نتایج مخرب شلوغی شبانه پایتخت در گفتوگوی «جوان» با نصرالله منصوری روانشناس
دیگر تفاوت زیادی ندارد چه زمانی وارد اتوبانها یا خیابانهای شهر میشوید، ترافیک سنگین مدتهاست تبدیل به موضوعی عادی در اکثر ساعات شهر شده و حتی آخر شبها که انتظار دارید شهر خلوت باشد، عدهای برای تفریح و عدهای دیگر برای انجام کارهای خود به خیابان آمدهاند و گرفتار ترافیک هستند. برخی معتقدند این زیست شبانه بخشی از زندگی در کلانشهرهای دنیاست و برخی دیگر این رفتار را خلاف سبک زندگی ایرانی - اسلامی یا حداقل سبک زندگی صحیح انسانی میدانند که تبعات مختلفی برای فرد و اجتماع نیز دارد. به منظور بررسی این موضوع در بخش اول گفت وگویی با ابراهیم فیاض، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران داشتیم که در تاریخ سوم مرداد در همین صفحه منتشر شد. در بخش دوم این بار با نصرالله منصوری، روانشناس و مشاور خانواده به گفت وگونشستهایم.
زیست شبانه از نظر روانی چه تأثیری بر افراد دارد؟
خداوند براساس یک نظمی این جهان را بنیان کردهاست. اگر هرکاری که انجام میدهیم در امتداد آن چیزی که خداوند برای ما مشیت کرده و از ما خواسته حرکت کنیم، هر اتفاقی میتواند مبارک باشد و آثار مثبت داشتهباشد و به مشکلات برنخوریم، اما اگر بیاییم دستکاری انجام دهیم هر چند اینگونه نیست که آزاد نباشیم، ولی همین دستکاری ما در قضایای جهان هستی باید به گونهای باشد که اساس کار را به هم نریزیم.
خداوند در قرآن میفرماید ما شب را پوششی برای استراحت و آرامش شما قرار دادیم. حال اگر ما بیاییم این را مرتب دستخوش دستکاریهای خودمان قرار دهیم، بیولوژی بدن به هم میریزد. الان چقدر مقالاتی در وادی علم پزشکی داریم مبنی بر اینکه آنهایی که خوابشان نامرتب است و خواب منظمی ندارد، به شکل متعدد به بیماریهای با اسمهای گوناگون مبتلا میشوند و این قضیه شب زنده داری یا زیست شبانه اگر در یک چارچوبی درازمدت باشد، برخی نارساییها را در جسم و روح ما به وجود میآورد که البته یکباره هم نیست و حتی ممکن است طی چند سال هم متوجه آن نشویم، مخصوصاً جوانی که قدرت و نشاط جوانی دارد ممکن است اصلاً به زودی توجه نکند که چه بلایی دارد به سرش میآید یا خواهد آمد.
اگر این نظام آفرینش را به هم بزنیم، نظام اجتماعی، نظام خانواده و حتی مثلاً نظام ترافیکی را هم به هم خواهیم ریخت. من ماه رمضان از میدان تجریش داشتم میآمدم، دستفروشان که آن موقع شب داشتند کاسبی میکردند برای اینکه اقتصاد خانواده خود را مدیریت کنند مقدار زیادی زباله هم میریزند و این بندگان خدا نیروهای خدماتی شهرداری چقدر اذیت میشدند تا این زبالهها را جمع آوری کنند. بنابراین اگر ما نظام زیست و زندگی را در شهر هم بریزیم، حتی برای دیگر کارکنان و عوامل خدماتی نیز ایجاد مشکل میکنیم.
خب ممکن است طرف بگوید من کار خلاف یا حرامی که انجام نمیدهم.
من خیلی از مراجعان دختر و پسر از سن کم مثلاً ۱۶، ۱۸ یا ۲۰ و همچنین تعداد زیادی افراد ۳۰ ساله را میبینم که با این زیست شبانه خوابشان کاملاً ویران شده و علائم افسردگی فراوان دارند. وقتی سؤال میکنید، میگوید من ساعت ۳ یا ۴ بعد از نیمهشب میخوابم و علت آن نیز همین ور رفتن با موبایل است. رفتهرفته نابسامانی روحی و جسمی اینها را از کارهای روزمره و فعال بودن کلاً باز میدارد.
