یکی از رایجترین موانعی که پیشِ روی ذهن خلاق هست وجود انبوهی از ایدهها و دغدغههاست. این ذهنها به هنگام نیاز نمیتوانند خودشان را بروز دهند و درخشان بودن ایده هم به این قضیه کمکی نمیکند.
نوشتن بهمانند یک دست توانمند هست که گرههای کور ذهنی را باز میکند. هر جملهای که نوشته میشود نخهای گره را به آرامی میکشد تا بالاخره متوجه مانع اصلی شود. پس از گشودن گره، کلمههایی که بر روی کاغذ میآیند میتوانند ایدهی اصلی و ناب شما را به نثری خواندنی تبدیل کنند.
نوشتن، تمرین گرهگشایی فکر است، کجای ذهن آشفته است و تشخیص محل اتصال ایدهها یا تفکیکشان. تفکر روشنتر برآمده از بهکارگیری از دستان شماست: نوشتن. چه گرههایی باعث میشوند ایدههایتان را نتوانید به داستان تبدیل کنید؟ کدام نخها اینقدر بد به هم تنیدهاند که نمیتوانید جملههای خود را پایان ببخشید؟ چه پایانی نامفهوم است که شما را از ختم پروژهی آگاهیبخشتان بازمیدارد؟ بنویسید تا گرهها باز شوند.
میخواهید بدانید چقدر خوب میتوانید خود را بیان کنید؟ ببینید چقدر خوب توانایی نوشتن دارید؟ نخها اگر منجر به گرهی کور شوند به چه دردی میخورند؟ با دستانتان فکر کنید و اینقدر بنویسید تا گرهی کوری مانع راه ایدهپردازیهای شما نباشد.