ویرگول
ورودثبت نام
مهندسِ شعر
مهندسِ شعر
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

از تو چیزی نمانده ...

در چشمِ من، رازِ غم انگیزیست

مثل گریه کردنِ وسط سِک..َ. ت

مُبهمم میان ِ ماندن و رفتن ...

عین ِ دیر جواب دادنِ تِکسَت...

جَشنِ ما جَشنِ خاله بازی بود

ما دو تا نیمه عاشق ِخالی...

ما دو تا قلعه ، نیمه مَتروکیم ...

غرق در بوس های خوشحالی!

بغض من؟چاره ات شکستن شد!

هی نگو چرا؟ چگونه؟ یا از کِی؟

ما برای این مشترک شدیم ،باشیم...

مثل خوردن ضربه های پِی در پِی!

صفحه ای بودم گشاده از دفتر ...

که روی آن نوشته بود پائیزم...

نه این که تقصیرِ تو بیاندازم...

نه ، من که از ابتدا غم انگیزم!

#روح_الله_سالاری


ما بدون من یا تواعتماد چیز خوبی نیستمطلقا بیمارشعری بدون قلمویرگولیسم
شاعر،نویسنده،دبیر ریاضیات،برنامه نویس🥇
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید