تیلور سوییفت، برخلاف اکثر خوانندههای زنی که من میشناسم تونسته بیشتر از ده سال در صدر اخبار باشه و آلبومهای پر فروشی تولید کنه که نه تنها باب میل طرفدارانش بودن، بلکه منتقدها رو هم راضی کردن. و من فکر میکنم دلیل این موفقیت بیشتر از صرفا شانس یا حتی موزیک خوب باشه. مطمئنم که این مسئله برمیگرده به بیزینس و مارکتینگ.
بعد از دو آلبوم اخیر تیلور سوییفت یعنی Folklore و Evermore، و ضبط و انتشار مجدد آلبوم 8 سال پیشش یعنی Red، روژانی که در نوجوونی طرفدار تیلور سوییفت بود دوباره علاقش رو به این خواننده کشف کرد و این بار سعی کرد از دید یک تولیدکنندهی محتوا به متن شعراش، و از دید یک دانشجوی مدیریت بازرگانی به موفقیتش نگاه کنه. امروز میخوام به عنوان دانشجوی مدیریت در مورد درسهای بیزینسی که ازش گرفتم حرف بزنم. اگه دیدم از این مقاله استقبال شد حتما به زودی به شعراش و درسهایی که ما تولیدکنندههای محتوا میتونیم از اونها بگیریم میپردازم.
به نظر من کمتر کسی در دنیای موسیقی هست که قبل از انتشار آلبومش بتونه طرفداراش رو تا این حد مشتاق و هیجانزده کنه. درسته، همهی خوانندهها قبل از انتشار آلبوم قطعههایی از اون رو به عنوان Single منتشر میکنن تا به هوادارها یک ایده کلی در مورد آلبوم جدیدشون بدن. اما کسی مثل سوییفت طرفدارهای خودش رو با تک تک جزئیات آلبوم درگیر نمیکنه. بذارید برای شماهایی که شاید مثل من طرفدار تیلور سوفییت نباشید چند تا مثال بزنم.
1. تیلور موقعی که در شرف انتشار هفتین آلبوم خودش به اسم Lover بود تصمیم گرفت اسم این آلبوم رو مخفی نگه داره و با اون یک بازی راه بندازه! چجوری؟ در موزیک ویدیوی !ME که یکی از قطعات سینگل این آلبوم بود اسم اون رو پنهان کرد و به طرفدارانش گفت باید برای پیدا کردن اسم این آلبوم با دقت این موزیک ویدیو رو تماشا کنند. نتیجه چی شد؟ بالا رفتن تعداد بازدید این موزیک ویدیو و اشتیاق زیاد برای انتشار آلبومی که حتی هنوز اسمش هم معلوم نشده بود!
2. در سال 2021 تیلور سوییفت برای اینکه بتونه مالکیت آلبومهای قدیمیش رو از استودیو سابقش به خودش منتقل کنه، مجبور به ضبط و انتشار مجدد اونها شد. احتمالا شما هم فکر کنید، به دلیل تکراری بودن محتوای این آلبومها فروش و استقبال اونها خیلی زیاد نبود؛ اما کاملا در اشتباهید! اون نه تنها ترکهای جدیدی به این آلبومها اضافه کرد بلکه با اسم این ترکها گیمیفیکشنی رو شروع کرد که در نهایت منجر به موفقیتشون شد. برای مثال قبل از انتشار مجدد آلبوم Red، در ویدیویی اعلام کرد تعدادی آهنگ جدید در این آلبوم وجود داره که طرفدارها باید اسم اونها رو از بین حروف به هم ریختهی داخل ویدیو کشف کنند. با این حرکت سوییفت، انتشار مجدد آلبومی که چند سال پیش منتشر شده بود، در شبکههای مجازی دوباره سر زبونها افتاد.
توجه به مخاطب و ارتباط گرفتن با اون از بایدهای یک بیزینس موفقه. شما تا زمانی که بدون توجه به حرف و نظر مخاطب، فقط خدمات و محصولات خودتون رو تبلیغ کنید، هیچ نتیجه رضایتبخشی دریافت نمیکنید.
تیلور سوییفت کسیه که نه تنها این اصل بیزینسی رو خیلی خوب فهمیده، بلکه از شروع کار خودش به عنوان یک خواننده سبک کانتری تا الان به عنوان یک سوپر استار جهانی، اون رو رعایت کرده.
حقیقت تلخ دنیای موسیقی آمریکا به خصوص برای خانمها اینه که شما باید همیشه خودتون رو از نو بسازید. اینکه یک خواننده با استعدادی باشی که ملودیهای گوشنواز و شعرهای دلنشین تولید میکنه کافی نیست. تیلور سوییفت این رو خوب فهمیده و به همین دلیل با هر آلبوم جدید برند خودش رو از نو میسازه!
این چیزیه که ما در دنیای بیزینس اون رو به عنوان ریبرندینگ میشناسیم. تیلور خوب میدونه که تغییر برند، چیزی بیشتر از تغییر لوگو یا برای یک خواننده بیشتر از تغییر شکل و ظاهره! تیلور سوییفت با هر آلبوم تجربه جدیدی رو به هوادارانش ارائه میده. اون نه تنها سبک خودش بلکه هویتش رو هم با هر آلبوم تغییر میده. برای مثال با انتشار آلبوم Reputation، هویت خودش رو از دختری که سابقا باب میل همه رفتار میکرد، لباسهای رنگی رنگی میپوشید و به کسایی که بهش ضربه زده بودن جواب نمیداد پاک کرد و یک تیلور جدید رو به دنیا معرفی کرد. تیلوری که تحمل زور شنیدن رو نداره، از جنگ نمیترسه و قرار نیست لزوما باب میل همه رفتار کنه.
البته تیلور سوییفت نشون داده که نسبت به دو تا از مهمترین اصول ریبرندینگ کاملا آگاهی داره. اون میدونه که باز تولید برند خودش زمانی که برند فعلی جوابگوی درخواست هوادارانشه بیمعنیه. برای مثال تیلور سوییفتی که از سال 2006 به عنوان خواننده سبک کانتری فعالیت میکرد، تا سال 2014 و تا موقعی که لزوم و درخواستی برای اینکار نمیدید سبک خودش رو به پاپ تغییر نداد.
مسئله مهم دیگه در ریبرندینگ، حفظ اصل اون برنده. درسته که با هر آلبوم جدید طرفداران اون میدونن که قراره با محصول جدیدی از سوییفت روبهرو بشن، اما در عین حال به این امر اطمینان دارن که امضای تیلور سوییفت یعنی داستانسرایی، قطعههایی باکیفیت و صادق بودن در شعرهاش هم همراه این برند جدید خواهد بود.
برندها چه دوست داشته باشن و چه از این مسئله خوششون نیاد، کارشون فقط تولید و فروش محصول نیست. اونها به واسطه اعتباری که بین مردم به دست میارن باید اتفاقات بیشتری رو رقم بزنند. برندی که در بستر یک جامعه و با حمایت مردم اون شکل گرفته باید بعد از مدتی این حمایت رو به اشکال مختلف پاسخگو باشه. یکی از این روشها انجام دادن مسئولیت اجتماعیه.
تیلور سوییفت به عنوان یک برند این مسئله رو فراموش نکرده. از حرف زدن در مورد تجاوز جنسی، تا مسائل سیاسی و حق و حقوق زنان، همیشه مسئولیت اجتماعی خودش رو به عنوان کسی که پلتفرم بزرگی در اختیار داره و میتونه تاثیرگذار باشه به بهترین و صادقانهترین حالت ممکن انجام داده.
موفقیت در دنیای موسیقی به خصوص در سال 2022 که شبکههای مجازی مثل TikTok میتونن باعث شناختهشدن یک خواننده بشن، وابسته به اصول بیزینسه. فکر میکنم تیلور سوییفت کسیه که تونسته با بازاریابی خلاقانه، برندینگ اصولی و توجه به مخاطبانش فرمول این موفقیت رو کشف کنه. و من به عنوان یک هوادار نه تنها میتونم ساعتها در داستانسرایی بینظیری که در تک تک آهنگهاش وجود داره غرق بشم، بلکه میتونم ازش درسهایی بیزینسی برای موفقیت در زندگی شغلی و حرفهای خودم بگیرم.
شما هنرمند دیگهای رو میشناسید که از اصول بیزینس به نفع خودش استفاده کرده باشه؟