روزبه شهرستانی
روزبه شهرستانی
خواندن ۱۲ دقیقه·۵ سال پیش

چندین روش اعتراض غیرمؤثر و ۷ شرط اعتراض احتمالاً مؤثر

توجه:

این مطلب

- حاصل بررسی مشاهدات و تجارب شخصی در مقولهٔ «اعتراض» است.

- ادعای شمول، ویا داشتن پشتوانه در مطالعات جامعه‌شناسی یا روانشناسی اجتماعی ندارد.

- از اظهارنظر برای نقد، رد ویا تکمیل استقبال می‌کند.

بخش اول- چندین روش اعتراض غیرمؤثر

اعتراض غیرمؤثر، اعتراضی‌ست که برای محقق شدن خواسته‌ای معین، اثر لازم را ندارد. اعتراضات غیرمؤثر را می‌توان به ۴ دسته کلی تقسیم کرد:

۱- اعتراضاتی که به واقع در پی دریافت پاسخ نیستند و صرفاً برای ایجاد نوعی ارضاء روانی در فرد معترض طرح می‌شوند، یا بطور خلاصه «اعتراضات پاسخ‌گریز»

۲- اعتراضاتی که سمت و سو یا خواستهٔ معینی ندارند و به همین دلیل، مخاطب حتی اگر مایل باشد، ناتوان از پاسخگویی به آنها است؛ یا «اعتراضات سردرگم»

۳- اعتراضاتی که به روش‌های غیراخلاقی یا خشونت‌آمیز یا نفرت‌پراکن طرح می‌شوند و در نتیجه مخاطب را وادار به مقاومت، نادیده انگاشتن یا مقابله به مثل می‌کنند: «اعتراضات چرک»

۴- و در نهایت، اعتراضاتی که اگرچه نیت فرد معترض در آنها اعلام نارضایتی و درخواست تغییر است، ولی بیش از حد سربسته، نامفهوم ویا خویشتن‌دارانه هستند: «شبه اعتراضات»

۱- اعتراضات پاسخ‌گریز

شامل:

الف- اعتراض پیش‌باخته

این نوع اعتراض از ابتدا به بی‌نتیجه بودن اعتراف دارد و شکست را از ابتدا می‌پذیرد. شاید انگیزه معترض، بیش از اعتراض، این باشد که حس استیصال و سرخوردگی خود را به گوش دیگران برساند و همدردی و ترحم دیگران یا مخاطب اعتراض را جلب کند. تقریباً همه در زندگی روزمره، بارها به این صورت اعتراض کرده‌ایم. مثلاً

اینم رفت پیش بقیه چیزایی که قول داده بودی.

تو هم یکی مثل بقیه

این کارا بی‌فایده است

آخرشم هیچی نمی‌شه

خانه از پای‌بست ویران است

و از این قبیل

این روش اعتراض برای قوم و خویش، رفقا یا کلاً کسانی که تعلق عاطفی با فرد معترض دارند، ممکن است به لحاظ جلب توجه یا کسب ترحم، اثربخش باشد، ولی چنین اعتراضی در کنش مدنی عملاً بی‌فایده است. چون مخاطب، احتمالاً با بیزاری تمام، از فضای ایجاد شده، بدون احساس نیاز به پاسخگویی دوری خواهد جست.

ب- ضداعتراض

یکی از انواع اعتراضات پاسخ‌گریز، پذیرفته تلقی کردن وقوع شرایط بدتر است.

مانند روش قبل، بنای این روش بر منفی‌انگاری است، با این تفاوت که به پیشواز بدتر می‌رود و برای اعلام نارضایتی عمیق، پیش‌بینی مطمئنی از بدتر یا بدترین‌ها را می‌کند.

معترض در این حالت شاید می‌خواهد عمق بی‌اعتمادی خود را نسبت به مخاطب اعتراض/مقصر نشان دهد، و برای این منظور از ابتدا، نه تنها خواستهٔ خود یا جمع را در موضع «پیش‌باخته» می‌بیند، بلکه شرایطی بدتر از وضع موجود را تصویر می‌کند.

مثلاً:

کجاشو دیدین؟ حالا بدتر از اینم می‌شه.

بزودی عین حکومت طالبان می‌شه.

اختلاس ۱۲هزارمیلیارد که چیزی نیست، ما منتظر صدوبیست‌هزار میلیاردی‌ایم.

...

این روش علاوه بر داشتن اشکالات نوع قبلی، باعث می‌شود مخاطب احتمالی، اگر بتواند، با جدیت بیشتر به مسیر قبلی ادامه داده و از رو تمام خطوط بازدارنده احتمالی عبور کند. چرا که معترض پیشاپیش بدتر را (ولو باستهزاء) پذیرفته است، ضمن اینکه در اینجا رفتن شرایط به سمت «نامطلوبتر»، برای به-پیشواز-رفته، تفاخر در «پیشگویی»(دیدی گفتم؟) هم بهمراه دارد، یعنی از ابتدا امتیاز و برتری خود را در «نکبتِ تحققِ بدترین» جستجو می‌کند و بهمین جهت برای حرکتهای مدنی و اعتراضی بسیار مخرب است.

ج- تخلیه خشم

در این روش معترض بیش از آنکه در پی رسیدن به خواسته‌ای باشد، در پی تخلیه روانی خود از چیزی است که آزارش داده یا می‌دهد. ممکن است حتی مستقیماً با موضوع اعتراض هم مرتبط نباشد، و صرفاً برون‌ریزی باشد برای تسکین روانی فرد معترض.

این نوع از اعتراض هم تقریباً مثل حالت اول موقعی احتمال ثمر دارد که مخاطب اعتراض احساس مسئولیت جدی یا وجدانی فعال داشته باشد. در غیر اینصورت نه تنها الزاماً نتیجه خاصی عاید نمی‌شود، بلکه می‌تواند عامل سوء تعبیر یا سوء استفاده شود(مثلاً توطئه دشمن قلمداد شود یا واقعاً عده‌ای با استفاده از فضای متشتت سویه‌های دیگری را به اعتراض الحاق کنند)

مانند:

مرگ بر فلان!

لعنت بر بهمان!

نابود باد بیسار!

و ...

توضیح اینکه انواع دیگر اعتراضات پاسخ‌گریز هم، خود می‌توانند نوعی کنش برای تخلیه خشم باشند.

د- اعتراض برای اعتراض

غر و لند یا اعتراض برای اعتراض، گونهٔ خفیف‌تر یا کنترل‌شده‌ای از «تخلیه خشم» است. از نارضایتی می‌آید بدون اینکه در پی موشکافی دقیقی از علت نارضایتی و بیان آن باشد. معمولاً به جای آنکه به اصل عامل نارضایتی بپردازد به بیان اثرات آن و حالات روحی و احساسی معترض معطوف است.

مخاطب برای آنکه بتواند خواسته معترض را کشف کند(اگر آنقدر برایش اهمیت داشته باشد)، ناچار است به شکلی سعی در برقراری یک گفتگوی روان‌درمانگرانه با معترض کند که معمولاً در فضای انتقادی جوامعی که مشکلات متعدد و انباشته دارند امکانپذیر نیست.

خسته شدیم دیگه!

بمیریم زودتر راحت بشیم!

تف به این زندگی!

و از این قبیل...

۲- اعتراضات سردرگم

اعتراض اگر متمرکز بر خواسته‌ای معین نباشد، یا توسط مخاطب فهمیده نمی‌شود یا به دلیل گم کردن وجه اعتراض می‌تواند باعث ارسال پیام نادرستی از سوی معترض به مخاطب شود، یا اینکه مخاطب همین‌ها را بهانه کرده و آنرا نفهمیده/نادیده بگیرد. انواع چنین اعتراضاتی به شرح زیرند:

الف- اعتراض نامربوط

این نوع از اعتراض بسیار در شبکه‌های اجتماعی و ذیل مطالب مطرح شده توسط مسئولان امور متداول است.

مثلاً فلان مسئول از جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه می‌گوید و معترض همانجا به آلودگی هوای تهران یا حتی فیلترینگ  معترض می‌شود. اگر در نوبت بعدی مسئول از تلاش برای کاهش آلودگی تهران بگوید، معترض به از بین رفتن جنگلهای هیرکانی معترض می‌شود و... الخ.

اعتراض خارج از موضوع و نامربوط، این پیام را مخابره می‌کند که مهم نیست تو چه تلاشی می‌کنی، من همواره موضوعی برای اعتراض خواهم یافت، پس اهمیت دادن به اعتراض من بیهوده است و سعی در اصلاح چیزی نکن.

ب- اعتراض به موضع نامربوط

گاهی مخاطب اعتراض، بدرستی باید مورد اعتراض قرار گیرد، ولی بخاطر شتابزدگی یا توجیه غلط معترضین نسبت به موضوع، اعتراض به موضعی ناوارد مطرح می‌شود. این اعتراض باعث می‌شود اعتراض‌هایی که بالقوه می‌توانند معنی‌دار و اثربخش باشند نیز تحت‌الشعاع آن، به حاشیه رفته و ناشنیده و بلااثر شوند.

مثال اعتراض به برخی تاکسی‌های اینترنتی که چرا قوانینی را رعایت «می‌کنند»، ولی در عوض فراموش کردن اینکه همانها در حال تلاش برای ایجاد انحصار بوده یا در گوشی کاربران راننده تجسس می‌کنند. اولی فضای اعتراضی را مخدوش و مکدر کرده و مؤسسه مربوطه می‌تواند اینطور القا کند که عده‌ای صرفاً بهانه‌گیری/کارشکنی می‌کنند و اعتراض مسموعی وجود ندارد.

ج- اعتراض چندوجهی

اعتراضی که چند وجه متباین دارد و مشخص نیست اصل اعتراض متوجه کدام است و اولویت با کدام است.

چیزی که عامل بی‌اثری این نوع از اعتراض است، گم شدن اعتراض در خود است. تمرکز ندارد و مخاطب را سر در گم می‌کند و در بهترین حالت حس استیصال و در نتیجه گریز از شنیدن را برمی‌انگیزد.

۳- اعتراضات چرک

هدف اصلی این نوع اعتراضات، نه تلاش برای حل و رفع یک مشکل، که آسیب زدن به مخاطب است. در نتیجه علاوه بر اینکه بخاطر طبع خشونت‌گرا و انتقامجویانه، حس دافعه، مقاومت و حتی انزجار را در مخاطب یا مخاطبین ایجاد می‌کنند، به سادگی مخدوش و نامسموع شمرده شده و فضای بالقوه برای ثمربخشی اعتراضات را به فضای ستیز متقابل، خشونت و دشمنی بدل می‌کنند.

یعنی علاوه بر بی‌ثمر بودن، موجب آسیب خوردن بافت و گسستگی ارتباطات اجتماعی هم می‌شوند (امری که اکنون به وفور در شبکه‌های اجتماعی قابل مشاهده است)

انواع این اعتراضات عبارتند از:

الف- اعتراض فحاش

هرگونه اعتراضی که مستقل از درستی و موجه بودن موضوع اعتراض، آلوده به ناسزا، کلمات مستهجن ویا دریدگی در گفتار باشد، می‌تواند ذیل این عنوان قرار بگیرد.

ب- اعتراض خشونت‌پراکن

اعتراضاتی که با تهدید، ارعاب، ابراز دشمنی و خصومت توام هستند. درواقع مخاطب را، نه کسی که از او مطالبه‌ای وجود دارد، بلکه دشمنی فرض کرده که خواهان حذف، طرد یا انتقام‌گیری از اوست.

ج- اعتراض لوده

اعتراضی که با استهزاء (و نه طنازی) همراه است. هدف لودگی نه اعتراض، نه خندیدن و خنداندن، بلکه زخم زدن است. مجاورت و نزدیکی بسیار با دو نوع قبل دارد و فرد معترض معمولاً بسادگی از یکی به دیگری تغییر روش می‌دهد.

د- اعتراض تخریب‌گر

این نوع از اعتراض تلاش می‌کند به جای طرح مسئله، با تهمت و افترا به مخاطب، حقانیت خود را برای سایرین اثبات کند. از ابتدا بر پلیدی نیت، خباثت ویا تبهکاری طرف مقابل تکیه می‌کند تا با متزلزل کردن جایگاه او، امتیازاتی را در عرصه‌(عرصه‌ای که دیگر کارزار و نه فضای اعتراضی است)، از آن خود کند.

در این مسیر هرچه تهمت غلیظ‌تر و اغراق‌شده‌تر باشد، معترض خشنودتر است. چون فرض این است که با یکسره کردن کار مخاطب و سقوط او از عرصه به ورطه، هدف او تامین می‌شود. بی‌توجه به آن که این اغراق و تندروی نه تنها تشتت در آراء سایرین را باعث شده، به رقبا نیز آموخته تا مترصد فرصتی مشابه برای، تاختن و شکستن نفر بعدی باشند.

این مسیر عملاً نه تنها مانع از رفع مشکل اصلی، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن شرایط برای حل آن خواهد شد. ضمن اینکه پس از مدتی جامعه نسبت به موضوع بی‌حس شده و هر آنچه حول موضوع اعتراض می‌گذرد را نوعی یارکشی و انتقام‌جویی می‌پندارد.

مثال:

اعتراضات جاری پیرامون فساد اقتصادی و فضای تهمت‌های بدون سند به اشخاص مختلف حول آن.

۴- شبه اعتراضات

برخی اوقات عواملی چون فقدان اعتماد به نفس، احساس حقارت، ترس، ضعف دربیان، شرم حضور و از این قبیل باعث می‌شود تا آنچه نیت معترض است، بطور مناسب بیان نشده و در نتیجه پیامی به عنوان اعتراض به مخاطب منتقل نشود، یا اگر شد، آنقدر ضعیف و خفیف باشد که جدی گرفته نشود یا قابل نادیده گرفته‌شدن تلقی شود.

این نوع اعتراضات در عمل اعتراض به شمار نمی‌آیند، چون مخاطبین متوجه نخواهد شد که نارضایتی و یا خواسته‌ای از آنها طلب شده و برای همین بی‌فایده و بی‌اثر می‌مانند.

انواع شبه اعتراضات:

الف- اعتراض خجالتی

اعتراضی که در آن معترض سعی می‌کند، به ایما و اشاره و بعضاً استعاره منظور خود را برساند، ولی از آنجا که مقهور مخاطب است یا خود را اخلاقاً به او بدهکار می‌داند و نمی‌خواهد/نمی‌تواند در موقعیتی قرار بگیرد که احیاناً موقعیت مقتدر و بالادست مخاطب دچار هرگونه خدشه گردد(یا تصور می‌کند مقام مخاطب بالاتر از آن است که مورد پرسش قرار گیرد)، یا  ترس از واکنش نامطلوبی از سوی مخاطب دارد، توان رساندن پیام خود را بطور صریح و شفاف به مخاطب ندارد، یا دچار لکنت است.

ب- اعتراض محتضر

زمانی که شخص بیش از آنکه به موضوعی معترض باشد، سعی در بیان استیصال و درماندگی خود دارد. بدلیل ناگویا و مبهم بودن خواسته، در این وضعیت کمتر کسی متوجه مشکل معترض شده و طبیعتاً اقدامی هم برای رفع و حل آن نمی‌توان متصور بود. «بخدا بیچاره شدیم!»، «داریم می‌میریم!»، «به فنا رفتم!»... (بدون ذکر علت خاص یا موجهی برای این ابراز بدبختی کردن‌ها)، باعث نمی‌شود مخاطب متوجه شود که مشکل اصلی در کجاست تا اصولاً بتواند اقدامی برای رفع یا حل آن کند.

ج- اعتراض منفعل

ترک و انجام ندادن کاری، همیشه یکی از انواع اعتراضات مدنی بوده، نظیر انواع اعتصاب‌ها که در آن اعتصاب‌کنندگان بازگشت به کار را منوط به تحقق شرطی می‌کنند یا صرفاً با اعلام پیامی، مدت زمانی معین را دست از انجام دادن عمل معمولی می‌کشند.

ولی در صورتی که عملی که ترک شده، مورد توجه یا نیاز اساسی همه یا بخشی از جامعه نباشد، عملاً تاثیری در شنیده شدن پیام ندارد. برای همین معترضینی که به چنین روشهایی اتکا می‌کنند، اگر متوجه دامنه اثر و اهمیت کاری که آنرا به بهانه اعتراض ترک می‌کنند، و تاثیرگذاری آن بر مخاطب نباشند، ممکن است «حرکت اعتراضی»شان چیزی جز یک «بی‌حرکتیِ بلااثر» نباشد.

برای مثال می‌توان به اعلام سکوت جمعی در یک شبکه اجتماعی اشاره کرد. در یک شبکه اجتماعی همواره عده‌ای آماده پر کردن جای خالی چنین معترضینی هستند، لذا چنین سکوتی عملاً‌ پیامی را به مخاطب مفروض منتقل نخواهد کرد یا دست کم فشاری برای تحقق خواسته‌های احتمالی آن جمع به مخاطب وارد نخواهد شد.

بخش دوم- یک روش اعتراض احتمالاً مؤثر

حداقل‌های یک اعتراض

با توجه به مواردی که مطرح شد، اولین شروطی که می‌توان در مؤثر بودن اعتراض برشمرد، پرهیز از خطاهای چهارگانه موصوف است. پس یک اعتراض برای مؤثر بودن باید حداقل:

۱- رسا باشد:

واضح، صریح، شفاف و بدون لکنت باشد. طوری که نباشد که احتمال متوجه نشدن، کج‌فهمی، یا نادیده/ناشنیده انگاشتن آن برود. معلوم باشد که «اعتراض» است و «خواسته»ای را طرح می‌کند.

۲- تمیز باشد:

آلوده به نفرت‌پراکنی، خشونت‌ورزی، لودگی و تخریب نباشد، تا مخاطب رغبت رویارویی و تعامل و رفع مشکل را پیدا کند یا از دست ندهد. بطور کلی، فضای اعتراض باید همواره از فضای «جنگ و ستیزه» قابل تشخیص باشد.

۳- متمرکز باشد:

خواسته یا خواسته‌هایی معین و ترجیحاً همگن و همراستا، خطاب به مخاطب معین، و متناسب با توان و مرتبط با مسئولیت او، مطرح شوند.

۴- در پی پاسخ باشد:

حالات و احساسات درونی(که مسلماً در انگیزش معترض به اعتراض مؤثر بوده‌اند)، باید از متن اعتراض جدا نگه داشته شوند و مطالبهٔ اعتراض مشخص و معطوف به رسیدن به پاسخ و نتیجه باشد.

ولی این شروط لازم است، و نه کافی. و شاید هیچ راه قطعی برای اینکه یک اعتراض حتماً مؤثر واقع شود نتوان یافت، ولی می‌توان با تمهیداتی احتمال اثرگذاری و تحقق خواسته‌های یک اعتراض را بیشتر کرد.

راه بیشینه کردن اثرگذاری

برای این منظور کمی تعمق در چگونگی فرآیند اعتراض و نقش ذهنیت پیشا-اعتراضی می‌تواند مفید باشد:

یک تلقی اعضای «بدنهٔ جامعه»(شهروندان/افراد عادی/فرودستان)، از شخص/اشخاص «دارندهٔ قدرت»(فرادستان، اتوریته- نه لزوماً سیاسی؛ از پدر و مادر گرفته تا رئیس مدرسه، کارخانه، محل کار یا هر کس که اختیاری مافوق «من/ما» برای تحقق امری دارد)، موجودیتی «ماورایی و غیرانسانی»(و گاه شریرانه) است، (خصوصاً در جوامعی که در آنها سابقهٔ استبداد وجود دارد).

به همین دلیل اغلب در بیان اعتراض، وجه «انسان بودن»ِ مخاطب مغفول می‌ماند(که ریشهٔ آسیبهای چهارگانه، که پیشتر توصیف شد، نیز هست).

درحالیکه اگر پیش از اعتراض بتوان با مخاطب اعتراض، به نوعی (ولو موقت، با همهٔ تفاوتهای محتمل در عقاید و روشها) همذات‌پنداری کرد، می‌توان این چند سوال کلیدی را از خود پرسید که:

- «اگر من جای مخاطب یا مخاطبین بودم چه باید می‌شنیدم/می‌دیدم، تا مایل شوم به خواسته‌ای که مطرح شده عمل کنم؟»

بعبارت دیگر: چگونه ممکن است مخاطب، اعتراضی را در قالب دیدگاه و چارچوب خود، «وارد» تلقی کرده ویا معتبر بداند، یا دست کم متوجه شود که «فایده عمل کردن به خواستهٔ طرح شده، بیش از هزینه عمل نکردن به آن است»؟

همزمان به این نکته باید توجه کرد که هرقدر شیوهٔ اعتراض از تقابل و تعمیق اختلاف فاصله بیشتری داشته باشد، موفقیت و تحقق نتیجه برای آن کم‌هزینه‌تر و از آن مهم‌تر «پایدارتر» خواهد بود.

پس

به جای سعی در انتقام‌گیری یا ایجاد هرگونه حس ستیزه در مخاطب، بهتر است حداکثر مشترکات را با مخاطب یافته ویا حتی ایجاد کرد و بعد به دنبال طرح و یا پیگیری اعتراض بود.

نباید فراموش کرد آنچه دنبال می‌شود، در درجه اول تحقق امریست که مورد مطالبه است، نه حذف، طرد یا انتقام‌گیری از دیگری(چه بسا در صورت موفقیت شما در چنین حذف یا انتقامی، مطالبهٔ شما همچنان توسط جایگزین‌های احتمالی، دریغ شود)

- «موفقیت این اعتراض در نهایت به چه شکل، و تبلور آن در کجا ممکن است؟»

یعنی اثر این اعتراض بر فرض قبول واقع شدن، باید به چه شکلی/ در چه بستری متبلور و متجلی شود.

- «آیا چنین بستری وجود دارد؟ اگر نه، چه باید کرد؟»

بطور دقیق‌تر نقطهٔ تجلی مورد نظر، تا چه حد واقع‌بینانه و ممکن است؟ و اگر نیست، چگونه می‌توان بستر مناسب برای حصول این نقطه ایجاد کرد، یا دست کم چه نقاط میانی بعنوان نقاط مصالحه(مرضی‌الطرفین) احتمالی وجود دارد.

یا حتی:

آیا می‌توان در این مقطع و شرایط، بخشی از مشکل را حل کرد یا از وزن آن کاست، تا در مراحل بعد و فراهم شدن شرایط لازم، امکان پاسخگویی به مابقی مطالبات نیز فراهم شود.

مکمل‌های اثرگذاری یک اعتراض

بنابر آنچه طرح شد، برای آنکه یک اعتراض امید بیشتری به تاثیرگذار داشته باشد باید علاوه بر ۴ شرط فوق، بطور خلاصه، دارای مختصات زیر نیز باشد:

۵- فکر شده باشد:

طوری طرح شود که بیشترین همراهی ممکن را از سوی مخاطب و سایرین دریافت کند، یا دست کم مقاومت اضافه ایجاد نکند.

۶- امکانپذیر باشد:

عرصه، بستر و شرایط تحقق آن وجود داشته باشد.

۷- انعطاف داشته باشد:

در صورت فراهم نبودن تمام شرایط لازم، بروز شرایط نامساعد، ویا مهیا نبودن بستر، متناسباً توان تعدیل خود ویا شرایط و بازطرح نزدیکترین مطالبه را داشته باشد.

ماییم که گه نهان و گه فلانیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید