جوان امروزی و جوان دیروزی ندارد، طوری تغییر کرده ایم که در اکثر رفتارها مشترکیم. مردیم ولی زیر ابرو می گیریم، زن هستیم و لباس مردانه می پوشیم و مردانه راه می رویم. در گذشته مردان مردی خود را داشتند و زن ها فرشته هایی بودند که بیا و ببین. اما امروز کافیست در یکی از خیابان های به قول خودمان باکلاس شهر را یکبار بالا و پایین کنیم، با صحنه هایی مواجه می شویم که در فیلم های هالیوودی فقط قابل رویت است.
قدیمی ترها به یاد دارند زمانی را که نامه رسان بهترین پیام رسان بازار بود و انتظار برای دیدن او، مانند انتظار وصل شدن اینترنت در منطقه ای بود که آنتن نداشت. نامه ات که می فرستادی دو تا تیک سبز نمی خورد تا اینکه از خانه همسایه صدایت می زدند که بیا تلفن داری. گاهی نامه ای می فرستادی و نامه دچار چنان شکستی (failure) می شد که بارسا در زمین لیورپول چنین شکستی نخورد.
خلاصه آن دوره با ارسال هر نامه شما مجبور نبودید به صفحه ای شیشه ای خیره شوید و پیام دلیوری را دریافت کنی تا آرام شوی، آن زمان امنیت حرفی برای گفتن نداشت و مانند امروز نبود که پیام را اصل گیرنده دریافت کند. چه کسانی که بر اثر خواندن نامه شان توسط کسی غیر از مخاطب اصلی آبرویشان مانند ریزش موی بیمارانی که شیمی درمانی می کنند می ریخت. نامه ات را که می فرستادی تا جواب نامه نمی آمد نمی توانستی مطمئن شوی که گند زده ای یا عملیات به موفقیت انجامیده است.
از اصل کلام دور نشویم؛ امروز اوضاع مردم جهان شبیه هم است. همه صبح ها خواب آلودند و با چشمانی محتاج ساعت ها خواب به محل کار، پارک، مدرسه و صف نان و تشریف فرما می شوند. کسانی که تا پاسی از شب را مشغول مدیریت و یا تایید و کامنت گذاری در اینستاگرام و تلگرام هستند. مدیرانی شایسته که ساعت کار برای آنها تعریف نشده و زندگی خود را وقف کار نموده اند و از آن ها جالب تر کسانی هستند که با شوق دکمه فلش کج جهت دار را می زنند تا پیامی فروارد شود بدون اطلاع از صحت و درستی آن.
نتیجه این تلاش شبانه روزی می شود تصویر بالا! افرادی که دهانشان به اندازه گیت های خروجی مترو باز است و اگر در مقابلشان قرار بگیری می توانی لوزالمعده شان را دید بیندازی و یا با اثنی عشر گرانقدرشان سلام و علیکی کنی این یعنی سبک زندگی مورد قبول غرب در حال پیاده سازی است. البته این سبک زندگی برای صادرات است. این تغییر سبک زندگی صرفا مخصوص ما نیست و اروپایی ها هم دچار آن شده اند. سبک زندگی آمریکایی که حربه ی چند ساله ایالات متحده برای استعمار کشورهاست به شدت در حال رشد است. غربی ها ابتدا این سبک زندگی را رواج می دهند بعد آن را به صورت قانون در می آورند، قوانینی که به آن می گوییم عرف و بی هیچ پایه علمی و عقلی آن را می پذیریم و هر کسی غیر آن عمل کند می شود اُمّل. نمونه آن آشپزخانه های با دیوار کوتاه یا open را زمانی مد کردند و بعد کم کم دیوار آن مانند دیوار برلین فرو ریخت و به آشپرخانه های بدون دیوار تبدیل شد. دیگر در مورد برهگی صحبت نمی کنم چون کار بیخ پیدا کرده است.
سبک زندگی صادراتی غرب برای همراه کردن است. قرار است با این واردات نامیمون مانند آنها فکر کنیم، مانند آنها عمل کنیم و در آخر به باد فنا رویم. وقتی وزیر فرهنگ فرانسه در خصوص نفوذ سبک زندگی آمریکایی به مردم تذکر می دهد باید دوگوله های مغز به حرکت بیفتند و به نشانه اعتراض پرچم آمریکا را آتش بکشند.
تا می گویی غرب برخوردهای جالبی می بینی. عده ای چون از بچگی مشکلات شب بیداری دارند وحشت زده می شوند و خودشان را خیس می کنند، نمونه این افراد کسانی هستند که در زمان حضور ناو آمریکایی لینکن مانند اسپند روی آتیش بالا و پایین می پریدند که نکند جنگ شود. عده ای دیگر هم که اشکال مختلفی از آن ها را در جامعه داریم از استاد دانشگاه گرفته تا نماینده و وزیر، سریع سوار موج جو سازی غربی ها می شوند و دهان را به ذکر "غرب،تنها مسیر برای زندگی بهتر" نجس می کنند.
می نویسم شاید در باور کسی ایجاد روشنایی کند که حبابی که از غرب در ذهن ما وجود دارد، ساخته و پرداخته رسانه ها و نفوذ افراد وابسته ی کشورهای استعمارگر است.
پیشنهاد مطالعه:
کتاب آمریکا بدون نقاب نوشته سید هاشم میرلوحی
کتاب تاریخ مستطاب آمریکا
برگرفته شده از : mohammadbarzin.ir