رسالهی فوق، به نوآوری و ابداع در زمینهی تولرانس با موفقیت اقدام نمایند موفق به اخذ درجهی عالی «ختم روزگار» خواهند شد.
جهت اخذ گواهی درجات فوق میتوانید با جمعآوری استشهاد از کسبهی محل و فامیل و دوستان به بزرگ فامیل یا گندهی محل (هرکدام در دسترس باشند) مراجعه و آنرا دریافت نمایید.
روزبه شهرستانی – شهریور ۱۳۹۱