مهدی جمشیدی
۱- روایتهای متضاد، ما را از هر سو در بر گرفتهاند، اما یکی از این تضادهای روایتی، حیرتانگیز و عبرتآموز است؛
برخی میگویند: "ناکارآمدی نظام"!
ایشان میگوید: "پیشرفت نظام"!
برخی میگویند: "بحران مشروعیّت"!
ایشان میگوید: "تودهنی مردم به جریان اغتشاش"!
برخی میگویند: "خودجوشبودن اغتشاش"!
ایشان میگوید: "برنامهریزی دشمن"!
برخی میگویند: "مردم"!
ایشان میگوید: "عدّۀ بسیار کم در نسبت با مردم"!
برخی میگویند: "چرخۀ خشونت"!
ایشان میگوید: "تنبّه هیجانزدگان و مجازات مجرمان"!
برخی میگویند: "هزینهتراشی ایدئولوژی مقاومت"!
ایشان میگوید: "بیعملیِ دولت اعتدالگرایان"!
برخی میگویند "فساد ساختاری در نظام"!
ایشان میگوید: "الگوشدن نظام در گسترۀ جهانی"!
۲- نه ارتباطات آیتالله خامنهای محدود است که بتوان گفت خلاء اطلاعاتی وجود دارد، و نه ایشان که اهل تقوا و اخلاق است، خلاف واقع میگوید. این "جور دیگر دیدن ایشان"، مسألهای است برای کسانی که میخواهند طوطیوار، "حرف دشمن" را تکرار کنند و "نظام" را به محکمه فرابخوانند و آنگاه بهظاهر، دلسوزانه و دوستانه، ادّعای بنانهادن "حمکرانی نو" کنند.
۳- اینان همواره طلبکار و مدّعی هستند و حاضر نیستند پاسخگوی این حقیقت باشند که در موقعیّت "تعارض منافع"، مصالح نظام و سعادت مردم را نادیده انگاشتند و داروی تلخ را تجویز نکردند و "زمینۀ مجازیِ" این فجایع و مصائب را از میان نبردند. زخمهای امروز، حاصل "تعللهای منفعتجویانۀ دیروز اینان" است؛ هماینان که خود را به فراموشی زدهاند، ولی ما به یاد داریم که ذهن نوجوان و جوانان را با امالفساد و علتالعللِ کجروایتها تنها نهادند تا فارغ از تنظیمگری و قاعدهمندسازیِ فضای مجازی، مجال برای توطئهچینی و یارگیری و بسیجگری فراهم شود. آنچه که امروز در "خیابانهای شهرها" میگذرد، سالهاست که در "خیابانهای فضای مجازیِ ول" میگذرد. این است عاقبت رهاشدگی و اِعمال قدرت نکردن. مدعیان حکمرانیِ نو، "متهمان ردیفِ اوّل" هستند. مشکل، منطق حکمرانی نظامِ نیست، بلکه مشکل، حضور کارگزارانی چون شماست که در بستر احتضار، همچنان طمع تداومِ همخوابگی با قدرت را دارید.
۴- و صدالبتّه اگر هم نظام، محتاج "حکمرانی نو" باشد، محتاج "حاکمان نو" نیز خواهد بود و این فصل جدید، غایبانِ حذفشدهای خواهد داشت که شما از آن جملهاید. به تجربه دریافتیم که راهِ تمدّنیِ انقلاب با حضور نیروهای "عملگرا" و "موقعیّتزده"ای چون شما، گشوده نخواهد شد. این بار باید عزم جبهۀ انقلاب، راندن "متوسطانِ منفعتاندیش" از قدرت و نشاندن "اقویای تمدّناندیش" باشد تا جهش تاریخی رخ بدهد.
۵- تصورّشان این است که میان "نظام" و "جامعه"، اختلاف و نزاع افتاده و جامعه میخواهد حقّ خویش را از نظام بستاند، امّا نظام، سخت ایستاده و حاضر نیست سخن مردم را بپذیرد؛ درحالیکه نظام باید در قالب "حکمرانی نو"، خویش را نوسازی کند تا به کام و ذائقۀ مردم، خوش آید. این در حالی است که تمام پیشفرضهای تحلیل یادشده، خطاست. جامعه، همچنان به نظام، وفادار است و در برابر آن قرار نگرفته و نظام بر "لبۀ پرتگاه" نیست. آنچه که مردم میخواهند گرهگشاییِ عملی و عینی است، نه برافراشتن عنوانهای درشت و خالی از حقیقت. مردم در انتظارند تا دولت، گشایشی ایجاد کند. آری، جامعه "در انتظار" است نه "در انفجار". اختلالهای برآمده از حاکمیّت دولت اعتدالگرا در دهۀ نود نیز، به معنی "ناکارآمدیِ نظام" نیست.
۶- و از اینها گذشته، آنان که سر در جریان اغتشاش دارند، هرگز چنین مطالبههایی نداشته و ندارند. جنسِ جریان اغتشاش یا "تجزیهطلبی" و "قومیّتمداری" است، یا "براندازی" و "وطنفروشی"، یا "استحالۀ هویّتی" و "ارزشزدایی"، یا "سهمخواهی" و "امتیازگیری"، یا "هیجانزدگی" و "فریبخوردگی". از این جهت است که آیتالله خامنهای تاکنون، جریان اغتشاش را به رسمیّت نشناخته است.