گالیله جلوی کشیشها زانو زد و از آنها طلب بخشش کرد. به آنها التماس میکرد که او را مرتد اعلام نکنند. نظریه زمین گرد که توسط کوپرنیک مطرح شد،نظریهای جنجالی بود و حرف زدن روی حرف خدا و مخالفت با آموزههای دینی محسوب میشد. دانشمندان حکم ارتداد میگرفتند و در آتش خشم کشیشها و کلیسا میسوختند. از این رو، گالیله برای نجات جان خودش هم که شده، حرف خودش را پس گرفت. سالها بعد، دانشمندان نجوم، روی شانههای گالیله و کوپرنیک ایستادند و گرد بودن زمین را اثبات کردند.
هنوز هم کسانی هستند که عمیقاً باور دارند زمین مثل یک صفحه کاغذ، تخت است و قطب شمال مرکز آن است و قطب جنوب، دور تا دور سیاره زمین را گرفته. این دسته از افراد حتی انجمن ویژه خودشان را دارند و حاضرند با هر کسی که مخالفت بکند، ساعتها بحث کنند.
این باور باستانی از زمان دریانوردی میآید که مردم روی قایقها میایستادند و دریا را مسطح و آسمان را مثل یک کاسهی بزرگ میدیدند. این خطای دید دلایل زیادی دارد و اگر از ساحل به همان قایق نگاه کنیم، کم کم دور و در افق محو میشود. در دیدگاه زمین تخت گرایان، دلیل صاف بودن افق(اگر آن را خط اتصال بین زمین و دریا ببینیم) تخت بودن زمین است. همچنین نتوانستهاند پاسخ درستی به چرایی طلوع و غروب خورشید بدهند.
معتقدان به زمین تخت، تا همین چند سال پیش، در ایران هم انجمن داشتند و ادعا میکردند که مشکل عصر فناوری جدید، تمایل مردم به پذیرش نظریههای «در مورد ایمان کور و رد شواهد حواس خود» است. درست مثل کشیشهایی که گالیله را تقریبا مرتد اعلام کردند.
از قول کاربری به نام «مغز» در فروم سایتشان، خواندم که ممکن است اصطلاح زمین تخت به اشتباهات تاریخی سازمانهای هوا فضا (مانند ناسا) و نهادهای مذهبی مانند کلیسا ترند شده باشد، مگر میشود کسی به چنین چیزی باور داشته باشد؟ آره میشود.
با تمام این حرفها، سیاره زمین زیر پای ما به چرخیدن ادامه میدهد، چه باور داشته باشیم زمین تخت است یا گرد یا اصلا اهمیتی برای این موضوع قائل باشیم.