بنابراین اگر کاری مانند زیست شبانه قرار است انجام شود باید نشاط خود و خانواده به دنبالش باشد، اذیتی برای امور اجتماعی نداشتهباشد و ما عواقب آن را بدانیم و اگر بدانیم در آینده عوارض برای ما ندارد، چه اشکالی دارد یک عدهای هم بخواهند بروند هیجان و شادابی خود را سپری کنند، ولی به شرطها و شروطها که از فرد تا خانواده، اجتماع و همه مسائل مدنیت در آن در نظر گرفتهشود و اگر غیر از این باشد، دلیلی ندارد. حتی چند وقت پیش در جلسهای گفتم مثلاً دعای کمیل که یکی از دعاهای که خیلی جذاب است، اگر خواندنش موجب شود دیر بیایید، خوابتان ببرد، از فعالیت فردا بمانید، قرارتان به هم بریزد یا به تعهد خود عمل نکنید، خود آن دعا خواندن نیز زیر سؤال میرود. خداوند ما را براساس یک اصول و یک رهنمودهایی به این دنیا آورده و انبیا را فرستاده تا بعداً از ما بازخواست کند به قول مولانا «من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم/ آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم» یعنی همه چیز در چارچوب و حساب و کتاب است.
این چارچوب چگونه است؟ در برخی از کشورها مغازهها موظف هستند ساعت ۷ یا ۸ ببندند این الگو چگونه است؟ آیا نسبت به افراد و محیط متفاوت است یا برای همه به یک شکل است؟
بله من هم در خارج اینها را دیده ام. جغرافیای دنیا، نژادها، نوع زیست و زندگی متفاوت است و آن چیزی که برای جوان، پیر یا خانواده ما مؤثر است شاید در جای دیگر دنیا نهتنها مفید نباشد، حتی فکرش را هم نکند، ولی در هر حال ما میخواهیم کاری انجام دهیم و باید شرایط به شکلی باشد که بتوانیم این کار را انجام دهیم. بنابراین هر چند قبول است که وضع ما متفاوت است، ولی همانطور که گفتم اگر انتخابهای ما در یک نظم، انضباط، مسیر و جریانی باشد، درست است، چون ما بر اساس انتخابها زندگی میکنیم، سعادتمند یا شقاوتمند میشویم و خداوند ما را بازخواست خواهد کرد، بنابراین ما میتوانیم با جغرافیا و نژادهای خودمان مسیر صحیح را انتخاب کنیم. بالاخره کشور ما یک کشور چهار فصل، زیبا و دیدنی است که از هر جهت قابل اعتنا است به شرطی که ما بتوانیم از این سرمایه خداوندی استفاده کنیم، مثل اینکه یک ثروتمند به شکلی برنامهریزی میکند که پولش همینطور بیشتر میشود و یک ثروتمندی هم ممکن است صبح کل پولش را ببرد یخ بخرد و بگذارد کنار پیاده رو و هیچکس هم نخرد و شب بگوید مردم ببینید تمام سرمایه در جوی راه افتادهاست، بنابراین تفکر و مدیریت ما تعیینکننده است.
این زیست شبانه هدفمند است؟
ما یک چیزی در دانشگاه داریم به نام مدیریت بحران که اگر به بحران خوردیم، بدانیم چه کنیم. الان من احساس میکنم یکسری از این زیستهای شبانه بی هدف اتفاق میافتد؛ یعنی طرف خوابش نمیبرد یا ناراحت است بیرون میزند. در مراجعان من هم چنین مواردی هست، مثلاً زن و شوهر دعوایشان شده آقا میزند بیرون و مثلاً چند ساعت وارد این زیست شبانه میشود و طبیعتاً این رفتار با هدف نبوده و او ناگزیرشده خانه را ترک کند تا دعوا فروکش کند.
خب این رفتار چه مشکلی دارد؟
اینکه بتوان کاری کرد که از نظر جسمی، روحی، مالی، اجتماعی و هر نظر دیگر برای ما و دیگران سودمند باشد، مشکلی ندارد و البته خودخواهی هم نکنیم که، چون من الان دارم لذت میبرم، پس همه هم باید در خدمت من باشند، چون پیامبر میفرمایند مسلمان نیست فردی که انسان دیگری از دست و زبان او اذیت شود و آزار ببیند و باید چارچوبها مراعات شود. بعد هم جوانان عزیز بدانند به قول آقای آلبرت اینشتین اگر مردم میدانستند زمان چقدر ارزش دارد، کفش بنددار هم نمیپوشیدند.
من برخی از شبها میبینم یک عده همینطور سرگردان هستند و میگویند میرویم ببینیم چه میشود، بعضی از مواقع نیز پیش آمده که در این رفتنهای آخر شب اتفاقات دیگری میافتد و خودشان بعداً میگویند من حالت عادی نداشتم، مشروب خوردهبودم، دست به یقه شدیم، دعوا شد و خدای ناخواسته یک نفر کشتهشده و حالا عواقبی به وجود آمدهاست که پای پلیس و دادستانی برای اتفاقی که در شبگردی و زیستشبانه دیشب اتفاق افتاده وسط آمده است. باید عواقب، جوانب و حواشی که اصلاً توجه نکردند، برای خانوادهها مشکل ایجاد کردهاند، مثلاً مادر و پدر بیچاره در خانه نشستهاند که پسر کی باز میگردد و بعد هم زنگ میزند، میگوید حالا میآیم و با دوستانم هستم. یک دفعه هم خبر میرسد یک دعوای دسته جمعی داشتند و حالا بیا و درستش کن.
اگر بخواهید توصیهای به خانوادهها داشتهباشید که این زیست شبانه چگونه باید مدیریت شود، چیست؟
بوذرجمهر به انوشیروان گفت سحرخیز باش تا کامروا باشی و در ادبیات دین هم خیلی به این موضوع سفارش شده و اصلاً تجربه نشان داده آنهایی که سحرخیز هستند و کارها و برنامه خود را شروع میکنند، حتی از نظر زمان و ساعت احساس میکنند زودتر نسبت به کسی که خواب میماند به مقصد رسیدهاند و کارهای آنها ردیف شدهاست. من صبح که برای نماز صبح بیدار میشوم و وضو میگیرم، احساس میکنم آن آب وضو با آبهایی که بعداً به صورت من میخورد، بسیار متفاوت است و یک نشاطی در من ایجاد میکند، حالا کاری به خود عبادت هم ندارم، ولی این چیزی است که من به آن دقت کرده و رسیده ام.
من در جلسات مشاوره به خانوادهها و جوانان توصیه میکنم بیایند و با برنامه زندگی کنند. به همه میگویم برای این ۲۴ ساعت یک کاغذ A۴ یا دفتر بردارید و آن را زمانبندی کنید، مثلاً اینقدر ساعت میخوابم، سه وعده غذا میخورم که این مقدار زمان میشود، کارم هم این است، تلویزیون نگاه میکنم یا نه، با موبایل کار میکنم یا نه و بعد بیرون میروم یا نه.
شبانه روز ۲۴ ساعت است و هر ساعت هم ۶۰ دقیقه را شامل میشود، کسی برنامهریزی داشتهباشد میتواند با برنامهریزی آن بیشتر به قله صعود کند، ولی اگر بی برنامه باشد، مثل کسی است که در خانه گیر کرده و میخواهد به فرودگاه برسد، حالا هر چقدر هم به راننده بگوید سریعتر برو، او میگوید من دنده هوایی که ندارم، راه بسته است. این میشود آدم بی برنامه، آدم بی برنامه هم آسیب میبیند و هم آسیب میزند، ولی در مورد آدم منضبط و منظم برعکس است.
آدم منظم چگونه است؟
خدا رحمت کند وقتی شهید بهشتی به شهادت رسید، پسر بزرگ ایشان آقای محمدرضا بهشتی که تحصیلاتشان در رشته فلسفه است، میگفتند ما هفتهای اگر اشتباه نکنم یکربع در طبقه وسط منزل یک جلسه خانوادگی داشتیم که در خدمت پدر مینشستیم، همه حرفهای خود را میزدند و ایشان رهنمود میدادند. در یکی از جلسات در حالی که ایشان رئیس قوه قضائیه هم بودند و از شیراز برگشتهبودند، ما دیدیم زودتر از آن ساعتی که تنظیم کردهبودیم و قبل از اینکه ما آمدهباشیم پدر به آن طبقه وارد شدند. آن موقع آقای تقی دژاکام، روزنامه نگار یک قرار مصاحبه برای ساعت ۳ بعد از ظهر با آقای بهشتی داشتند، مرحوم بهشتی از همان بالا نگاه میکنند ایشان آمده، ولی یکربع، ۲۰ دقیقهای هم به ساعت ۳ ماندهاست. آقای دژاکام میگویند حتماً آقای دکتر من را تشویق هم میکنند که زود آمدم هر چند البته از این جهت قابلتشویق هم هست، ولی آقای بهشتی میفرمایند شما متوقف باشید، الان جلسه ادامه دارد سر ساعت ۳ وقت مال شماست. ببینید چقدر این رفتار درس آموز و زیباست و تمام بزرگان تاریخ چه معمم و چه کت وشلواری اینگونه بودند، از جمله زندگی علامه طباطبایی را هم اگر بررسی کنید، میبینید اینها قدمها را با نظم و انضباط ویژه برداشتهاند تا واقعاً به موفقیتهای قابلاعتنا رسیدهاند.
خب در زندگی یک چیزهایی مانند ترافیک هم هست که دست ما نیست.
بله ترافیک تبدیل به یک بلای عمومیشده، ولی یک کارهایی دست ما هست و ما میتوانیم مدیریت کنیم، مثلاً اگر کسی دیر میخوابد، دیگر خیلی ربطی به ترافیک ندارد که البته خیلیها را میبینیم که اینگونه هستند. حضرتعلی (ع) به مردم میفرمودند قبل از طلوع آفتاب بروید مغازههای خود را باز کنید، چون روزیها تقسیم میشود و اگر بخوابید کمگیرتان میآید، الان میبینید طرف ساعت ۴ صبح تازه میخوابد خب اینها عوارض دارد. من بعضی از جوانان را میبینم، چهرهشان زرد شده مریض و بی حال است، بعد وقتی چند کلمه صحبت میکند، میفهمم تا ساعت ۴ صبح بیدار بوده و بعد خوابش برده، در این شرایط ادرار به او فشار آورده ولی، چون کسری خواب داشته از اینور به آنور غلتیده و تا ساعت ۱۰ و ۱۱ در رختخواب بودهاست. عوارض این رفتار این است که رسوبات و سمومی که باید دفع شود، مانده و حبس شده و ممکن است بعداً در دراز مدت مشکل سنگ کلیه ایجاد کند.
میخواهم عرض کنم در موضوع وقت باید همه اینها را ما مدنظر قرار دهیم یا یک راهنمایی داشتهباشیم که ما را به خوبی بفهمد، مدیریت کند و مسئولیتشناس باشد. به هرجهت ما باید برای این وقتمان برنامهریزی کنیم، مخصوصاً اینکه زمانی که در اختیار ماست به عنوان امانت است و پیامبر فرمودهاند به محض اینکه در قیامت مردم از قبرها سرهای خود را بیرون میآورند و برای محشر میآیند، اول چیزی که خدا از آنها میپرسد، این است که وقت و زمانی که در اختیار شما بود، چگونه صرف کردید. سؤال بعدی این است که جوانی را کجا صرف کردید، بعد میپرسند از کجا کسب مال کردید و چهارم میپرسند این مالی را که با زحمت کسب کردید، چگونه خرج کردید و پنجم هم فرمودند که از خاندان من از امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و فرزندانشان از شما میپرسند. من برهمین اساس در گفتگو با جوانان به آنها توصیه میکنم به شکلی در زندگی رفتار نکنند که به «ای کاش» مبتلا شوند، بگویندای کاش فلان کار را نکردهبودم، فلان حرف را نزدهبودم، زمانم را اینگونه نسوزاندهبودم و مانند اینها و این حسرتها بعداً بیشتر آزاردهنده است.