رضا راد
رضا راد
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

داستان آهنگ "نخلا" از مهراد هیدن (دیدگاه متفاوت تر)


یه دختر و پسر تو جزیره ای زیبا زندگی میکردن. از بچگی باهم بزرگ شده بودن و عاشق هم بودن. دختره روحیه ماجراجویی داشته و عاشق این بوده که بیرون جزیره رو ببینه، اما خانوادش اجازه خروج از اون جزیره رو نمیدن.

تو یه روز شلوغ تو جزیره یه توریست به طور اتفاقی دختره رو میبینه و ظاهر زیبای دختر و لباس محلیش پسره رو جذب میکنه و ازش میخواد که جزیره رو بهش نشون بده.

بعد از یه پیاده روی طولانی توریسته خسته میشه و یجا میشینن به استراحت و شروع میکنه به درد و دل با دختره. دختره از توریسته میخواد که از دنیای بیرون جزیره براش تعریف کنه و بهش بگه که بیرون جزیره چه شکلیه. پسر با کلی ذوق تمام جاهایی که رفته رو برای دختر تعریف میکنه و دختر تمام مدت با دقت به حرفای پسره گوش میده و پیش خودش تصویر سازی میکنه که دنیای بیرون از جزیره چقدر قشنگه که یهو پسر توریست به دختر پیشنهاد میده اگه دوست داری بیا باهم دنیا رو بگردیم. بهش میگه من همیشه دنبال کسی بودم که مثل من دنبال ماجراجویی داشته باشه و بخواد کل دنیا رو سفر کنه. دختره به پسر توریست گفت که من نمیتونم از جزیره خارج بشم چون خانوادم اجازه نمیده. پسر توریست بهش گفت نیازی نیست بهشون بگی فقط با من بیا، اونا حتما درک میکنند.

برای دختر، جزیره حکم یه زندان بزرگ رو داشت و همیشه دوست داشت از اون جا بره بخاطر همین پیشنهاد پسر توریست رو قبول میکنه. یه شب پسر توریست به دختره میگه من امشب دارم از این جزیره میرم و خیلی خوشحالم که تو هم با من میای

دختر میره با پسری که از بچگی باهاش دوست بوده خداحافظی کنه فقط بخاطر این که دوست داشته یه نفر بدونه که قراره کجا بره...

وقتی بهش میگه پسر خیلی شوکه میشه و به دختر میگه چرا داری میری؟ دختره به پسر میگه من میخوام بیرون از اینجا رو ببینم دیگه نمیتونم تحمل کنم این جزیره رو برام مثل یه زندان شده و الان بهترین فرصته و من آدم مناسبش رو پیدا کردم.

پسر بخاطر علاقه زیادی که به دختر داشته نمیره به کسی بگه. فقط دوست داشته که دختره خوشحال باشه و خوشبخت بشه بخاطر همین فقط به دختره میگه یه درخواست ازت دارم، امشب بیا همو ببینیم. دختره میپرسه کجا؟ پسره میگه بیا امشب زیر بزرگ ترین درخت نخل داخل ساحل اونجا منتطرتم.

شب میشه و دختر میره که پسر رو ببینه. پسر رو در حال درست کردن آتیش میبینه و کنارش میشینه. پسر ازش میخواد که با هم برقصن و در همین حین دختر ازش میپرسه چرا گفتی بیام اینجا؟ پسره به دختر میگه من هیچ وقت فکر نمیکردم از این جزیره بری. فکر میکردم همیشه پیشم میمونی. تو بین همه تکراری بودن جزیره برای من تازه بودی. دختره چشماش پر از اشک میشه. پسره به دختره میگه چرا الان بهم میگی اینا رو؟ پسره به دختره میگه من فکر میکردم همیشه وقت دارم.

دختره با توریسته میره و اون شب پسر خودکشی میکنه.



پارت اضافه (تصورات زیبا + افسانه ای)

چند مدت بعد از رفتن دختر با توریست، توریست داستان، دخترک رو ترک میکنه و رهاش میکنه. دخترک به جزیره برمیگرده و بهش جنازه پسر رو نشون میدن و تعریف میکنن که بعد از رفتنش پسر خودکشی کرده.

دختر که تازه متوجه کاری که کرده میشه، شروع میکنه به گریه کردن برای کسی که عاشقش بوده و اون ترکش کرده و حتی پسر هیچ و مخالفتی باهاش نکرده.

گریه های دخترک روی بدن بی روح پسر جاری میشه و به معجزه عشق دوباره پسر جون میگیره

و تو چشات معجزه میکرد بی اونکه متوجهش باشی ...


نگاه کوتاه تر به داستان نخلا

https://player.arvancloud.ir/index.html?config=https://wpfast.arvanvod.ir/aj9N2XAOwr/GM31xl1PxQ/origin_config.json"> https://player.arvancloud.ir/index.html?config=https://wpfast.arvanvod.ir/aj9N2XAOwr/GM31xl1PxQ/origin_config.json

متن آهنگ نخلا

زیر نخلا

رقصیدیم توو جزیره اما دیگه فردا

نیستی منو تنها میذاری، پیش سنگا

میبینمت اونور دریا، رفتی چرا اونور دریا

توو چشات معجزه میکرد، حالا شدی موجب این درد

مشکلاتو جرأت دارم مثل تو نه پشتت نمیگم

مهم نیست که رد بدی یا نه، بگی مث بچگیامم

ازت دیگه خسته شدم، قرارمون رفت تا قیامت

زیر نخلا

رقصیدیم توو جزیره اما دیگه فردا

نیستی منو تنها میذاری، پیش سنگا

میبینمت اونور دریا، میبینمت اونور دریا

[ورس یک – سیجل]

با همه سگ ولیات موندم من دلی پات

حتی رو سنگ زیاد، قبل اینکه نخ شه سیگار

بدون بحث زیاد، گرفتمت که بیای

چقدر بچه ای *، یه دنده ی سایک (Psych)

آخرم * شد با اون سق سیات

همه درختای این جزیره خشکید

دیگه غروب کردیم مث مسیر خورشید

این خونه دیگه زندونه اسیر گنجیشک

میخوام نخلا رو چیکار، تنها اخبارو نیگا

میکتم برا اشکامم سطلا رو بیار

بودیم عاشقِ بد معاشرِ هم

تا بهمون صاعقه زد

خدایی توو رابطه بودیم ماها صاحب سبک

دیگه قایقا سوخته دلا زا به راه مونده

با این دو میل فالوئر نمیشه کامنتا خونده

کو روز خوب دیگه شدیم رابینسون

لغزیدیم رفت تمومیم پارکینسون

[کورس – مهراد هیدن]

زیر نخلا

رقصیدیم توو جزیره اما دیگه فردا

نیستی منو تنها میذاری، پیش سنگا

میبینمت اونور دریا، رفتی چرا اونور دریا

[ورس دو – سپهر خلسه]

تو هم شدی مث اونا، قلبتو دادی توو راه

زنگ میزنی توو تنهایی وقتی که رفتن مهمونا

منم شدم مث خلا، گم شدم لای گلا

هر کی میبینتم بد نگاه میکنه و میگه پسر داشتی گناه

شدی مث اونا، دلو دادی توو راه

بهم زنگ بزن وقتی کهر رفتن مهمونا

تنهایی فقط خودتی و خدا

وقتی پاک شدن خطا همه خالی شدن بطرا

آخرین دیدارمون یادته؟ من یادمه

گریه کردم التماست کردم من یه عالمه

یادمه که نگات بودش توو اون لحظه سرد

ولی همون ساخت منو پَ نکنه دستت درد

قصد برگشتنم نداریم، هیچ کدوم

یه پایان قشنگ و خوب باید گذاشت بی شروع

لحظه های پیشِ رو، بی تو زیر نخلا

فکر اینکه یکی دیگه پاشه تووی تخت بام

خب سخته، نمیفهمن مث تو خوب منو

ندارمم دیگه حس دور و برو

الآن دنیای من جزیرست و

دورم برم اقیانوس هست بدترین ترس و

[کورس – مهراد هیدن]

زیر نخلا

رقصیدیم توو جزیره اما دیگه فردا

نیستی منو تنها میذاری، پیش سنگا

میبینمت اونور دریا، رفتی چرا اونور دریا



رونوشت ویرایش شده از مهزیار ربیعی

دختر و پسرمهراد هیدنجزیره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید