رضا
رضا
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

ای پرنده‌ی مهاجر... (قسمت اول)

چندسالی است که موج مهاجرت شدت پیدا کرده و این یکی دو سال اخیر هم که موج نیست و سونامی است! قبلاً اگر فقط بخشی از طبقه مرفه یا عده ای از تحصیلکردگان فرصت مهاجرت را پیدا می کردند،الان جوری شده که حتی چوپان چمن زارهای گرگان و جلوبندساز تهرانی و ساقی‌های مواد مخدر باغ ابریشم کرمانشاه و چاقوکش محله پشت بازار خرم آباد هم مهاجرت کرده اند! این را برای تمسخر ننوشتم! واقعیت اینطور است! حتما شما هم تصدیق می کنید! هر چند به دلایلی معتقدم که این موج مهاجرت هم چیزی شبیه موج سرمایه گذاری در بورس و خرید ارز دیجیتال و ... است و بزودی با خیل مهاجرت کنندگان سرشکسته مواجه خواهیم بود و بزودی عده زیادی از آنها به وطن بر خواهند گشت، اما به عنوان کسی که لااقل 2سال به طور جدی به مهاجرت فکر کرده و با برخی از آشنایان که آن طرف رفته اند مشورت کرده میخواهم نتایج تحقیقات خودم را به اشتراک بگذارم. توضیح اینکه من 28 ساله، کارشناسی ارشد مهندسی برق از دانشگاه معتبر دولتی هستم و هویت مذهبی را در زندگی‌ام انتخاب کرده‌ام و مشورتهایم را با توجه به هویت خودم و نیز برای مهاجرت تحصیلی و سپس ماندگاری در خارج، از افراد گرفته ام لذا این نتایج ممکن است لزوماً به درد افرادی که سبک زندگی متفاوتی از من انتخاب کرده اند یا اهداف دیگری از مهاجرت دارند، نخورد! ذیل چند شماره، نتایج صحبت با برخی از مشاورینم را -که البته همه آنها هویت مذهبی برایشان پررنگ نبود- گزارش می دهم:

1-مهدی، 28 ساله، مجرد، دانشجوی دکترای هوش مصنوعی در دانشگاهی بسیار خوب در هلند:

درآمدم اینجا از فاندی است که به ازای کار روی تز دکترایم انجام میدهم. این فاند بصورت ناخالص 3200 یورو است که میزان قابل توجهی مالیات و ... از آن کسر میشود. با این حال فاند هزینه های زندگی یک نفره مجردی را کاملاً پوشش می دهد. حتی اگر ازدواج هم کنم احتمالا باز هم هزینه های زندگی ساده دو نفره را پوشش بدهد. با این حال، مسأله اصلی بعد از پایان تحصیلات است. اینکه شغل خوب و باپرستیژ و با درآمد خوبی پیدا کنم که به تحمل غربت و دوری از خانواده و وطن بیارزد. چنین شغلی احتمالا در آمریکا بهتر پیدا شود! لذا پلن بعدی‌ام احتمالاً اپلای کردن برای پست دکترا در آمریکا باشد تا بعد از پست داک بتوانم در آمریکا ماندگار شوم. غیر از اینکه مهاجرت خودش دردسرها و غصه خوردنهای خودش را دارد، احتمالا مهاجرت دوم هم همینطور باشد. راستش برایم زور دارد که بعدها در هلند کار کنم و مالیات بدهم و مالیاتم صرف پناهندگان و مهاجرین غیرقانونی و حمایت از همجنسبازها بشود. البته در آمریکا هم همین مسأله هست ولی شاید بالاتر بودن سطح رفاه در آمریکا، بتواند کمی این را برایم جبران کند! البته برای حفظ هویت مذهبیم هم اگر چه نه مشروب میخورم و نه سراغ غذاهای حرام می روم اما اینکه مجبورم وارد مغازه هایی شوم که خود مغازه دار به زور حکومت (آنطور که خود مغازه دار میگفت) روی درب مغازه اش برچسب حمایت از LGBTQ را نصب کرده است، هم ناراحتم می کند. خانواده برایم امری مقدس است ولی اینجا به مسخره و لجن کشیده شده است...

2-حامد، 43 ساله، متأهل با دو فرزند، با تحصیلات کارگردانی و جامعه شناسی، شغل آزاد (صنعت چاپ) ( حامد متولد آمریکاست و تا 2 سالگی آنجا زندگی کرده ولی در ایران بزرگ شده و یکسال است که با پاسپورت آمریکاییش به آمریکا برگشته):

در ایران چیزی که مرا خیلی آزار میداد شکاف عمیق اجتماعی بود. اینکه مردم همه به فارسی صحبت میکردند اما هر کدام انگار در عالمی متفاوت از هم زندگی میکردند و زبان همدیگر را متوجه نمی شدند. این قضیه سر ماجرای زن، زندگی آزادی تشدید شد. به چشم میدیدم که عده ای برای چیزی که نمیدانند حتی چیست، رسماً حمله خارجی را هم مشروع میدانستند! عده ای از لج حکومت، همه مظاهر وطن، دین و هویت ایرانی را لگدمال می کردند و مقصر را هم فقط حکومت می دانستند! بعد میدیدی همینها در حاکمیت جایگاهی دارند و از خود حکومت تغذیه می کنند! ترجیح دادم در دارالفکر زندگی کنم ولی در دارالنفاق و جایی که همه ماسک دورویی به صورتشان زده اند زندگی نکنم! از طرفی هویت مذهبی خودم و فرزندانم برایم مهم بود. در جامعه فروپاشیده ایران که همه نوع رابطه نامشروع، گُل، مشروبات و ... به راحتی در دسترس است، بزرگ کردن فرزندانم برایم دغدغه بود. بدبختی اینکه عده ای از به ظاهر هموطنانم هم از اینکه نوجوانان رابطه غیرمتعهدانه دارند، مواد مصرف میکنند و الکل میخورند، مشعوف میشوند و حسرت این نسل z را میخورند و آنها را تحسین می کنند! از طرفی دغدغه حاکمیت معطوف به جلب رضایت طبقه متوسط شهری است ولی به فاصله طبقاتی و قشر ضعیف توجهی ندارد. جمهوریت و انتخابات و رأی مردم هم که ... همه اینها مرا تشویق به مهاجرت کرد. من برای مهاجرت افراد را چهار دسته می کنم و به ترتیب از بالا به پایین مهاجرت را به آنها توصیه میکنم. یعنی به دسته اول کاملا مهاجرت را توصیه میکنم و بعد به دسته دوم و ... و به دسته آخر هم چندان توصیه نمیکنم:

"1-کسانی که همزمان سه ویژگی مذهبی بودن، پولدار نبودن و بی خیال نبودن نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی کشور رو داره

2- کسانی که دو ویژگی از سه ویژگی مذکور رو دارن

3-کسانی که یک ویژگی از سه ویژگی مذکور رو دارن

4-کسانی که هیچ کدوم از سه ویژگی مذکور رو ندارن (یعنی هم مذهبی نیستند، هم در ایران پولدارند و هم می توانند بی خیال و بدون دغدغه اجتماعی و سیاسی راحت زندگی کنند)"

ادامه دارد...


سبک زندگیمهاجرترویافروشیهویت مذهبی
در دانشگاه برق خواندم، مشغول یادگیری برنامه نویسی هستم، مطالعات اسلامی را پیگیری میکنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید