کی قراره چراغ ها رو خاموش کنه؟
کی قراره چراغ ها رو خاموش کنه؟
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

اندر مزایای اینترنت و شبکه های اجتماعی...

امشب یه خوشبختی غیرمنتظره بهم رو آورد و دخترک به طرز باورنکردنی ساعت دوازده و نیم خوابید، البته که به حدی تو باغ کتاب دوید اینور و اونور و تو ماشین پرید عقب و جلو که دیگه نایی براش نمونده بود و هر چقدر تلاش کرد که باز هم تا سه و چهار در خدمتمون باشه موفق نشد...

حالا بماند که از همون دوازده و نیم که خوابیده هی پاشده و هی بغلش کردم و هی روی پا گذاشتمش، بهرحال چند تا ده دقیقه و یه ربع اتلاف وقت چیزی از شادی من کم نکرده!

طبق معمول دارم کار میکنم و وسطش که دیگه واقعا مغزم از کار میفته یه سری میزنم به گروه ها و شبکه هایی که دارم، تو این عوالم مجازی، تقریبا هرگز صحبت نمی کنم مگر اینکه گمراهی از نوع با شعورش البته، در حال خراب کاری تو دکور خونه اش باشه که اونم به ندرت پیش میاد و

خوندن بحث ها و تبادل نظرات و گاه کتک کاری های دوستان همراه یه لیوان چای یا نسکافه بزرگترین و البته فعلا تنها فان موجود در زندگیمه...

امشب پیرو سوالی که چند روز پیش یکی پرسیده بود بحث بر سر این بود که اسم ها چه تاثیری تو شخصیت انسان دارن و طبق معمول موافقان و مخالفان در عین اینکه سعی می کردن یه جورایی با هم کنار بیان، اما با بیان عباراتی مثل "همه کسایی که هم اسم شما هستن و من تو عمرم دیدم آدم های بیخودین!! " یا "خدا رو شکر که اسمم شبیه شما نیست که شخصیتمم مثل شما بشه" و الخ ، از خجالت هم در میامدن...

سال سوم دبیرستان یک دبیر دیفرانسیل و حسابان داشتیم که بانوی بسیار موقر و فهمیده ای بود، ارتباط بسیار خوبی هم با من داشت و جزو معدود دبیرانی بود که ننوشتن تکالیف و شیطنت ها رو به پای نمرات خوب می بخشید و با من وارد چالش نمی شد؛

یک روزی نزدیک عید که کلاس بود اما حس درس نبود در مورد بخشی از تز دکتراش برامون صحبت کرد که البته هنوز ناتمام بود اما به تاثیرات اسم بر کاراکتر و شخصیت انسان ها پرداخته بود( توقع ندارین که یادم باشه چرا دبیر ریاضی تزش چنین موضوعی بوده؟ این خاطره مربوط به بیش از دو دهه قبل هست و تنها حدسی که الان میزنم اینه که دکتراش رو در رشته متفاوتی با رشته ارشد گرفته باشه) و از یک سری منابع علمی انگلیسی زبان در این خصوص اسم برد و در نهایت هم جمع بندی کرد که اسامی بر شخصیت انسان بی نهایت موثر هستند و ایشون پس از مدت ها تحقیق و بررسی به همین دلیل اسم پسرشون رو محمدحسن گذاشتند...

بهرحال کاری به صحت و سقم بیانات ایشون ندارم اما در کل موضوع جالبی هست اگر به صورت علمی بررسی بشه و دوست دارم بدونم به جز فالگیرهای محترم، دیگه کی به صورت علمی به این سوژه پرداخته...

اینترنت و شبکه های اجتماعی برای جغدهای شب بیداری مثل من که روز و شب شون مشخص نیست و گاهی لازمه یکی از عمق کار و خرابکاری بکشدشون بیرون و پرتشون کنه تو روزمرگی و قصه های کوچه بازار، محاسن زیادی داره ...

و باز برای جغدهای همیشه بیداری که قبلا وقتی خوابشون نمی برده و خسته تر از اون بودن که کار کنن اما میتونستن چند صفحه کتاب بخونن، هم از دنیای جهالت بیرون بیان و هم راحت تر خوابشون ببره، اما الان بزحمت میتونن خودشونو از اینستا و وبلاگ و این مقاله و اون سایت بکشن بیرون ، معایب زیادی داره...

خیلی وقته میخوام یه پست در مورد درست کردن پارتیشن های بامبو تو سایت یا اینستاگرامم بنویسم که وقت نمیشه اینقدر که سوال های متفرقه ازم می پرسن ، اما اونقدر دیدم و شنیدم که تصور می کنن این پارتیشن ها خیلی خاص و گرون قیمت هستن که حرصم از سودجوهایی که خیلی ساده و ارزون درستش می کنن و گرون و با دردسر میدن به خلق اله دراومده و مصمم شدم دقیق در موردش توضیح بدم، ببینم کی وقتم آزاد میشه...

پ.ن فردا یا درست تره بگم امروز یوم ا... بیست و دو بهمنه و به قول حضرت صدرالسادات، چهل سال از حکومت اشراف بر ما گذشت...

پ.ن دو : حذف شد!



دکوراسیون داخلی
روزنوشته های اجباری یک زن معمولی در آستانه دهه پنجم یک زندگی معمولی تر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید