تحلیل ساختاری مستند کل فاطمه به کارگردانی مهدی زمانپور کیاسری.
"کل فاطمه" ، لباسها را که از روی بند جمع میکند، انگار پرده را کنار میزند و دعوت میکند به دیدن. هیزمها را دسته میکند، شیر گاو را میدوشد، کره میگیرد، نشا میکارد اما در سکوت دنیایش، هیاهویی شعله میکشد که آرام نمیگیرد. کل فاطمه تنها 45 سال دارد، اما به اندازه چندین تن زندگی کرده است.
کل فاطمه، نه قهرمانی شگفت انگیز است و نه اسطوره. او شمایل برجا و محکمی است از ایستادگی و مادر بودن. او که در جریان زندگی روزمره و پرکارش جاری شده است، رنجی را حمل میکند که رد سنگینیاش تنها در ردپای او بر عمق برفها پیداست. کل فاطمه، زنی چهل و پنج ساله و کرو لال که با وجود مشغلههای زیاد روزمره زندگی روستاییاش دو پسر نوجوانش را که یکی سرکش و دیگری آرام است را بزرگ میکند، و تحت سیطره سنت و جبر زمانه و جامعهی مردسالار شاهد رنجهای زندگی دخترش است که در کودکی به اجبار پدرش شوهر کرده و حالا به عنوان مادری جوان و مطلقه، و به دستور برادر بزرگتر، حسین، جایی در خانه ندارد و در به در دنبال فرزندش میگردد که در کودکی برای خرید مواد فروخته شده. کل فاطمه شاهد رنج کشیدنهاست و زبان گلایه و شکایت ندارد.
مهدی زمانپور کیاسری، این بار نیز به سراغ سوژهای رفته، که در عین سادگی، به دراماتیکترین شکل ممکن روایت میشود. او با نگاهی انسانشناسانه و روایتی بیطرف، و با کمک قاببندیهایی ناب و بیبدیل، مخاطب را غرق در جهان پر جنب و جوش زندگی کلفاطمه میکند. جهانی که حتی در قاب تصویر نیز پر از عطر است. زمانپور فارغالتحصیل کارشناسی ارشد تولید سیما گرایش کارگردانی از دانشکده صداوسیما، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان ایرانی که فیلمهای مستند بسیار زیادی تولید کردهاست، پیش از این نیز برای نگاه انسانشناسانه و جامعهشناسانهی آثارش مورد تحسین قرار گرفته است. وی جوایز متعدد بینالمللی و داخلی را در کارنامه خود دارد و تاکنون بیش از ۳۰ تندیس همچون جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از جشنواره سینما حقیقت و جشنوارههای داخلی دیگر و نیز جایزه بهترین فیلم میان مدت جشنوارهی مستند ویزیون دوریل سوئیس۲۰۱۴ را در یافت کرده و جوایزی دیگر از جشنوارهای بینالمللی کشورهایی همچون اسپانیا، ایتالیا، روسیه، قطر، مصر و دیگر کشورها بدست آورده است. او با فیلم نیمه بلند "مشتی اسماعیل"، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی مستند جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۱ را از آن خود کرد. از آثار شاخص او باید به مستندهای تحسین شدهی ترا من چشم در راهم (پایاننامهی او که در توصیف زندگی نیما یوشیج تولید شد)، پاپلی، راه دل و آسک اشاره کرد.
کل فاطمه، مستند اخیر زمانپور کیاسری، که در جشنواره سینما حقیقت 1399 به نمایش درآمد، سعی دارد تا از زاویهای نزدیک زندگی مادری را تصویر کند که در عین رنجهای فراوان، حتی لحظهای دست از تلاش نمیکشد. معنایی که برای مخاطب امروز جامعه شهری، که پر از ملال و رنجهای گذرا و در عین حال طاقتفرساست، بازنمایی نوع دیگر زندگی است که منجر به بازنگری زاویه نگاه مخاطب میشود.
فیلم به غیر از صحنهی پایانی، هیچ موسیقی و صداگذاری اضافهای ندارد، و از آنجایی که کل فاطمه خود، در به کارگیری کلمات و واژگان ناتوان است، نریشن به عنوان عنصر روایتگر اصلی به کار نرفته، و هر آنچه لازم به ذکر است تنها در جملاتی گذرا و در خلل کنشهای روایت به مخاطب منتقل میشود. کم بودن دیالوگها باعث شده که صداگذاری اثر، که توسط آرش قاسمی صورت گرفته، و صدای شاهد محیط و آمبیانس هر چه بیشتر به گوش برسد و مخاطب را غرق در فضای خود کند.
فیلم نکات مثبت فراوانی دارد. علاوه بر قاببندیهای چشمنوازی که تصاویری بیمثال را بر ذهن ثبت میکنند، تمرکز بر خط داستانی اصلی و پرت نشدن به حواشی منجر به این میشود که مخاطب، همچون فیلمساز که به نظر زمان زیادی را برای درک و شناخت کل فاطمه و خانوادهاش سپری کرده، تک تک جزئیات را بپذیرد و با رنج او همذات پنداری کند. در واقع گویی روایتگر اصلی، چشمان کل فاطمه هستند که جزئیات را به زیبایی ثبت میکنند. فیلم پنجاه و پنج دقیقه است، ولی با وجود نماهای متعدد از مناظر طبیعی که ریسک بالایی در کند کردن ریتم کلی فیلم دارند، ریتم درستی دارد و با تدوینی هوشمندانه، همانقدر که باید از هر نما و کنش، اطلاعات لازم را در اختیار مخاطب قرار میدهد. طولانیترین صحنه، وقتی است که کل فاطمه، بر بالای تپه هیزم میشکند، آنها را بر سر میگذارد و مسیر طولانی کوه را پایین میآید؛ اما درست در قسمتی از روایت جایگذاری شده، که ما دیگر کل فاطمه را شناختهایم و این همراهی با او در سکوت پایین آمدن از شیب کوه را لازم داریم.
اما شاید نکتهای وجود دارد، که میتوانست در تاثیرگذاری بیشتر فیلم کمک کند، و آن میزان توجه به روایت کاراکتر زهره و حسین و تنشهای میان آن دو است. با توجه به شرایط این خواهر و برادر، حضور فیزیکی کمرنگشان قابل درک است؛ اما از آنجایی که وجهه مهمی از داستان را شکل میدهند، میزان پرداخت به آنها رضایتبخش نیست و به نظر میرسد، پرداخت به حسن و مهدی جبرانی برای عدم حضور زهره و حسین باشد. البته که قدرت صحنهی پایانی به قدری است که این عدم پرداخت را از یاد ببرد، لحظهای که سایهی مادر با عشق سایهی گیسوان زهره را شانه میزند.
کارگردان، نوعی از روایت را گزیده که در آن مخاطب همچون یکی از اعضای خانه کل فاطمه است و بی هیچ توضیح و نکتهی اضافه و زنندهای، او را همراهی میکند.
تمامیت فیلم به قدری کامل است که توجه را بر وجوه مثبت و غیرقابل انکار آن متمرکز میکند. روایتی که با وجود قاببندیهایی زیبا و آرامش بخش، رنجی تلخ و سنگین را بر مخاطب بر جای میگذارد.
مطلب منتشر شده در نشریه سینمایی فیلشات ، جشنوارهی سینماحقیقت.