دکتر یعقوب توکلی
یکی از واقعیتهای تلخ جهان معاصر این است که دنیای سرمایهداری، انسانها را تنها و منزوی و یله میخواهد، از همین رو در حالی که خود به شدت بر تحکیم نظام خانوادگی گسترده اصرار میورزد و خاندانهای بزرگ دنیای سرمایهداری، عملاً ویژگیهای عاطفی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی به سبک و سیاق عشیرهها و خانوادههای سنتی را مرعی میدارند، اما نظام سرمایهداری برای دستیابی به اهداف مورد نظرش، مخصوصاً ایجاد بازار مصرف برای کالای خود، به ترویج اندوالیسم (وندالیسم)، تفرد و فردگرایی در جوامع پیرامونی میپردازد و با ترفندهای گوناگون به انزوا و تنهایی افراد این جوامع دامن میزند، زیرا برخلاف نظامهای عشیرهای و خاندانی که قادرند در برابر تهاجمات دشمنان پایداری کنند، افراد منفرد و تنها، قدرت دفاعی چندانی ندارند و در هر بحرانی به سرعت سر تسلیم فرود میآورند، بنابراین تأکید بر فردگرایی یکی از برنامههای جدی نظام سرمایهداری جهانی است که لاجرم به تبدیل خانوادهها به جزایر پراکنده و اتمیزهشدن افراد منجر شده است. حاصل چنین تنهایی عمیق و اضطرابآوری تلاش زنان برای جلوهگری و تبرّج و استفاده از مواهب خلقتی و طبیعی برای جفتجویی و رهایی از تنهایی است، بنابراین میبینیم که زن غربی و به تقلید از آنان، زنان در کشورهای کمتربرخوردار، در طول ۱۰۰ سال گذشته، تحت فشار نظام سرمایهداری، هم تنهاتر و هم برهنهتر شدهاند و تجربه روابط خارج از حوزه خانواده که مآلاً تنهایی خوفناکتری را به ارمغان آورده است، به شدت توسط رسانههای جهانی ترویج میشود.
در کشور ما نیز این بیماری همهگیر، غالباً بیسروصدا و گاه با سروصدا و تبلیغات و شانتاژهای مفصل تبلیغ شده است. مشکلات اقتصادی متعدد و عدمدسترسی به زندگی مشترک سالم، ساختار خانواده را به خصوص در کلانشهرها در معرض خطرات جدی فراوان قرار داده و مصرفزدگی و زیادهخواهی و پرهیز از قناعت، توسط رسانهها که اکثراً با انواع ترفندهای جذاب بصری، مروج اشرافیگری بودهاند، بر وخامت اوضاع افزوده است. بخش وسیعی از جوانان به دلیل مشاهده دائمی شکست زندگیها و گسترش نگرانکننده طلاق به ویژه در شهرهای بزرگ به شدت از تشکیل زندگی زناشویی بیمناک شده و به روابط پنهان جنسی روی آوردهاند که لاجرم فرصت زندگی سالم را از زنان گرفته و آنان را به سمت رفتارهای شبههبرانگیز برای جلب جنس مخالف سوق داده است. این زنان برای دستیابی به آزادی عمل در محیط کار و فضای بیرون از خانه، طبعاً چنین آزادیهایی را برای فرزندان دختر و پسر و حتی شوهران خود تجویز میکنند و به آشفتگیهای متعدد در فضای خانوادگی دامن میزنند.
متأسفانه این تصور باطل در اذهان بسیاری از جوانان جا افتاده است که دسترسی آسان به روابط جنسی بدون قید و شرط، از شدت این غریزه میکاهد، در حالی که رواج این پدیده خارج از چارچوب خانواده، چه به صورت حلال و چه به صورت حرام، موجب حریصتر شدن مردان و آسیبپذیری بیشتر زنان شده است. متأسفانه دختران جوان هر چه به مدرک دانشگاهی بالاتر و به تبع آن قدرت مالی بیشتری دست پیدا میکنند، در مورد انتخاب همسر سختگیرتر میشوند و با بالا رفتن سن ازدواج و نهایتاً بیسر و همسر ماندن اکثر آنان، اختلالات روانی و اخلاقی در جامعه نمود و رواج بیشتری پیدا میکنند و مسائل و مشکلات اجتماعی بیشتری پدید میآیند.
گسترش دریدگی در جنبههای مختلف فرهنگی و اقتصادی در دنیای معاصر، مناسبات اجتماعی را به سمت و سویی سوق داده است که حتی حاکمیتها هم به سختی قادر به کنترل پیامدهای ناشی از این پدیده شوم هستند. در گذشته اگر پسر و دختری به یکدیگر علاقهمند میشدند، خانوادهها این وضعیت را امری جدی برای ازدواج تلقی میکردند، اما دوستیهای کوتاهمدت و ضربالاجلی و تکرارشونده پسران و دختران و تجربههای فراوانی از این دست، والدین را نیز در جدی بودن ازدواج فرزندانشان دچار تردید و انفعال کرده است، بنابراین عرصه را یکسره به خود جوانان واگذار کردهاند تا تحت فشار غریزه و به مدد بیتجربگی و خامی جوانانه، شرایطی را رقم بزنند که دود آن قبل از هر کسی به چشم خودشان میرود و آینده آنان را در معرض خطرات جدی قرار میدهد.
مشکل این است که دختران و پسرانی که تجربههای دوستیهای متعدد و روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده را از سر میگذرانند، دیگر به کسی تعلق خاطر پیدا نمیکنند و دلبستگی و عاشقانگیای که اصل اساسی بقای یک خانواده است، یکسره از دست میرود و انسانها با گسترش اباحیگری بیش از پیش تنها میشوند و این دقیقاً همان رؤیایی است که جهان سرمایهداری در سر میپروراند و در پی تحقق آن است، زیرا انسانهای تنها و رمیده، بهترین طعمه برای شکارچیان مجرب جهانی هستند.
نابسامانیهای اقتصادی و حقوقی، متأسفانه در جامعه ما منجر به شکلگیری یک اقلیت ثروتمند برخوردار شده است که به مدد ثروت و قدرت و نفوذ ناشی از آن مروج هر رذالتی هستند و معمولاً هم به دلیل همین برخورداری، از مجازات جان سالم به در میبرند. این اقلیت در کنار ایجاد مفاسد گوناگون اقتصادی و اجتماعی، به حسرت و خشم ناشی از درماندگی در طبقات دیگر جامعه دامن میزنند که لاجرم به رفتارهای ضداجتماعی و انحرافات اخلاقی منتهی میشود. بدیهی است نظام برای نجات جوانان از این ورطههای خطرناک باید قبل از هر کاری به وضعیت اقتصادی سروسامان دهد تا همگان از یک سطح قابل قبول برای شروع زندگی مشترک سالم برخوردار باشند و سپس به کاهش اختلاف طبقاتی در جامعه بپردازد تا مردم و خصوصاً نسل جوان بیش از این در معرض خطرات ناشی از این پدیده شوم قرار نگیرند.
ترویج آداب و سنن مثبت، تلاش برای بازگشت به نظام خانوادگی گسترده و قدرتمند با پایههای عاطفی محکم و امیدآفرین، برنامهریزی منطقی و عقلایی برای ممانعت از تجرد دختران و پسران تا سنین بالا و تشویقهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای تشکیل خانواده، وظیفه ملی، حاکمیتی و انسانی ماست. در چنین فضایی است که میتوان به صورت جدی به ترویج حجاب و عفاف در میان زنان و مردان پرداخت، زیرا این مقوله مختص زنان نیست، هر چند در آنان به دلیل تمایل به جلوهگری ضرورت بیشتری دارد.
جهان سرمایهداری بیتردید حجاب و عفت زنان را مانع بزرگی بر سر راه مطامع خویش میداند، بنابراین با تمام قوا، این حکم الهی را که ضامن حفظ حرمت و جایگاه زنان است، نشانه رفته است.
برخی از زنان ما متأسفانه به دلیل کمکاریهای فرهنگی در زمینه شناساندن حجاب به عنوان یکی از مهمترین سنگرهای مقابله با دشمنان دین، دچار این توهم مصیبتبار شدهاند که آزادی زن در لجامگسیختگی و فرو نهادن شرم و حیاست. اینان نمیدانند که قدرتهای شیطانی جهان سرمایهداری با ترویج بیحجابی در پی نابودی تمامی ارزشهای انسانی زن و به تبع آن جامعه و فروافکندن زن تا سطح یک زندگی مادی و تنزل شأن انسانی وی و تبدیل کردنش به پیادهنظام بیجیره و مواجب و به بردگی کشاندن روزافزون او تحت عناوین دهانپرکنی، چون آزادی و برابری هستند. بدیهی است با آگاهیبخشی به زنان جامعه و تبیین جایگاه حقیقی زن مسلمان، حجاب نه تنها مانع تلقی نخواهد شد، بلکه زنان از حصن حصینی ماندگار و تعالیبخش برخوردار خواهند شد.