فضا و زمان مفهومی است که از دیرباز توسط اندیشمندان مورد توجه قرار گرفته و در دورههای مختلف تاریخی بر اساس رویکردهای اجتماعی و فرهنگی رایج به شیوههای مختلف تعریف شده است .
افلاطون : افلاطون مسئله را بیشتر از دیدگاه تیمائوس بررسی کرد
( تیموس کتابی نوشته افلاطون که حدود ۳۶۰ سال پیش از میلاد که در خصوص ماهیت جهان مادی و انسان ، نوشته شده است . )
به طور خلاصه و ساده او بر این عقیده بود که فضا همانند یک هستی ثابت و از بین نرفتنی است .
ارسطو : نظر ارسطو در مورد زمان این است که وجود حرکت دلیل بر وجود زمان است یعنی بدون حرکت زمان نخواهد بود و عقیده او در مورد فضا این بود که فضا متشکل از مکان هاست او فضا را مثل یک کاسه می دید که باید پیرامون آن بسته باشد .
دانشمندان دیگری مانند لوکرتیوس ، جیردانو برونو ، دکارت ، لایبنیتس ، نیوتن ، کانت ، هگل قبل از انیشتین نظریاتی ارائه دادند که در ادامه به آنها بطور خلاصه میپردازیم .
اما به طور کلی در عهد باستان دو تعریف برای فضا قابل بررسی است تعریف افلاطونی و تعریف ارسطویی که تعریف افلاطونی موفقیت بیشتری نسبت به تعریف ارسطویی داشت .
لوکرتیوس : با اتکا به نظریات ارسطو از فضا به عنوان خلأ یاد میکند .
جیوردانو برونو : به عقیده او فضا از طریق آنچه در آن دارد درک می شود . (قرن شانزدهم )
در اواخر قرون وسطی مجدداً مفهوم فضا بر اساس اصول اقلیدسی ای شکل گرفت .
دوره رنسانس باعث تقویت برخی از مفاهیم و حذف تعاریفی شد و در قرون هفدهم و هجدهم که به آن می پردازیم مفهوم پیچیده تری از فضا به وجود آمد که سازماندهی آن مشکل تر بود .
نظریه دکارت : نظریه دکارت در نظریات علوم متافیزیک تایید شده است اما در عین حال او با تاکید بر فیزیک و مکانیک ، اصل سیستم مختصات دکارتی را برای قابل شناسایی کردن فاصله ها به کار برد تا پیش از دکارت فضا تنها اهمیت بعد کیفی داشت و مکان اجسام به کمک اعداد بیان نمیشد اما در روش دکارت سطوح از ارزش یکسانی برخوردار هستند و اشکال به عنوان قسمتهایی از فضای نامتناهی مطرح می شوند .
لایبنیتس : او بر این باور بود که فضا صرفا نوعی سیستم است که روابط میان چیزهای بدون حجم ذهنی را تشکیل میدهد .
نیوتن : به عقیده نیوتون فضا و زمان اشیایی واقعی و ظرفهای به گسترش نامتناهی هستند که این نظریه بر خلاف نظریه لایبنیتس بود . نیوتن معتقد بود که زمان غیر قابل شناسایی است و تنها ممکن است به صورت ریاضی دراید . به عقیده او انسانها تنها قادر به درک زمان نسبی هستند و از حرکات است که ادمی متوجه گذر زمان را می شود مانند : حرکت ماه و حرکت خورشید . فضای مطلق به طور طبیعی و بدون توجه به هیچ عامل خارجی همیشه یکسان و غیر قابل حرکت می ماند , فضای نسبی یک بعد متحرک یا اندازه گیری از فضای مطلق است . مفاهیم گفته شده این منظور را می رسانند که فضا و زمان مطلق به رویدادهای فیزیکی بستگی ندارد .