قدرت در جلوههای متفاوتی ظاهر میشود، گاهی در قالب خشم و فریاد، گاهی جدی و سهمگین و گاهی آرام و سربهزیر؛ اما در سیاستمدارانهترین حالت، در ظاهری زیبا و چشمنواز جلوه میکند که زیرمتنی تندخو و درنده دارد. درست همچون لباسها، که میتوانند با ظاهری جذاب، مفهومی محتاطانه را که در کلام نمیگنجد به تصویر بکشند. در این مطلب، به بررسی طراحی لباس سریال زخمکاری میپردازیم، سریالی که قدرت، خشم، حرص و طمع را به نمایش گذاشته.
روایت جذاب زخمکاری مهدویان، از ابتداییترین هفتههای پخش خود، محبوبیتی کسب کرد که او را تحت توجه فراوانی قرار داد. این محبوبیت منجر شد تا حساسیتها بر این سریال افزایش بیاید و نقاط قوت و ضغف او مورد نقد بسیاری قرار بگیرد. شاید این سریال از نظر تکنیکهای فنی با تولیدات همزمان خود همتراز نباشد؛ یعنی در قاببندی و فیلمبرداری همچون قورباغهی هومن سیدی جلب توجه نکند یا در دکوپاژ حرفی ویژه برای گفتن نداشته باشد؛ اما قطعا در تعریف یک داستان و روایت موفق عمل کرده است. هرچند که انتخاب درست عناصر بصری نیز نقشی پررنگ را در این موفقیت بر عهده دارند[1].
آرتا ماهان، طراح لباس این سریال، برخلاف تجربههای پیشینش، اینبار هوشمندانهتر و ریزبینانهتر عمل کرده است. او که پیش از این با طراحی لباس آثار منوچهر هادی معرفی شده بود، در این سریال با تمرکز بر پالتهای رنگی مشخص و طرحهای کلاسیک و انتخابهای محتاطانه، به خوبی توانسته کامل کننده روایت باشد. هرچند که این احتیاط گاها از کار بیرون میزند اما تا حدی خط روایی را همراهی کرده و منجر به تخریب آن نشده است.
سریال اقتباسی است از کتاب "بیست زخمکاری" نوشتهی محمود حسینی راد. کتابی که خود براساس "مکبث" شکسپیر، مهمترین تراژدی قدرت و طمع نوشته شده. پس مهمترین عنصر روایی آن قدرت و میل دستیابی به آن است. عنصری که در ابتداییترین سکانسهای ایپزود ابتدایی در لباسها هویت پیدا میکند؛ جایی که سمیرا به مالک دستور میدهد تا ژیلهاش را زیر کت بپوشد و خود آمرانه این لباس را بر تن او میکند. از همین لحظه، لباسها به ابزاری برای به تصویر کشیدن سلطهی قدرت تبدیل میشوند. اما این تنها کارکرد زیرمتنی آنها نیست. لباسهای لایه لایه، طرحهای اغراق شده و المانهای شخصی هر کاراکتر، هرکدام به گونهای این پازل روایت زیرمتنی را کامل میکنند.
با توجه به اینکه حجم زیادی از داستان در مرگ و عزاداری و ختم میگذرد، وجود رنگ مشکی به عنوان یکی از عناصر روایی در پالت رنگی لباسها توجیه شده است. اما فارغ از این نکته، عمدتا رنگهای خنثی و تیره هستند که در کمد لباس شخصیتها دیده میشوند، مگر در مواردی محدود. در حالی که اکثر شخصیتهای سریال در پالتهای رنگی تیره دیده میشوند، شخصیتی همچون سمیرا، که از ابتدا به عنوان لیدی مکبث بدجنس معرفی شده، غالبا با پالت رنگی روشن حضور دارد. خصوصا رنگ آبی، همچون امضای شخصیت اوست در لحظههای تنهاییاش با مالک در اپیزودهایی ابتدایی. سمیرا همچون آبی دریا آرام است و فریبکار، و همچون قدیسهای شوم، تلاطم موجهایش را در کنشهای مالک جای گذاری خواهد کرد. شباهت پالت رنگی کیمیا و سمیرا نشانگر همسو بودن خواستههای آن هاست. حولهی سرخ رنگ مالک نیز، هربار با حضور در برابر دوربین، تلاقی حمام و خون میشود و تصویر مرگ حاج عمو و خونهای ریخته شده را یادآوری میکند[2].
در اینجا گویی رنگهای روشن، برخلاف کارکرد همیشگی به تصویر کشیدن الوهیت و معصومیت، تنها بر تن شخصیتهای منفی و سیاه مینشینند و لباسهای تیره بر تن معصومین. تا جایی که حتی حاج مظفر هم در شرایطی که نیتی شوم دارد، کت و شلوار مشکیاش را با کت و شلواری با پالت رنگی آبی و کالباسی تعویض کرده. اما دقت در این رنگبندی و سعی کردن برای خوانشی مجدد از آنها میتواند گمراه کننده نیز باشد. زیرا انگار طراح لباس، در عین طراحی نقشهی راهی برای شخصیتها از جایی در میان خطوط روایی گم شده و سرنخ پالتهای رنگیاش را نیز از دست داده.
سادگی، بارزترین ویژگی بصری لباسهای این سریال است. سادگی در طرحها، برشهای پارچهها و حتی انتخاب آیتمها برای هر شخصیت. اما هرجا پترنها رؤیت میشوند بار معنایی را نیز با خود حمل میکنند. در برابر سادهپوشی قشر خاکستری و منفی روایت، سادگی و معصومیت نوجوانان و شخصیتهای بیگناه داستان در المانهایی با طرحهای پیچیده و اغراق شده جلوه میکند. میثم، مائده، مهناز، حلیمه، احمد، همه کمد لباسی پر از تنوع طرح و نقش و رنگ دارند. مهنار با شالهای ابر وبادش، حلیمه و احمد با چیدمان لباسهای ساده و دمدستی شان و مائده با ترکیب نقوش متفاوت، یک رنگ نبودن با گروه شخصیتهای منفی داستان را به رخ میکشند.
در این بین اما میثم اغراقآمیزترین کمد لباس را داراست. شلوارهای اسلش زاپ دار و ترندی، در ترکیب با بلوزهایی با طرحهای اغراقآمیز از خطوط شکسته و تصاویر نامفهوم، در ساختن تصویر نوجوانانهی او، نقش بزرگی را ایفا میکنند. تصویری که با هر قدم به سوی بزرگتر شدن، تغییر کرده و نهایتا به ثبات میرسد. میثم ناآگاه و عاشق، با بر تن داشتن کت جین آبی پر از ابر و فانتزیاش، جان اسبش را میگیرد و وقتی تمام کتش به خون آغشته شده، پا به دنیای بزرگسالی و خشونت میگذارد. اما با این وجود، خشم او تنها در قدو وقوارهی شمایل خشمگین روی لباسش رشد میکند و او یاد میگیرد که تنها در گوشهای از روایت به تماشا بنشیند تا به حقیقت برسد. هودی سیاه رنگ میثم با شمایل مرد خشمگین شاخدار، که با شلوار اسلش Raging bull ترکیب شده، او را به معصومیت گاو کوچکی که با پارچهای قرمز رنگ و دروغین به بازی گرفته شده نزدیک میکند. که در انتهای داستان، خشم او نسبت به مالک، همچون واژهی پررنگ روی کتش، خاموش شده. هرچند همین OFFبزرگ نوشته شدهی روی کت او، در میانهی داستان و در نقطهی اوجگیری خشم او، اصطلاح "BACK OFF" یعنی "عقب بنشینید و سکوت کنید" را ، به یاد میآورد[3].
علاوه بر همهی اینها اما، مالک نیز تنها یکبار در لباسی سرخ رنگ اما پر نقش در قصه ظاهر میشود. جایی که با شوقی پدرانه و معصومانه، در کنار ساحل بندر، در انتظار رسیدن میثم است و تمام خشم و قدرتطلبی و انتقامجوییاش را در لباسهای رسمی سادهاش جا گذاشته.
کت و شلوار، یونیفرم رسمی تجارتمردان سریال است، اما همچون لباس رزمی است بر تن سربازان یک جنگ. جنگی باستانی که به مدد ساحرهها و شیاطین به سرمنزل مقصود خواهد رسید. پیراهن شنل گونه و دارماتیک سمیرا در میهمانی شمال و صحنهی قتل حاج عمو، او را به ساحرهی برحق این روایت تبدیل کرده. ساحرهای که با ظاهری آرام، از رنگی به رنگ دیگر گریز میزند و همه را خام خود میکند. بارانیهای سمیرا، که بر اندام کشیدهی رعنا آزادیور بلندتر از حالت عادی به نظر میرسند، و در سه رنگ مشکی، آبی و سبز چیده شدهاند، همچون شنلی برای پوشاندن ظاهر اصلی این ساحره به کار رفتهاند. اما زره جنگی این ساحره در تقابلش با مالک، وقتی قصد دارد اموال را به نام میثم کند به چشم میخورد. بلوز سفید رنگ با جلیقهای سبز که مشخصا همچون یک زره جنگی و خفتان طراحی شده است، سمیرای در مقابل مالک را یک جنگندهی بیعیار نشان میدهد. بارانی کلاهدار منصوره نیز، که در ابتدا برای دلبری کردن از مالک خریداری شد، در تقابل با مالک به یونیفرم جنگی و نهایتا لباس انتقام از او بدل شد.
در مقابل این همه، وقتی همهی شخصیتی لباسی برای هنگامهی جنگ دارند، ناصر، این تافتهی جدا بافتهی آقازاده، پیلهی محافظی دارد که تا اواسط قصه خود را در آن پیچیده. دورپیچ پشمی ناصر، همچون پر قویی است که او را از مواجهه مصون داشته و حق ضعیف بودن را به او میدهد. ناصر پناه گرفته در دورپیچ، تنها طاقت لحن لطیف منصوره را دارد، نیازمند تمام توجه و عشق مائده است و زیر نوازشهای مادرانهی سودابه آرام گرفته. اما وقتی با مرگ سودابه، با واقعیت خشونت مواجه میشود، این پیلهی محافظ را دور انداخته و برای جنگ نهایی حاضر میشود[4].
یکی از پرکاربردترین آیتمهای به کار رفته در کمد لباسهای این سریال، هودیها هستند. هودیهایی که بر تن زنان اغواگرانه، بر تن مردان یادآور بعد آسیب پذیر و بر تن نوجوانان مد روز و ترندی هستند و گاها برای مائدهی نوجوان، نقش حجاب را نیز ایفا میکند. لباسهای چند لایهی شخصیتها، علاوه بر اینکه تکمیل کنندهی سرمای هوا و روایتند، پیچیدگی و چندلایه بودن شخصیتها را نیز یادآوری میکنند. طراح لباس سریال، آرتا ماهان، سعی کرده تا جای ممکن، لباسهای فلش بکها را نیز باورپذیر طراحی کند و همچون تمام سریال، به واقعگرایی داستان کمک کند. هرچند که به نظر میرسد جزئی نگری در طراحی کمد لباسها میتوانست بیشتر باشد، اما طراحی لباس به اندازهی زیادی توانسته نقش مکمل خود را خوبی ایفا کند و بر روی ریتم کلی سریال هموار شود. ویژگیای که منجر شده این عنصر، بر محبوبیت این سریال نیز دامن بزند.
اولیه: سریال زخم کاری
ثانویه: طراحی لباس سریال، بررسی لباس، تحلیل لباس، مالک، سمیرا، میثم، طراحی لباس، سريال، روایت
فرعی: رعنا آزادی ور، محمدحسین مهدویان، محمود حسینی راد، بیست زخم کاری، آرتا ماهان، جواد عزتی، مهلقا باقری، سیاوش طهمورث.
[1] https://mag.sarak-co.com/frog-series/
[2] https://mag.sarak-co.com/custom-design-for-d-story-telling/
[3] https://mag.sarak-co.com/how-to-match-patterns-in-clothes/
[4] https://mag.sarak-co.com/queens-gambit/
منتشر شده در نشریه کمد سارک