سید احمد ماجدی زاده
سید احمد ماجدی زاده
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

ایران پساخمینی

از «خمینی» تا «خامنه‌ای» از «رجایی» تا «رئیسی»


محمدرضا کائینی

یک: جذبه و شکوه ماندگار، در پی اقدامات سترگ پدید می‌آید و البته به موازات آن، موج دشمنی‌های دامنه‌دار را نیز پایه می‌نهد. «خمینی» نامی بود که از دوره‌ای برای مردمان این دیار، عزت، صلابت، صداقت، بیدارگری، خوداتکایی، معنویت‌گرایی، محرومیت‌زدایی و ده‌ها ارزش دیگر را تداعی کرد. ایرانیان با این نام بود که پنجه در پنجه استعمارگران دیرین انداختند و غیرتمندانه آنان را به عقب راندند. همچنان نیز با همین نام است که هیمنه‌های دیرپا فرو می‌ریزد و خواستن‌ها و توانستن‌های فراوان و حتی تصورناشدنی معنا می‌یابد. سی‌وپنج سال از غروب غمگنانه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ گذشت و این زمان طولانی و مماس با یک عمر، کافی است تا همه چیز را به موج نسیان بسپارد. اما شاهدیم که چنین نشد و این جذبه معنوی، از دهلیز‌ها و معابر پرپیچ و خم زمان گذشت و همچنان حضوری قدرتمند دارد و به عظمت احساس می‌شود. بزرگ‌ترین شاهد آن، موج دشمنی و تخریبی است که از این پدیده سراغ می‌گیرد و ره به هیچ می‌برد. ریشه این سخافت رسانه‌ای و مجازی را باید در افول بلوک غرب سراغ گرفت. در بی‌رمق شدن امریکا، فلاکت مزمن اسرائیل و در این میان بلاتکلیفی فزاینده اروپا و اقمارشان! به خط اول یادداشت بازمی‌گردم، حماسه‌های بزرگ دشمنی‌هایی متناسب با خود را می‌سازد و آنچه اکنون در نسبت فرمانروایان خودخوانده و نحیف شده عالم با ایران و امام عیان شده است، از این دریچه قابل‌رؤیت و تحلیل می‌نماید. 
حضرت پیر نیز ده‌ها سال پیش، این حجم از رذالت و اشتلم را پیش‌بینی کرده بود، آنجا که فرمود: «ما باید همه عشق‌مان به خدا باشد، نه تاریخ!»

دو: پائیدن یک پدیده، اهمیتی دارد در قامت آغازیدن آن و تداوم حماسه خمینی را باید در هدایت و درایت «خامنه‌ای» جست. جانشین امام در مقطعی سکان نظام را در دست گرفت که در پی جنگ تحمیلی، دوگانه «آرمانگرایی» و «توسعه» رخ نموده بود. بسا عناصر و جریانات بودند، که اساساً راه بنیانگذار جمهوری اسلامی را غیرقابل تداوم می‌انگاشتند و با این ایده، عملاً پایان انقلاب و نظام اسلامی را می‌خواستند. در این سی‌وپنج سال، نسل‌ها، ذائقه‌ها و دولت‌ها تغییر کردند و پافشاری بر طریق خمینی را پرچالش ساختند. بسیاری از انقلابیون دیروز، دچار تردید و نهایتاً تغییر شدند و به سیاه کردن پیشینه خود و نهضت و نظام پرداختند. حتی برخی از آن‌ها با دشمنان تابلودار یا بی‌تابلوی نظام، همدست و به سوی براندازی روان گشتند! در این دهه‌ها تنها لنگر آرامش و دوام انقلاب و نظام، همان بود که امام ردای رهبری را برازنده‌اش می‌دانست؛ حکیمی که نه‌تن‌ها شهرآشوبی و فتنه‌جویی‌های داخل را عقیم کرد، که عمق راهبردی نظام را در هزاران کیلومتر دورتر از مرز‌های ایران توسعه بخشید و دشمنان را در خانه خویش، با تهدید‌های جدی مواجه نمود. غرب هرگز گمان نمی‌برد که اینچنین سریع و فراگیر، با ابرچالش‌هایی مواجه شود که بی‌تردید یکی از عوامل مهم آن، توسعه هژمون راهبردی امام خمینی و امام خامنه‌ای است. امروز بر ابتدایی‌ترین و سطحی‌ترین ذهن‌ها نیز روشن است، که نه ایران در ۴۵ سال پیش درجا زده و نه امریکا، اسرائیل و اروپا، در سیادت تحمیلی پیشین باقی مانده‌اند.

سه: نظام اسلامی در نخستین دهه خویش، از دولتمردانی تراز رونمایی کرد. آنان که فقرزیستی، محرومیت‌زدایی، خستگی‌ناپذیری، بی‌ادعایی و بی‌اعتنایی به توهین و تهمت را، سرلوحه خویش ساختند و نهایتاً بر این همه، مُهر شهادت نهادند. در این میان شهید محمدعلی رجایی، دوره‌ای غریب را سپری نمود. ابوالحسن بنی‌صدر که با انواع ترفند‌ها سعی داشت تا او به نخست‌وزیری برگزیده نشود، وی را خشک‌سر، درشکه‌چی، بی‌سواد و... می‌خواند و رجایی با نجابت و متانت، این همه را به هیچ می‌گرفت و تنها دل به خدمت داد. نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری او چندان کمّی نبود و حدوداً یک سال تداوم یافت، اما در نظر ملت بس کیفی و پرحاصل آمد و وی را به یکی از نماد‌های نظام اسلامی مبدل ساخت. ۴۰ سال بعد اما، فضا به ظاهر دگرگون شده بود. کمتر می‌شد از رفتاری رجایی‌گون سراغ گرفت. نئولیبرالیسم مقهورگر، مسئولان را برج عاج‌نشین، ادعاکار، واداده و اپوزیسیون‌نما می‌خواست و عده‌ای را به کرختی و جمعی دیگر را به ناامیدی سوق داده بود. با این همه از آن روی که خدا در هر دوره‌ای و برای هر جماعتی حجتی دارد، دل‌های مردم را متوجه خدمتگزاری ساخت که مسئولیتی سه ساله برای وی مقدر شده بود. «سیدابراهیم رئیسی» در این کوتاه مدت اما، نشان داد که الگوی رفتاری انقلاب اسلامی برای مسئولان منسوخ نگشته است. همچنان می‌توان با همان شیوه مبتنی بر خلوص، اخلاق و کارآمدی، به خدمت پرداخت و نتایج بزرگ آفرید. وی به جای گوش سپردن به درشت‌گویی و مهمل‌بافی نیوزها، صدای مردمی را شنید که در دورترین نقاط ایران یاوری غمگسار می‌خواستند و سال‌ها از دید مسئولان به اصطلاح مردم‌گرا و توسعه‌جو، پنهان مانده بودند! او در سی‌امین روز اردیبهشت گذشته، به یک نشانه مبدل گشت و جایگاهی یافت، که خیال بدگویانش نیز بدان نمی‌رسید!

چهار: می‌گویند که در پس هر خونی، نوعی آگاهی فرامی‌رسد و جامعه را از خویش متأثر می‌سازد. شهادت رئیسی و یاران همراهش، افقی متفاوت برای انتخابات پیش روی گشوده است. این را دشمنان داخل و خارج نیز دریافته و از آن عصبانی‌اند! اگر آنان چنین موجی را در پی حادثه بالگرد پیش بینی می‌کردند، ترجیح می‌دادند که رئیس‌جمهور همچنان بماند و این شور انگیخته نشود! اینک در آستانه انتخابی مهم و متفاوتیم. این شرایط را تنها نسل انقلاب دیده و سه نسل بعد، هرگز تجربه نکرده است! از سوی دیگر، این گزینش نوعی فراانتخابات است. یعنی مردم در یکی از حساس‌ترین فراز‌های حیات انقلاب و نظام اسلامی، مسیر آینده آن را هموار خواهند کرد. ارتجاع و عقب‌گرد را به هیچ روی نمی‌توان پذیرفت. رئیس‌جمهور شهید، تلاش و تکاپوی جهادی را لونی دگر بخشیده است و طریق او لاجرم تداوم خواهد یافت. فضای حاکم بر جامعه و انتخابات نیز، این مهم را نشان می‌دهد. آری راه «رئیسی»، ادامه انقلاب و نظام اسلامی است.

امام خمینیآیت الله رئیسیجمهوری اسلامیانقلاب اسلامیانقلاب اسلامی ایران
فعال رسانه ای حوزه رسانه های معاند و معارض، دیدبان گروه های سیاسی ضدانقلاب و تحلیل گر گفتمان سیاسی معارضین انقلاب در ساحت رسانه ها. هر چیز که خار آید یک روز به کار آید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید