rzak69
rzak69
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

نقد فیلم مارموز

در روزهایی که سینمای ایران مملو از فیلم های کمدی «خنثی» و اساسا مبتذل شده است که هیچ ایده ای را دنبال نمی کنند جز «خنداندن مخاطب به هرقیمتی»، ساخت یک کمدی سیاسی که پر از طعنه های نیش دار به مقامات مملکت است، می تواند موهبتی بزرگ و ارزشمند باشد که قبل از تماشای فیلم هم آدم را امیدوار می کند که حداقل به چیزی فراتر از تماشای «لس آنجلس تهران» یا «وای آمپول» نشسته است و قرار است کنار زهرخند هایی که به حال و روز کشورش می زند، کمی هم آگاهی پیدا کند و شاید با حال خوش سینما را ترک کند.

[4.5/10 – IMDb] «مارموز- Sly» جدیدترین ساخته «کمال تبریزی» است که پس از مدت ها دوباره سراغ یک کمدی خط قرمزی و تند و تیز رفته است اما این بار نه با نویسندگی «پیمان قاسمخانی» بلکه فیلمنامه را «آیدین سیار سریع»، طنز نویس روزنامه ها و مجلات معتبر نوشته است. بارها و بارها سیارسریع در نوشته هایش ثابت کرده است که طنزپرداز نکته سنج و تیزبینی است که البته این را در شوخی های مارموز هم به نمایش گذاشته است اگرچه می توانست این شوخی ها در بستر بهتری از فیلمنامه قرار بگیرد.

نقد و بررسی فیلم ایرانی مارموز کمال تبریزی از سایت کد تولز

انتخابات مجلس و ماجرای «قدرت الله صمدی»

مارموز ماجرای «قدرت الله صمدی» با بازی «حامد بهداد» است که سودای نمایندگی مجلس در سر دارد و قصد دارد کاندید انتخابات مجلس شود و خود را نماینده حزب قرمز معرفی می کند. اما وقتی قرمز ها او را پس می زنند، به واسطه قهرمان بازی ساختگی که در می آورد، مانند حزب باد، به حزب رقیب یعنی آبی می پیوندد و با آن ها وارد انتخابات می شود.

کد تولز: همین یک نکته شما را یاد شخص خاصی نمی اندازد؟ به هر روی، با ورود قدرت الله صمدی به انتخابات، هر بار یک دردسر جدید برای حزب و خودش بوجود می آورد تا اینکه در نهایت کارش به زندان و خارج از کشور و… می افتد. همانطور که گفته شد، فیلمنامه را یک طنزنویس نوشته است و نه یک فیلمنامه نویس حرفه ای فلذا مشکل فیلم از همینجا آغاز می شود.


ایده و موقعیت های کمدی خوب و گم شدن قصه

مارموز ایده و موقعیت های کمدی خوب و قابل قبولی دارد اما دقیقا از همین جا ضربه می خورد. نویسنده و سازندگان اثر آن قدر دلباخته این موقعیت ها هستند که قصه و اهمیت پیشروی آن را در لا به لای موقعیت هایشان از دست داده و گم می کنند. به خصوص از نیمه دوم فیلم و فصل «خروج از کشور قدرت» که اساسا موقعیت های کمدی و طنز تلخ سیاسی فیلم هم ته کشیده است و نه قصه پیش می رود و نه آن بمباران شوخی های سیاسی نیمه اول فیلم ادامه دارد.

و اساسا موضوع فیلم به ورطه یک تم فرعی مهاجرت ایرانی ها به خارج می افتد و خیال می کند می تواند با کار کردن قدرت در رستوران های خارج و شوخی با سیبیل های او یا…، ریتم خنده هایی که در نیمه اول بنا گذاشته است را حفظ کند اما مطلقا چنین اتفاقی نمی افتد. اگرچه با پایان یافتن فصل مهاجرت قدرت الله به خارج و بازگشت قصه ریل اصلی خودش، فیلم جانی دوباره می گیرد و می تواند گلیم خود را در نهایت از آب بیرون بکشد.

پایه و اساس تمامی کشمکش های فیلم

علاوه بر این اما، پایه و اساس تمامی کشمکش های فیلم بر اساس «اتفاق» است. این مساله به خودی خود تا وقتی ایراد محسوب نمی شود، که گره های فیلم هم «اتفاقی» و دم دستی باز نشوند و فقط در مرحله گره افکنی نویسنده به این اتفاقات تکیه کند و مایه های داستانش را پی ریزی کند.

اتفاقی که در فیلم ایرانی مارموز می افتد، در مرحله اول قابل قبول است اما وقتی نویسنده برای باز کردن گره هایش هم دست به دامن اتفاقاتی می شود که اساسا هیچ جایگاهی تا آن لحظه از قصه نداشته اند و برای مثال تنها با گفتن یک جمله ما باید متوجه شویم که مثلا دو نفر با یکدیگر دوست بوده اند و حالا یکی شان به آن یکی خبر داده که سند وثیقه آزادی قدرت را چه کسی گذاشته است !


بهتر بود اگر یک فیلمنامه نویس حرفه ای در کنار «آیدین سیار سریع» حضور می داشت تا سر و سامان درستی به این قصه در هم ریخته پر اتفاقی که در خلق کاراکترش ناتوان است و از نیمه دوم هم برای تعریف قصه اش لکنت می گیرد، بدهد. شاید اینگونه موقعیت های خلق شده ای که اکثرا خلاقیت و کوبندگی لازم برای خنده گرفتن و اثرگذاری را دارند،

به هدر نمی رفتند و فیلم تبدیل به جهان موقعیت های صرف نمی شد و این خیال به مخاطب دست نمی داد که اساسا فیلمنامه ای به معنای حرفه ای آن وجود نداشته است و کارگردان و سازندگان برای یک سری موقعیت کمیک که دکمه ها و زینت کار هستند، یک کت دوختند که اساسا کار غیر ممکنی است که هم دکمه ها حیف شدند و هم پارچه به کار رفته برای این کت هدر رفته است که فکر نمیکنم ارزان هم تمام شده باشد.

وگرنه جز فیلمنامه که پایه و اساس این سبک از فیلمسازی است و ساخت کمدی سیاسی روی پاشنه فیلمنامه می چرخد، هیچ یک از دیگر بخش های فیلم ابدا بد نیستند ؛ از کارگردانی استاندارد کمال تبریزی گرفته تا بازی خوب بازیگران مِن جمله «حامد بهداد» که در نهایت مهارت توانسته افت و خیز های هرچند اندک کاراکتر «قدرت» را به تصویر بکشد.

با این همه، مارموز را باید دید

با این همه، مارموز را باید دید. ارجاعات متعددی به شخصیت های سیاسی حال و گذشته کشورمان دارد(مثل همان نمونه از قصه که گفته شد) که حاکی از تیزبینی خالقان اثر است که به خوبی از پس بازنمایی آن ها بدون عبور از خط قرمز ها بر آمده اند. ناگفته نماند که مارموز هرگز در حد و اندازه های «مارمولک» و… نیست

و نباید با پیش زمینه اینکه تبریزی زمانی کمدی های درخشانی می ساخته سراغ مارموز رفت اما برای همین مارموز هم در اکثر سکانس ها، مخاطب با تشویق و خنده ناشی از شناختن فلان شخصیت سیاسی فیلم را همراهی می کند که فکر می کنم این همان چیزی است که تبریزی و سیار سریع می خواستند به آن دست یابند.

امیدواریم تجربه های این چنینی در سینمای ما بیشتر شود البته با قصه هایی محکم تر.از اینکه با بررسی و نقد مارموز کمال تبریزی همراه سایت کد تولز بودید, سپاسگزاریم.



فیلم
https://www.pinterest.com/pin/586664288987885241/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید