رویا نوری
رویا نوری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

چای نوستالژی خونه مادربزرگ


یادش بخیر
یادش بخیر

سلام دوستای خوبم. حالتون چطوره امیدوارم که خوب و سلامت باشید.

دوستای خوبم میدونید که چند وقت پیش جشن عقد خان داداش بود و ما هم کلی مهمون داشتیم.

جریان خاله رو هم که بهتون گفتم.

البته همچنان کنجکاو حرفای اون روز خاله جون هستم.

ولی خب الان اومدم با هم تجدیدی از خاطرات گذشته کنیم.

بعد از اون دورهمی عروسی که همه رفتن خونه هاشون و ما دوباره تنها شدیم یاد قدیما افتادم.

اون موقع ها که همگی تو خونه قدیمی مادربزرگ که پر از گل و گیاه بود جمع می شدیم.

یادش بخیر واقعا عجب روزایی بود. خوراکی های خونه مادربزرگ با اون چایی خوش رنگ و طعمی که همیشه بساطش به راه بود.

بعد از اون چند روز شلوغ بودن خونه، من همش به مامانم غر میزنم مامان تو رو خدا تو کتری قوری واسمون چای درست کن شاید عطر و طعمش مثل چایی های مامان بزرگ بشه و من یه گوشه از خاطراتم واسم زنده بشه.

اما کو گوش شنوا، مادرخانومی جونم همش بهونه می‌آورد و میگفت آخه دختر کتری و قوریمون کجا بود ما همین سماور برقی و چایساز رو داریم که اونم خودت از شرکت آوردی.

با این حرف مامان، تصمیم گرفتم دوباره دست به کار بشم و یک وسیله جدید دیگه با خودم به خونه بیارم و مادرخانومی رو سوپرایز کنم.

فرداش هم دقیقا همین کار رو کردم یکی از خوشگلترین کتری قوری های شرکت که مدل NS-518 ناساالکتریک بود رو انتخاب کردم و از جیب مبارک مایه گذاشتم و کتری قوری رو با خودم بردم خونه و مامان جون هم که مثل همه زنای دیگه عاشق وسایله جدیده ذوق کرد و رفت سراغ دم کردن چایی نوستالژی که من بهونه گرفته بودم.

چایی دم شد. رنگ و روش عالی بود طعمشم فوق العاده.

اما ی عیبی داشت. بازم به پای اون چایی های مامان بزرگ که تو بچگی میخوردیم نمی رسید.

حالا میفهمم هر چیزی که اون موقع ها لذت داشت به خاطر صفا و صمیمیت و دور هم بودنش بود نه بودن لوازم جور با جور.

خلاصه که من الان هر روز صبح دارم تو همون کتری قوری خوشگلم چایی صبحونه رو صرف میکنم ولی اون نوستالژی نمیشه که نمیشه.



آشپزیناساالکتریکنوستالژیلوازم خانگیخانواده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید