مهندسِ شعر
مهندسِ شعر
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

غمگینم :(

غمگینم !

این ابتدای سخن است و احساس میکنم

برای ادامه واژه ها ،یاری ام نمیکنند ،

دوست دارم بنویسم ،

اینگونه بهتر میتوانم فکر نکنم ، به هیچ چیزی !

فکر کردن خسته ام می‌کند،

آنقدر که دوست دارم ماه ها بیهوش باشم .

و چشمهایم چیزی را نبینند

یا اصلا برای مدتی قلبم را خاموش کنم


اینجاست که مرگ از نظرم جذاب است !

یک تراژدی تلخ ، اما دلچسب ! شبیه به قهوه .

البته قهوه مثال درستی برای تفهیم ارتباط ما بین ،

درد و دلتنگی یا آرامش و تلخی نیست ،

اما میشود کمی درکش کرد .

چقدر خوب است که حداقل میشود:

افکار را روی کاغذ آورد ،

انباشته شدن کلی فکر ،

در یک محفظه ی چند سانتی متری کُروی

که ما انسان ها ان را مغز مینامیم

بسیار وحشتناک و خطر ناک است.

خوشحالم مابین این همه هیاهو حداقل این نوشتن را دارم

باتقدیم احترام:#روح_الله_سالاری


غمگینمویرگولیسمروح الله سالاری
شاعر،نویسنده،دبیر ریاضیات،برنامه نویس🥇
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید