مالک شیخی: آمریکاییسازی (به انگلیسی: Americanization) یکی از موضوعات پرتکرار مطالعات فرهنگی است که به معنای تأثیری است که آمریکا بر جنبههای گوناگون فرهنگ دیگر کشورها همچون فرهنگ عامه، رسانه، فناوری، روابط تجاری و کنشهای سیاسی آنها دارد. ابداع این عبارت سال ۱۹۰۷ انجام شد. با وجود آنکه این عبارت به خودی خود معنای خصومتآمیزی در بر ندارد اما در برخی کشورها از آن برای نقد گرایش به فرهنگ آمریکایی در میان مردم آن کشور بهره میبرند. «آمریکایی شدن» خود را بیشتر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ و بویژه در دهه نخست قرن ۲۱ با ظهور اینترنت پرسرعت نمایان کرد؛ درست در روزگاری که از نظم هژمونیک صحبت میشد. آنتونیو گرامشی جامعهشناس سرشناس، «هژمونی» را فرآیندی دانست که از طریق آن طبقات مسلط به دلیل دسترسی به نهادهای اجتماعی همچون رسانه، ارزشهایی را تبلیغ میکنند که سبب تحکیم کنترل آنها بر سیاست و اقتصاد میشد. این ارزشها در مجموع، ایدئولوژی مسلط جامعه را شکل میداد که بر توزیع قدرت موجـود جامعـه مشـروعیت میبخشید؛ نظریاتی که بعدها برژینسکی، ژئواستراتژیست آمریکایی و مشاور امنیت ملی کارتر در کتابی تحـت عنـوان «انتخـاب؛ سـلطه یا رهبری» آن را ترویج میداد. اما سال 1999، ساموئل هانتینگتون، تحلیلگر سیاسی، هشدار داد برای بسیاری از نقاط جهان، ایالات متحده در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت سرکش است که «بزرگترین تهدید خارجی برای جوامع آنها» تلقی میشود. با شروع قرن بیستویکم، این گزاره در بین ناظران و تحلیلگران قوت گرفت که دوران گذار در نظام بینالملل شروع شده است و اگر چه عصر جدید هنوز صورتبندی مفهومی روشنی ندارد ولی آن چیزی که مشهود است این واقعیت عینی است که موقعیت هژمونیک آمریکا تضعیف شده است. طی جنگ دوم جهانی اقتصاد اروپا موتور محرک اقتصاد جهان و مرکز اصـلی تولیـد ثروت جهان بود، فرو پاشید و ایالات متحده آمریکا به یک قدرت بلامنازع جهانی معرفی شد. حالا اما با وجود اینکه هنوز توازنی به معنی واقعی در برابر هژمونی آمریکا شکل نگرفتـه، بسیاری از تحلیلگران از دوران گذار در نظام بینالملل یاد میکنند که وجه مشخصه این دوران تضعیف قدرت هژمونی آمریکاست که نبود قدرت کافی در برابر آمریکا در حال حاضر نشان میدهد عملکرد نامناسب آمریکا در جایگاه قدرت هژمون به تضـعیف جایگـاه آن آسـیب رسانده و این امر در کنار تلاش قدرتهای دیگر میتواند در تسریع روند افول هژمونی آمریکا تاثیرگذار باشد.
با روند رو به رشد این نگرانیها در دولت آمریکا، رابرت جرویس، رئیس انجمن علوم سیاسی آمریکا هشدار داد: «از نظر بسیاری از کشورهای جهان، در واقع، نخستین دولت سرکش امروز ایالات متحده است». هانتینگتون و جرویس هر دو هشدار دادند چنین مسیری عاقلانه نیست و عواقب آن برای ایالات متحده میتواند مضر باشد. زولتمان گراسمن، نویسنده یکی از مجلات رادیکال به نـام «کـانتر پـانچ» نیز لیسـتی بـا عنـوان «مداخلات نظامی ایالات متحده از اطراف تا افغانستان در طول یک قرن» را منتشر کرد. این لیست در اسناد کنگره و نیز در بخش تحقیقات کتابخانه کنگره ثبت شده اسـت. ایـن فهرسـت 134 مداخله منطقهای و جهانی طی 111 سال در فاصله 1880 تا 2001 را شامل میشود. لذا هـر قدر بر وسعت و دامنه قدرت آمریکا در طول این سالها افـزوده شـده، شـدت مـداخلات آمریکا در جهان نیز افزایش یافته که این امر با هدف حفظ و توسعه منافع «تنها ابرقدرت جهان» انجام شده بود اما گویا جهان این روزها باید با نظریه جدیدی در مقابل Americanization نیز روبهرو شود. دکترینی که بتواند نقطه آغازی برای دیگر پژوهشهای مطالعات فرهنگی باشد و از افول و فروپاشی آمریکا چه در نظام بینالملل و چه در افکار عمومی صحبت کند. عبارتی که آن را به شایستگی میتوان De_Americanization یا «آمریکاییزدایی» نامید. این عبارت ۲۹ نوامبر ۲۰۲۳ از ایران به جهان مخابره شد، به طوری که فردای آن روز، ستجی. فرانتزمن سردبیر، خبرنگار و تحلیلگر ارشد خاورمیانه در جروزالمپست به عنوان قدیمیترین و بزرگترین روزنامه انگلیسی زبان اسرائیل و پرخوانندهترین وبسایت خبری انگلیسی در اسرائیل و جهان یهود آن را تیتر گزارش خود قرار داد. او پیش از این، کتاب «پس از داعش؛ آمریکا، ایران و مبارزه برای خاورمیانه» را در ۲۰۱۹ نوشته بود که مورد توجه جهان قرار گرفت اما در این یادداشت جمله قابل توجهی پس از آمریکازدایی نوشته میشود: آغاز آمریکازدایی در برابر فرهنگ آمریکایی شدن جهان را میتوان از ایران مشاهده کرد. عبارتی که میتواند در تاریخ آمریکازدایی ثبت شود: «همه نگاهها به حرکتهای بعدی ایران معطوف خواهد بود».