یا حذفش می کنی یا حذفت می کنم....
سریال یاغی (Rebel) سریالی اجتماعی، جنایی، درام، خانوادگی و معمایی به کارگردانی محمد کارت و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی در شبکه نمایش خانگی ایران محصول سال ۱۴۰۰ است. فیلمنامه این سریال را نیز محمد کارت، پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری براساس رمان «سالتو» اثر مهدی افروزمنش محصول نشر چشمه به رشته تحریر درآوردهاند.
“یاغی” روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند. یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.
یاغی روایت زندگی یک کشتی گیر (با بازی علی شادمان) است که در محله جنوب شهر تهران زندگی میکند. دو نفر به نامهای بهمن (با بازی پارسا پیروزفر) و نادر (با بازی مهدی حسینی نیا) به سراغش میروند تا او را به سمت خلاف هدایت کنند. تجربه کاری و فعالیتهای محمد کارت نشان داده است که باید منتظر یک سریال متفاوت و درخشان باشیم.
در این سریال پارسا پیروزفر، علی شادمان، طناز طباطبایی، امیر جعفری، نیکی کریمی، فرهاد اصلانی، آبان عسکری، مهدی حسینی نیا، مه لقا باقری، عباس جمشیدی فر، جواد خواجوی، ناهید مسلمی، امیر رضا دلاوری، بهرام ابراهیمی، نادر شهسواری، سیدمحمد هادی دیباجی، الیکا ناصری، محمد صابری، توفیق حیدری، سامان مهکویه، افشین حسن لو، حسن همتی، شهاب کرلو، محمد مطهری پور، سعید شریف، عباس ایمانی، پگاه سعیدی، لادن ژاوه وند، هوشنگ قوانلو، مائده تقوایی، مهرداد خانی و نیلوفر شهفری به هنرمندی پرداختهاند.
قسمت هجدهم سریال یاغی تقابل دو نگاه بود؛ نگاهی که مبتنی بر انسانیت و منش پهلوانی است و نگاهی که انسان را فدای انسان میکند تا اهداف شر و خیانتبار عدهای عملی شود. جاوید در قسمت هجدهم سریال یاغی به همه آنچه که تا امروز به دنبالش بود رسید. قهرمانی جهان برای فرزند یکی از مناطق حاشیهای و فقیر تهران که حتی توی آسمون هم یک ستاره ندارد و امروز خوشبختترین آدم روی کره زمین است.
از زمانی که مادر ابرا در بیمارستان با کیف به صورت جاوید کوبید و ابروی او را شکافت تا زمانی که کشتیگیر روس به همان جای زخم ابرو چنگ انداخت و زخم را تازه کرد دنیا برای جاوید چرخشهای زیادی کرده است. از تباهی و تحقیر و زخمهایی که هر کدامش یادگار روزهای تباهی هستند تا غرور و سربلندی و خوشبختی که تلخی گذشته را به دست فراموشی میسپارد.
در سکانسهای مسابقه فینال کشتی تصاویری از بچه محلهای جاوید هم پخش شد که نشان دهنده پاشیده شدن بذر امید در میان جوانانی بود که به جز تباهی به چیز دیگری فکر نمیکنند و حالا جاوید و آینده درخشانش را پیش روی خود میبینند و امیدوارند باز هم بتوانند همچون جاوید در مسیر زندگی خود که سرشار از خلاف و بزهکاری است تغییر ایجاد کنند.
از لحاظ فنی و کارگردانی صحنههای کشتی در قسمت هجدهم سریال یاغی نزدیکترین صحنهها به تصاویر واقعی مسابقات کشتی است. محمد کارت با دقت و وسواس زیادی سعی کرده است این صحنهها به تصاویر واقعی نزدیک باشد و از همین رو است که میتوان یاغی را نقطه عطفی در سری فیلمهای ورزشی دانست. هر چند پیش از این در سینما هم فیلم تختی با اجرای صحنههای کشتی سعی کرد به این فضا نزدیک شود اما یاغی با توجه به درک شرایط روز مسابقات جهانی کشتی نزدیکترین تصویر به این ورزش را به نمایش گذاشت به طوری که حتی برخی از صحنههای مسابقه فینال یادآور مسابقه حسن یزدانی با حریف امریکایی خود بود.
فارغ از بحث قهرمانی در مسابقات جهانی به نظر میرسد رحمان و طلا برای رسیدن به معامله کوکائین راه زیادی را در پیش دارند و در این مسیر یکی از شخصیتهای مثبت سریال را قربانی کردند. امید مربی دلسوز کشتی در جریان درد و دل یکی از شاگردانش دچار گرفتاری شده و رحمان به طرز بی رحمانهای او را میکشد. نکته مهم و جالب اینجا است که جاوید و اعضای دیگر باشگاه بهمن نمیتوانند واقعیت را به فدراسیون کشتی بگویند و از این رو مسئولان فدراسیون گمان میکنند که امید پناهنده شده است.
حال جاوید در قسمت هجدهم سریال یاغی بعد از آنکه توانست زندگی و آینده خودش را با قهرمانی جهان به سمت خوشبختی ببرد یک چالش مهم و جدی پیش رویش دارد و آن هم مبارزه با بهمن و طلا است. هر چند که او در یک دوگانگی تلخ و عجیب گرفتار میباشد؛ از یک سو زندگی فعلیاش را مدیون بهمن است و از طرفی نمیتواند چشم روی جفای آنها ببندد.