سید احمد ماجدی زاده
سید احمد ماجدی زاده
خواندن ۶ دقیقه·۳ ماه پیش

بازدارندگی قدرت و منافع ملی

[ رضا رحمتی* ]

در ادبیات روابط بین‌الملل، قدرت، منافع ملی و بازدارندگی ۳ مفهوم درهم تنیده و به هم وابسته هستند. در این یادداشت تلاش می‌کنم چسبندگی این ۳ را بررسی کنم. قدرت از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است؛ همان‌طور که پول در اقتصاد. عمده مباحث مربوط به قدرت در روابط بین‌الملل هم معطوف به قدرت نظامی است. به همین دلیل نظریه‌پردازی‌های عمده‌ای درباره این نوع قدرت مطرح شده است. همین نظریه‌ها هم معیار و مبنایی برای مفاهیم دیگر شده است، مثل بازدارندگی. هم از این رو گفته می‌شود که وضعیت‌های متفاوتی برای «باز داشتن» خصم از ارتکاب رفتار خلاف مقررات بین‌المللی وجود دارد. به تلاش برای «بازداشتن یک تهدید یا حمله یا تهدید به حمله» بازدارندگی گفته می‌شود. بازدارندگی هم در این ادبیات الزاما یک مفهوم نظامی و سخت نیست. بازدارندگی ابعاد دیگری هم دارد؛ مثل بعد سیاسی یا حتی حقوقی. از همین زاویه، می‌توان به انتخاب‌های متعدد کشورها در «بازدارندگی» اشاره کرد و اینکه کشورها برای این بازداشتن به راه‌های متعددی متوسل می‌شوند. تلاش خواهم کرد تا ضمن اشاره‌ای به جایگاه قدرت، وضعیت‌هایی را که دولت‌ها از آنها در روابط بین‌الملل استفاده می‌کنند، برشمرم.

* قدرت ملی

برای فهم قدرت و مسیرهای آن، ابتدا باید نسبت قدرت (در بعد عملیاتی) با رفتار دولت‌ها و انتخاب‌های آنها را بررسی کنیم. چند نکته درباره این نسبت وجود دارد که می‌توان اینگونه بیان کرد.

اول: قدرت و قدرت‌جویی (Power Seeking) یکی از معیارهای اصلی (و البته با ضریب تاثیر بسیار زیاد) رفتار دولت‌ها در روابط بین‌الملل است.

دوم: اگر چه دولت‌ها گاهی انتخاب می‌کنند که اندازه‌گیری قدرت را غیرنظامی یا غیرسیاسی کنند اما هنوز هم قدرت سیاسی و نظامی از اهمیت بسیاری برخوردار است و هیچگاه موضوعیت اصلی خود در روابط بین‌الملل را از دست نداده است.

سوم: با این حال منطق قدرت، کسب قدرت، افزایش قدرت و نمایش قدرت تنها معیار رفتار دولت‌ها در روابط بین‌الملل نیست.

چهارم: بسیاری از کشورها، رفتارها و اعمالی را در سطح بین‌المللی انجام می‌دهند که الزاما مبتنی بر افزایش ثروت و قدرت سخت آنها نیست و بلکه ممکن است ثروت و قدرت آنها را دستخوش تغییر قرار ‌دهد.

پنجم: رفتار دولت‌ها برای «بازداشتن» خصم یا رقیب از ارتکاب فعل متخلفانه، باید متناسب با سطح و دامنه خصومت متخلفانه‌ای باشد که انجام شده، اگر نه اعتبار بازدارندگی از بین می‌رود. برای مثال در مقابل توسل به قدرت سخت نظامی توسط بازیگر خصم، ساده‌انگارانه است که از ابزارهای سیاسی یا حقوقی استفاده شود.

ششم: شرایط، دامنه و سطح توسل به عمل متخلفانه است که «بازدارندگی» را معنا می‌بخشد. در برابر قدرت سخت، بازدارندگی سخت باید انتخاب شود. نمی‌توان در برابر تهدید به حمله یا حمله سخت، از ابزارهای رمانتیک استفاده کرد. در برابر قدرت نرم، هم باید بازدارندگی نرم انجام شود. طرفه اینکه بازدارندگی یک امر منجمد نیست، بلکه متناسب با شرایط، شدت و ضعف، دامنه و سطح توسل به عمل متخلفانه تغییرپذیر است.

* آیا اصل بر قدرت‌جویی است؟

موضوع دیگری که در ادبیات روابط بین‌الملل وجود دارد این است که در زمان صلح و عدم وجود یک مساله امنیتی (که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یک بازیگر را تهدید کند)، آیا همواره دولت‌ها به دنبال قدرت سخت حرکت می‌کنند؟ به عبارتی آیا تنها گزینه روی میز دولت‌ها در شرایط عادی روابط خارجی دنبال کردن قدرت سخت نظامی است؟ آیا در روابط بین‌الملل، هم از نظر نظری و هم از نظر عملی، اصل بر قدرت‌جویی است؟ آیا قدرت، تنها معیار رفتار دولت‌هاست؟ در پاسخ باید اشاره کرد که کشورها الزاما کارهایی را که سبب افزایش قدرت مادی آنها می‌شود، انجام نمی‌دهند، گاهی برای کشورها اعتبار، امنیت، پرستیژ، شهرت، احترام و هویت مهم‌تر از قدرت است. قدرت یکی از ابعاد از چهره چندبعدی منافع ملی است. منافع ملی ابعاد گسترده‌ای دارد، از هویت گرفته تا شهرت و احترام تا قدرت. برای مثال، کانادا در عین حالی که به واسطه تحریم‌های حقوق بشری علیه عربستان، موجبات انفصال از منافع اقتصادی ارتباط با عربستان سعودی و مخاطره منافع مادی و اقتصادی را به وجود آورده است، با این حال همواره یکی از کشورهای اصلی مدافع وضع قطعنامه‌های حقوق بشری علیه عربستان است.

ایالات متحده آمریکا نیز به همین ترتیب، با اعمال تحریم‌هایی علیه ایران، هم خود را از بازار 85 میلیون نفری ایران محروم کرده است و هم زمینه‌ای را برای بی‌اعتباری ایالات متحده...

کاهش سپرده‌ها در آمریکا، بروز رفتار احتیاط‌آمیز دیگران و ترجیح ارزهایی غیر از دلار در سطح بین‌المللی فراهم می‌کند. این موضوع را می‌توان در رفتار ایالات متحده نسبت به چین و روسیه و کشورهای بریکس هم مشاهده کرد.

روسیه با وجود آنکه می‌داند تبعات رفتار در شبه‌جزیره کریمه، تحمیل سخت‌ترین تحریم‌های یک و چندجانبه ایالات متحده است، باز هم نیروهای نظامی خود را به کریمه گسیل می‌دارد. همچنین کرملین با وجود اینکه می‌داند نتیجه وضعیت پیچیده امنیتی و نظامی با اوکراین، تحریم‌های شدید اقتصادی و کاهش نقشش در مناسبات اصلی روابط بین‌الملل است، باز هم برای اعاده احترام بین‌المللی قبلی‌اش این کار را انجام می‌دهد. همین روسیه با وجود اینکه می‌داند نتیجه روابط در هم تنیده نظامی با گرجستان، بلاروس و سایر کشورهای اروپای شرقی، تحریم شدید این کشور است، با این حال، باز هم روابط هر روزه خود را با این کشورها توسعه می‌دهد.

چین با وجود اینکه می‌داند تبعات رفتار در تایوان تحریم‌های بین‌المللی است، باز هم رفتار خود را انجام می‌دهد.

حمایت ایران از جبهه مقاومت، الزاما موضوعی در راستای قدرت سخت نظامی نیست، بویژه بعد از عملیات توفان الاقصی مشخص شد حیثیت، اعتبار، جایگاه منطقه‌ای و احترام منطقه‌ای در کنار قدرت سخت برای ایران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است.

بنابراین کشورها الزاما کارهایی را که قدرت مادی آنها را به وضعیت بیشینه‌ای نزدیک کند، انجام نمی‌دهند. اگر چه همان‌طور که در نقطه شروع اشاره شد، قدرت و قدرت‌جویی از اهمیت بسیار زیادی برای کشورها برخوردار است و هنوز که هنوز است، هیچ واژه‌ای نتوانسته به اندازه قدرت در ادبیات بین‌المللی نقش و نفوذ داشته باشد.

* نسبت بین منافع ملی و قدرت ملی

علاوه بر نقش قدرت و انتخاب‌هایی غیر از قدرت توسط دولت‌ها، موضوع منافع ملی نیز از اهمیت برخوردار است. اینکه دولت‌ها در روابط بین‌الملل چه انتخابی را انجام می‌دهند، تا حد بسیار زیادی بستگی به «منافع ملی» آنها دارد. یعنی اگر چه قدرت در روابط بین‌الملل اصالت دارد اما عامل اصلی جهت‌دهی به جنس، نوع و دامنه قدرت، منافع ملی است. گاهی منافع دولت‌ها در استفاده از قدرت سخت، تعریف می‌شود، در آن صورت دولت‌ها باید خشن‌ترین روی قدرت را استفاده کنند. گاهی منافع دولت‌ها در استفاده از قدرت نرم تعریف می‌شود که در آن صورت هزینه کردن از قدرت نظامی، ضرورتی ندارد. گاهی هم دولت‌ها باید به صورت ترکیبی از قدرت استفاده کنند، یعنی هم روی خشن قدرت را به نمایش بگذارند و هم مؤلفه‌های نرم قدرت خود را به رخ حریف یا رقیب بکشانند. بنابراین در روابط بین‌الملل، اینکه دولت‌ها از کدام رو از قدرت استفاده کنند، الزاما موضوعی محتوم نیست. قدرت باید در نسبت با منافع ملی تعریف شود. ایده کلی این است که قدرت سخت، الزاما تنها پایه و مسیر اعتلای منافع ملی نیست، اگر چه قدرت سخت همیشه یک پایه محکم منافع ملی بوده و خواهد بود. گاهی دولت‌ها باید در کنار قدرت سخت ستون‌های دیگری را هم بنا کنند که مهم‌ترین این ستون‌ها، ستون قدرت نرم، تعامل، گفت‌وگو و نفوذ است. مفهوم کلیدی مورد استفاده در اینجا، «قدرت ترکیبی» است. قدرت ترکیبی آن جلوه‌ای از قدرت است که تنها یک مسیر را دنبال نمی‌کند.

*عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا

منافع ملیقدرتبازدارندگی
فعال رسانه ای حوزه رسانه های معاند و معارض، دیدبان گروه های سیاسی ضدانقلاب و تحلیل گر گفتمان سیاسی معارضین انقلاب در ساحت رسانه ها. هر چیز که خار آید یک روز به کار آید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید