باز هوس نوشتنم گرفت ولی نه از روی انگیزه بلکه از روی نا امیدی . همیشه با خودم فکر میکردم چرا جوانان این مملکت از همه چی گلایه دارن (البته خودم هم جزء قشر جوانم) از بی کاری از بی پولی از رشته تحصیلیشون و..... و چرا همیشه افسرده و ناامیدن چرا هیچی کاری نمیکنن چرا آستین هاشون رو بالا نمیزنن و حرکت نمیکنن . حالا که فکر میکنم میبینم اکثر ما جوان ها بی هدفیم ، نمیدونیم میخواییم چیکار کنیم اصلا برای چی داریم زندگی میکنیم ، میخواییم به کجا برسیم. خوب که دقت کردم دیدم اکثرا بی هدف دارن زندگی میکنن و خودشون رو با چیز های زود گذر سر گرم کردن ، و مهم تر از اون هیچ انگیزه ای برای حرکت کردن ندارن . یه بخشی تقصیر خودمون یه بخشیش هم تقصیر دولت ، وقتی وعده سر خرمن میده به جامعه و میگه شغل ایجاد میکنم و توقع جامعه رو میبره بالا به جای این که مردم رو به کار آفرینی و خود اشتغالی دعوت کنه و موتور اقتصاد رو به گردش در بیاره ، و این در حالی است که جوانان فکر میکنن دولت باید، تکرار میکنم باید برای اونا شغل ایجاد کنه و اونا رو استخدام کنه در حالی که تفکر غلطه خب البته انتظاری هم از دولت نباید داشت چرا ؟ چون اکثر سر دم داران اون اذم هایی حقوق بگیر هستن و با واژه کار آفرینی و خود اشتغال بیگانه هستن و اکوسیستم استارتاپ کشور انتظار داره که دولت از اون ها حمایت کنه این در حالی که اصلا با این واژه غریبه هستن . و حتی بلد نیستن حمایت کنن مثال که میشه زد کارخونه هپکو در اراک هست کار خونه قوی ماشین سازی که با زمانی با اروپایی ها رقابت میکرد . در زمان حال چرخ این کارخونه از کار کردن ایستاده. و کلی آدم بیکار شدن ، و شرایط بدتر از این حرف هاست که حتی بانک ها هم میتونن اوضاع کشور رو وخیم تر کنند مثالی که میشه زد کار خونه گیتی پسند در اصفهان این کارخونه که تو زمینه تولید لوله های upvc فعالیت میکرد گردش مالی اون اینقدر زیاد بود که بانک ها حرصشون گرفت که چرا این پول ها توی بانک های ما گردش داره ولی ما هیچ نفعی از اون نمیبریم در نتیجه به اون ها اَنگ اختلاس چسبوندن و تمام حساب های اون ها رو بلوکه کردن در نتیجه وقتی یک کارخونه حسابی نداشته باشه که بتونه مواد اولیه بخره یا پول فروش تولیدات خودش رو دریافت کنه ویا بدتر از اون نتونه حقوق کارمندها و کارگرهای خودش رو بده این کارخونه با خاک یکسان میشه . و این نتیجه خود خواهی چند مدیر بانکی که هیچکس نمیتونه به اون ها حتی بگه بالای چشمتون ابرووی هم وجود داره . (بعد یه سری میگن که چرا معترضین بانک ها رو اتش زدند ، من نمیگم که کارشون درست بوده ولی اون ها دارن با پول های ما پول در میارن و هر روز پول دار تر و قشری که وام گرفتند هر روز ضعیف تر) در این حین ریس جمهور تدبیر و امید که میگفتند دونرخی بودن بنزین باعث فساد میشه و به همین دلیل کارت های سوخت رو حذف کردن . صبح که بلند میشوند میبینند که بنزین گران شده و اظهار بی اطلاعی میکنند و قوه قاضییه هم میگوید چون قانون تصویب شده پس باید اجرا شود . پس اگر روزی ما از خواب بیدار شدیم و دیدیم که قانون همجنس بازی تصویب شده و چون قانون ، قانون است و باید اجرا شود ما هم باید به آن عمل کنیم و هم احترام بگذاریم چون بالاخره قانون قانون است دیگر!!!!!!. چندی پیش هم که چنان شوکی به همه با گرانی دلار دادند که ما تعجب کردیم ، آخه مگه رییس جمهور دولت تدبیر وامید نگفت که به گذشته بر نمیگردیم و مگر نگفت اگر فلانی روی کار بیاید دلار میشود 8000 تومان پس حال که شد 13000 تومان ، ذلار که گران شد همه چیز مخصوصا برای ما قشر استارتاپی که با تکنولوژی و وب سر کار داریم گران شد از سرور و هاست و دامنه تا سخت افزار و ..... دیگر میترسیدیم با سیستم ها و گوشی های خود کار کنیم که مبادا خراب بشوند که خدایی نکرده بخواهیم تعمیرشان کنیم که قیمت تعمیرشان سر به فلک میکشید. حال هم گرانی بنزین و دوباره موج گرانی ها ، دیگر آخر مگر برای جوان ان هم جوانی که انگیزه کار آفرینی دارد اشتیاقی میماند که بخواهد رو به جلو حرکت کند ما که عادت کرده ایم و همچنان با انگیزه و اشتیاق روبه جلو حرکت میکنیم تا شاید بتوانیم تغییری ایجاد کنیم ولی نمیدانم بقیه مخصوصا جوانان با این کلید و این خنده ها چه میکنند
به نظرم این کلید، کلید قفل کردن امید هاست تا راهگشا مشکلات
حال به نظر شما برای جوان امروزی اصلا مرزی وجود دارد که بخواهد ببُرد و یا خسته شود اصلا تلاشی میکند که بخواهد به چنین جایی برسد یا از قبل روی لبه ی این مرز دارد راه می رود؟!؟!؟!
پ.ن: این متن نوشته ی شده ی یک جوان است که دلش از دولت از دانشگاه و از جامعه و حتی اطرافیانش گرفته.