بالاخره دلبرجان اومد؛ خانومِ با کمالات و جمالات و با میرزا محمود همکار شدن. از اونطرف میرزامحمود با مساواتِ تمام به سه همسرش سر زد و حالا میره که کانون بانوان تشکیل بشه. اما گویا یه رازی در یک دستکش پنهانه… مثلِ دستکشِ دِزدمونا…