ویرگول
ورودثبت نام
محمد رستم زاد
محمد رستم زاد
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

حرکات آشنای عروسی ها


جاتون خالی چند روز پیش عروسی داشتیم . عروسی یکی از دوستان با یکی دیگه از دوستان . همونطور که میتونید حدس بزنید یکی از دوستان مونث بودن چون ازدواج هم جنس هنوز جا نیفتاده . 

ساعات اول عروسی واقعا چیز خاص و دندون گیری نداره، به همین دلیل اکثرا سعی میکنن کمی دیرتر حضور پیدا کنن تا از اون ساعات اولیه گذشته باشه . ولی خب همه همین فکر و میکنن و به اجبار ساعات اولیه رو کمی دیرتر تجربه میکنیم .

از تغییر جا به دفعات برای اشراف کامل به تمامی نقاط تالار یا بررسی تک تک مهمان ها از ورودی تا نشستن و پوست اندازی اولیه (منظور درآوردن البسه و رونمایی از لباس مجلسی است) میگذریم .

پچ پچ های بسیار با کنار دستی که نود درصد به این شکل میباشد:

+ اون و ببین

- آرررررره

این مکالمه محرمانه تقریبا تا وقتی تالار و به قصد منزل ترک میکنی و دیگه امکان مشاهده چراغ های تالار از آینه ماشین وجود نداشته باشه ادامه پیدا میکنه و بعدش تبدیل میشه به :

+ اون و یادته؟

- آررررره

از اینا که بگذریم و یکی دو ساعت و فاکتور بگیریم میرسیم به بخش اصلی . زمانی که یه جوون بیست و چند ساله با چشمانی جستجوگر میاد توی سالن و به چند نفر اشاره میزنه و میره . بعد به صورت رندوم از هر میز یک تا دو نفر کم میشن و میرن بیرون . این وسط بعضی وقتا یه نفر دوباره برمیگرده و جیباش و با میوه و شیرینی پر میکنه و چند قدم که دور میشه دوباره برمیگرده و ظرف میوه رو کلا میبره .

از اونجایی که من روح جستجوگری دارم٬ این دوست عزیز و تعقیب کردم و دیدم میرن سمت پارکینگ و همگی پشت یه پرده ضخیم خودشون و مخفی میکنن .

به صداها که توجه کنی همه برای هم آرزوی سلامتی میکنن و شادی همدیگه رو میخوان . وقتی پرده رو کنار میزنی میبینی شوهر عمه ۶۸ ساله عروس چهار زانو نشسته و یه لیوان به همراه یه خیار دستشه و بقیه بهش میگن :

+ بو نکن . فقط بخور!

این شرایط اونقدر ادامه داره که تقریبا نیمی از جمعیت تالار پشت پرده رو ببینن .

بعد از پایان ماجرا، دوستانی که از میون جمعیت انتخاب شده بودن راهی سالن میشن، ولی فقط کمی بیشتر از ۷۰ درصدشون موفق میشن از ورودی عبور کنن .

مابقی و میشه میون بوته‌های گل، صندق عق ماشینی که بازه پیدا کرد . تعدادی پیاده مسیر خیابون و به سمت ناکجا آباد طی میکنن و تعدادی هم سعی دارن از طریق عبور از دیوار وارد سالن شن . 

اونایی که موفق به ورود شدن شادی و نشاط خودشون و به بقیه هم انتقال میدن و شروع مکالمه با کنار دستی :

+ حاجی اون و

- آررررره

+ بریم وسط؟

- نگرفته

این مکالمه تا چند روز بعد از مراسم هم ادامه داره منتهی با کمی حذفیات :

+ اصن نگرفته بود

- آره


عروسیخاطرات عروسیطنز
کمی نمایشنامه نویس، کمی کارگردان و کمی عصبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید