ویرگول
ورودثبت نام
روزنامه آزاد
روزنامه آزادمن محمدرضا جعفری هستم یه نویسنده ماجراجو که هربار یه جا سرک میکشه و از کشفیاتش میگه
روزنامه آزاد
روزنامه آزاد
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

روزهایی که کتاب داخل جیبم بود...

یادته اونموقع که برای اولین بار یه کتاب خوب تو دستت گرفتی؟ نمی‌دونم چرا ولی تصمیم گرفتم این روزها درباره اون اوقات فکر کنم.

من اون زمونو خیلی خوب یادم هستش. هر روز صبح، کتاب رو داخل جیبم میذاشتم و هر جایی که رفتم باهام بود. تو متروی شهر، توی صف کاشک، حتی تو فاصل‌های خالی زندگی. اونوقت کتاب برای من فقط یه کتاب نبود، یه دوست بود. یه دوستی که همیشه میتونستم روش اعتماد کنم.

با گذشت زمان، یادگیری کردم که کتاب خواندن فقط درباره اینه که تاریخچه‌های متفاوت رو بخونی یا اطلاعات جدید کسب کنی. نه، این یه راه بود تا خودمو بهتر بشناسم. هر بار که یه کتاب میخوندم، مثل اینه که یه نسخه جدید از خودم رو دریافت میکردم.

هنوز هم حس میکنم اون دروسی که از کتاب‌ها یاد گرفتم، بیشتر از اون چیزهایی هستن که تو مدرسه یاد گرفتم. چون اینجا، تو صفحات این کتاب‌ها، انسان‌های واقعی رو میشناسم. صداهایی رو میشنوم که واقعی‌ترند.

امروز اگه کسی بپرسه: "کتاب خواندن چرا مهمه؟" باید بگم که چون زندگی بدون کتاب مثل یه فیلم سیاه و سفید هستش. اما وقتی کتاب‌ها رو داخل زندگیت میاری، رنگ‌ها برمی‌گردن.

خود فقط یادت باشه، کتاب مهم نیست. چی مهمه اینه که کتاب برای توی یه دوست، یه معلم، یا یه ماجرای نامتمام باشه.

کتاب
۱
۰
روزنامه آزاد
روزنامه آزاد
من محمدرضا جعفری هستم یه نویسنده ماجراجو که هربار یه جا سرک میکشه و از کشفیاتش میگه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید