جامعه امروز ما آکنده از اضطراب و التهاب است. تعامل انسانها با یکدیگر از بسیاری ریلهای انسانی خارج شده و به مجموعه ای از تضادها، دروغگویی، درشتگویی و نفرت پراکنی تبدیل شده است.
همه درحال تقابل با یکدیگر هستند و کلیدواژه های رایج در ادبیات عمومی و رسانه ای، یا تلخ و گزنده است، یا تمسخرآمیز و رنج آور. سازندگان طنز درواقع به تمسخر یک سوژه میپردازند و مردم میخندند! پادکسترهای معروف میگردند و از گزارشهای مبتنی بر قتل و جنایت و تجاوز، پادکست تهیه میکنند!
امروزه کسی برنده است که بلندتر داد بزند و بتواند همسایه را ساکت کند! از سطوح خانوادگی و فردی گرفته تا ورزش و رقابتهایی که روزی روزگاری، سالمتر بود.
این اعوجاجهای اجتماعی چیزی نیست که به راحتی از کنار آن بگذریم. حتی کسانی که به این التهابات دامن میزنند و به فراخور روحیات و تعلقات خود، چنین فضایی ایجاد میکنند از آثار زیانبار آن ایمن نیستند.
این سطح از نفرت، دغلکاری، تقلب و ستیزه جویی به خانه های ما نیز سرایت خواهد کرد و پای همه از جمله ستیزه جویان را خواهد گرفت.
شاید به جرات بتوان گفت بیشترین سطح تشدید ادیبات ستیزه جو نزد افرادی صورت میپذیرد که نوعا خود را دگراندیش معرفی میکنند. آنها در ظاهر آرام هستند اما بطن کلام آنها، سرشار ازحمله و هجمه است. فلسفه آنها ایجاد انزجار عمومی از اندیشه هایی است که آن را نمیپسندند و این مهم در یک ژست بسیار موجه خود را جا کرده است به نحوی که ما متوجه آن نیستیم.
بازخورد کار آنها در جامعه، سراسر خشونت بار خواهد بود. چراکه بلدند درشتگویی را در لفافه ای زیبا بگویند. چه لفافه باشد چه نباشد، اثر درشتگویی، التهاب و تشویش و اضطراب است. این لفافه مثل یک کپسول عمل میکند که محتویات داخل آن مشخص نیست.
اگر متوجه مسئولیت تاریخی و اجتماعی خود نباشیم، به زودی فرهنگ و عنان کشور در دست جریانهای تندوریی مثل اخوان المسلمون یا جریانهای تندروی جنوب شرق کشور خواهد افتاد. آن وقت دیگر نه راه پس داریم، نه راه پیش.
اگر متوجه مسئولیت تاریخی و اجتماعی خود نباشیم، این سلسله ناهنجاری ها، اوضاع اقتصادی و اجتماعی ما را بدتر خواهد کرد و امنیت شهر و جامعه را به مخاطرات جدی خواهد انداخت و آماز بزهکاری و سرقت و نزاع و خشونت، بالا خواهد رفت.
باید کاری کنیم و این کار از خودمان و پیرامون خودمان شروع میشود.
هیچ سخت نیست که تلاش کنیم تنشهای خانوادگی کاهش یابد.
هیچ سخت نیست که تلاش کنیم اوضاع محله زندگی، ساختمان و روابط همسایه ها، کمی و فقط کمی بهبود یابد.
هیچ سخت نیست که روی «کنترل خود و کنترل خشم» کار کنیم.
هیچ سخن نیست که هنگام رانندگی، انسانهای منصفتر و آرامتری باشیم.
هیچ سخت نیست که حرف زشت دیگران را تکرار نکنیم.
هیچ سخت نیست مفاهیمی چون نجابت، وجدان، اخلاق، مهربانی و صداقت را به جامعه بازگردانیم و به کودکانمان نیز بیاموزیم.
هیچ سخت نیست که فرزندانمان را با ادبیات تعامل آشنا کنیم و نه ستیزه جویی.
هیچ سخت نیست که هر کانال تلویزیونی که دارد خشم و تمسخر را ترویج و دیگران را هو میکند، عوض کنیم.
هیچ سخت نیست که توکلمان را به خدا بیشتر کنیم و منتظر روزهای خوب از جانب او باشیم.
هیچ سخت نیست که امید و امیدواری را میان خود و دیگران ترویج دهیم.
هیچ سخت نیست...
گرچه پیشقراولان توسعه نجابت در جامعه، فرهنگیان و معلمان و نویسندگان و صاحبان تریبونها مخصوصا مداحان و سخنرانان اصیل هستند، اما نباید منتظر آنها بود. وقتی مخاطب خود دست به کار شود، آنها نیز دست به کار خواهند شد.
پیشقراول تحول اجتماعی به سمت و سوی درستکاری، خودمان هستیم. باید از خویش شروع کنیم...